مجموعه نوشتارهای طبقه متوسط و جامعه بحرانزده ایران (۲)
سجاد بهزادی- روزنامهنگار- طبقه متوسط «فقیر شده یا فقرزده» یکی از نشانههای طبقه متوسط جامعه ایران است که سالهاست نسبت به آن هشدار داده میشد. براین اساس نویسنده با تبیین وضعیت طبقه متوسط در جامعه بحرانزده امروز ایران، در هریادداشت که همگی مستقل از هم نوشته میشوند یک پرسش را مطرح میکند؟
آیا انسان فقیر، ضامن بقاء دولتهاست؟
بعضی از گفتارها و نظریهها ناظر بر این موضوع است که فقیر ماندن ملتها، یک نوع سیاست حکومتداری است و گفته میشود در برخی از جوامع توسعهنیافته بر روی این سیاست برنامهریزی و تمرکز وجود دارد.
پاول کوزینسکی (Pawel Kuczynski) هنرمندی لهستانی اعتقاد دارد «فقرآفت آگاهی ست.انسان گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر شدن شکم ندارد.چون غم نان اجازه نمیدهد که انسان به تماشای جهان بنشیند. در زندگی عمیق شود. کتاب بخواند، یاد بگیرد و آگاهیاش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشد. آدمی در نتیجه زندگی فقیرانه پا را فراتر از جهل نمیگذارد. به همین دلیل است که گرسنه نگه داشتن اکثریت ملتی ضامن بقای طبقات حاکمه است. چیزی که با فقر یکجا جمع نمیشود آگاهی است.»
این عبارت کوزینسکی اهمیت طبقه را در جامعه روشن میکند. جامعهای که دارای طبقه متوسط کوچک و طبقه پایین و فقیر فربهای هست ساختارها را به گونهای غیرطبیعی به جلو هدایت میکند.این مسئله مطالعه در ساخت طبقاتی جامعه را سودمند میکند و کلید فهم و تبیین بسیاری از رفتارهای اجتماعی را به ما میدهد. اگر رفتار اجتماعی جامعه فقیر ایران به گونهای پیش رود که در نتیجه فقر، آرزویی فراتر از نان شب وجود نداشته باشد به نفع هیچ گروه و سیستمی نخواهد بود.
البته با نگاهی به نحوه عملکرد و تحرکات طبقه متوسط طی چهاردهه از حیات جمهوری اسلامی، نشان میدهد که طبقه متوسط جامعه ایران علیرغم فقیر شدن، حداقل تا همین چندسال پیش هرگز در نیازهای معیشتی متوقف نماند و متاثر از جریانهای روشنفکری، آمال و آرزوهای خود را رها نکرد و همواره به توسعه سیاسی نیز اعتناء داشته است.
نکته مهم اینکه، طبقه متوسط بیش از آن که متکی به قدرت و ثروت باشد، متکی به منزلت و حیثیت اجتماعی است؛ این طبقه با حضور معنادار خود در دانشگاههای ایران و پیروی از محیط دانشگاهی و علاقمندی به حضور در حوزه عمومی همچنان به دنبال منزلت است.
طبقه متوسط جدید ایران که بعد از انقلاب شکل گرفته است تا حدودی متاثر از نوگرایی، مدرنتیته و با محوریت روشنفکری بوده است.این طبقه که امروز بسیار فقیر شده اگر چه در تنگناهای معیشتی گرفتار است اما براساس چارچوب نظری ماکس وبر و آنتونی گیدنز، تنها ثروت نیست که برای آنها ملاک باشد و بلکه منزلت و قدرت (موقعیت اقتصادی، اجتماعی در کنار توانمندی و تخصص) نیز در میان طبقه متوسط فقیر شده ایران می توان جستجو کرد؛ حتی اگر بسیاری از این افراد به لحاظ اقتصادی و درآمدی ناتوان شده باشند.
هر چه برهه سخت کنونی برای طبقه متوسط سقوط کرده ایران و احساس سرخوردگی که در این چندساله گریبانگیر آن بوده است، طولانیتر شود باید منتظر روزهای بحرانیتری بود.باید کاری کرد این طبقه بار دیگر به دنبال مشارکتهای سیاسی و مدنی خود نقش آفرینی کند تا با امید و انرژی، موتور حرکت جامعه در مسیر توسعه روشن شود.
دولتها وسیستم کنونی به خوبی میدانند که طبقه متوسط جامعه امروز ایران، از نظر اقتصادی در حد طبقات پایین تنزل یافته و از نظر قدرت، بیرون از حکومت سیاسی است. اندک منزلت اجتماعی این طبقه که همچنان به طور نسبی حفظ شده است را حداقل ویران نکنید تا حوزه عمومی و مدنی ناقصی که وجود دارد به طور کامل از آنها تهی نگردد.
ضربالمثل قدیمی ست که اگر «از اسب افتادهایم، زنهار که از اصل نیفتیم!» شاید فقر آفت آگاهی باشد اما فقیر بودن یک ملت به تنهایی نمیتواند ضامن بقاء یک سیستم باشد حتی اگر فقر به خرد شدن «منزلت»ها هم رسیده باشد و یک ملت را کامل زمینگیر کرده باشد.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه