کد خبر: 2561
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۳گروه : فرهنگ و هنر
کشف راز دست نوشتههای آلاحمد پس از ۴۵ سال
۴۵ سال پس از فوت جلالآل احمد، محمد حسین دانایی خواهر زاده وی راز این دستنوشتهها را با رونمایی از چهار کتابچه دستنویس از این نویسنده افشا کرد که در میان آنها می شود به نظرات آل احمد درباره روحانیت در واپسین روزهای حیاتش و نیز نظر او در مورد حفظ زبان فارسی در ایران اشاره کرد.
به گزارش مهر، چهل و پنج سال پس از درگذشت سید جلال آل احمد نویسنده و روشنفکر تاثیر گذار ایران در سالهای دهه چهل، روز گذشته محمد حسین دانایی خواهزاده آلاحمد در نشستی که با حضور برخی از اصحاب رسانه در منزل خود برگزار کرد به رونمایی از دستنوشتههای روزانه آلاحمد پرداخت که پس از فوت وی تاکنون مخفی مانده و به رویت کسی نرسیده بوده است.
ماجرای تهیه کپی از دستنوشتههای جلال
وی در ابتدای این نشست در معرفی این یادداشتها گفت: بعد از فوت آلاحمد در سال ۱۳۴۸ که یک اتفاق تلقی میشد، مقداری آثار و دستنوشته از او باقی ماند که شامل دستنوشتههای آثار چاپ شده و چاپ نشده او از مقالات، گزارشهای سفر و متون ادبی و… میشد. جلال سه نفر را وصی خود کرده بود که شامل سیمین دانشور، شمس آلاحمد و پرویز داریوش میشد. این ورثه بعد از فوت جلال تصمیم گرفتند برای از بین نرفتن این یادداشتها از روی آنها سه سری کپی تهیه و بین خود تقسیم کنند که اگر به یکی از این سه سری آسیبی رسید باقی در دسترس باشد و مسئولیت تهیه این کپی ها به من واگذار شد.
دانایی ادامه داد: آنچه که دستنوشته جلال بود من به صورت سری به خانه شمس در خیابان کاخ (فلسطین کنونی) بردم. در آن زمان داشتن دستگاه کپی برای همگان میسر نبود و ساواک شرکتهای دارنده آن را زیر نظر داشت و اسامی خریدارانش را دریافت میکرد. آن زمان رحمتالله مراغهای از دوستان شمس به دلیل اینکه یک دفتر فنی مهندسی داشت یکی از این دستگاهها را در اختیار داشت. با وساطت اسلام کاظمیه این دستگاه را که آن زمان با ورقههای پوزتیو و نگاتیو کار میکرد به منزل شمس آوردیم و در طول پنج شش ماه من از ۳۰-۴۰ جلد کتابچه دستنویس باقیمانده از جلال سه سری کپی تهیه کردم. اصل دستنوشتهها با یک سری کپی را به سیمین خانم دادیم، پوزتیو و نگاتیو و یک سری کپی را به شمس و یک سری کپی را هم به پرویز داریوش. بعدها البته شمس به دنبال تاسیس موسسه انتشارات رواق افتاد که با سرمایه مشترک خانواده و دوستان سیمین و جلال تاسیس شد. در این میان آثاری مانند سفر روس، سفر فرنگ، سفر آمریکا و سفر به ولایت عزرائیل که جلال از آنها به عنوان چهار کعبه یاد میکرد منتشر شد و همچنین کتاب سنگی بر گوری که انتشارش واکنشهای زیادی را به همراه داشت.
خواهر زاده جلال آل احمد افزود: پس از مدتی که شمس مریض شد و اختلافات میان دو خانواده بالا گرفت دیگر کسی پیگیر موضوع این یادداشتها نشد و به تدریج از یاد رفتند. گاهی من با کراهت در موردشان سوالی میکردم. سیمین خانم میگفت من چیزی نمیدانم از شمس بپرس و آقای شمس هم با وجود بیماری فراموشیاش، همیشه میگفت یادداشتها آن پشت است که منظورش کتابخانهاش بود و البته فرزندانش میگفتند بارها آن پشت را گشتهاند چیزی پیدا نکردهاند. دیگر فکر میکردیم این یادداشاتها دزدیده شده است؛ یا توسط آنهایی که از اعضای خانواده هستند و یا توسط ساواک و حتی وزارت اطلاعات به دلیل ملاحظات امنیتی. خود من فکر میکردم که این مفقود شدن آگاهانه و ارادی است و با توافق ضمنی سه ورثه صورت گرفته است چون کنجکاویها من نشان میداد که بخشی از یادداشتها جدای از متنی قوی خود دارای اظهار نظرها و افشاگریهای تحریک کننده و صریحی در مورد خود جلال و ورثه او بوده است