پنج شنبه 06 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 120202 17:32 1399/08/26
چگونه از ذهن ناخودآگاه برای تحقق اهداف استفاده کنیم

چگونه از ذهن ناخودآگاه برای تحقق اهداف استفاده کنیم

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
چگونه از ذهن ناخودآگاه برای تحقق اهداف استفاده کنیم

چگونه از ذهن ناخودآگاه برای تحقق اهداف استفاده کنیم

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

در مقالات قبلی در خصوص تقویت مراکز انرژی در بدن انسان و همچنین انواع امواج مغزی (دلتا، تتا، بتا، آلفا) و فرکانس و تأثیر آنها در سلامت جسمی و روحی و نحوه دستیابی به اهداف و خواسته و خلق آنها سخن به میان آوردیم. در این مقاله نیز شما را با نحوه شرطی کردن بدن نسبت به ذهنیت جدیدو استفاده از ذهن ناخوداگاه به منظور ایجاد تغییرات مثبت در زندگی آشنا می نمائیم. اگر می خواهید این پدیده را درزندگی خود تجربه کنید، مثلا وضعیت جسمانی خود را بهبود ببخشید و فرصتهای غیرقابل تصوری برای خود ایجاد کنید و همچنین تجربه های متعالی و عرفانی داشته باشید، ابتدا باید با قوانین ذهن ناخوداگاه آشنا شوید سپس هدف خود را مشخص کنید و ذهن ناخودآگاه را برای آن هدف برنامه ریزی کنید، همزمان بمباران محتوایی و تکرار جملات مربوط به اهداف را آغاز کنید و از همه مهمتر مفهوم در زمان حال زندگی کردن و تجسم آینده و اهدافتان،در زمان حال را فرا بگیرید.اگر نتوانید از آنچه فکر می کنید هستید و از باورهای شرطی شده خود نسبت به دنیا فراتر بروید، هرگز امکان ساخت زندگی بهتر و تقدیر جدید را برای خود نخواهید داشت.محتویات مغز انسان تا حد زیادی محصول خاطرات و تجارب گذشته است به عبارت دیگر محل نگهداری و ذخیره سازی تمامی رویدادهای تلخ و شیرین زندگی گذشته هرفرد میباشد که با یادآوری آنها تمام کیفیت و حالات روحی آن خاطره را مجددا برای فرد محیا می سازد.

فرض کنید شما چند تجربه دشوار را در زندگی داشته اید که از نظر احساسی بر شما اثر گذاشته اند و هرگز نتوانستید تلخی، ناراحتی و تنفری که این تجربه ها در شما ایجاد کرده اند غلبه کنید.

پس هرتجربه مشابهی که در محیط بیرون رخ می دهد شما را تحریک می کند تا همان احساسات را پیدا کنید که در گذشته تجربه کردید. وقتی همان احساس را که بیست سال قبل هنگام ورود رویداد اول داشته اید حس کردید،  درست همان رفتاری را خواهید داشت که آن زمان داشتید و به این ترتیب گذشته شما، آینده شما میشود. زیرا احساسات به افکار و رفتارهای خودآگاه و ناخودآگاه شما جهت می دهند. این احساسات این قدر برایتان آشنا شده اند که شما باور کرده اید که اینگونه هستید. در واقع 95 % از شخصیت ما بعد از سن 7 سالگی در اثر تکرار به عادت تبدیل شده به طوری که بدن ما یاد گرفته نقش ذهن را بازی کند نظر به اینکه تا قبل سن هفت سالگی ذهن فرد در فرکانس امواج آلفا و تتا میباشد، بهترین زمان برنامه ریزی ضمیر ناخود آگاه است و چه بهتر که دراین سنین کودکان را با رویاها و آموزه های بلند پروازانه آشنا نموده و آینده آنها را در این سنین با تقویت قوه تخیل برنامه ریزی نماییم  هرچه دراین سن کودکان را با محدوییتها و شکستها و محرومیتها ملوس سازیم در اصل آینده، و ضمیر نا خودآگاه اورا به این شکل برنامه ریزی نموده ایم به همین دلیل است که معمولا کودکان فقرا، فقیر تر از والدین و ثروتمندان، ثروتمندتر میشوند و در نتیجه ذهن خودآگاه نمیتواند امور پیش رو را مدیریت کند. بلکه بدن این کار را انجام  می دهد به عبارت دیگر تنها 5 % ما خودآگاه است و 95درصد مابقی برنامه های بدن، ذهن ناخودآگاه هستند. پس برای اینکه تفاوت قابل توجه را در زندگی خود به وجود بیاوریم باید راهی پیدا کنیم تا ذهن را از بدن بیرون برده و حالت وجود خود را تغییر دهیم.البته نا امید و نگران نشوید بعد از سن هفت سالگی هم امکان برنامه ریزی ذهنی و ضمیر ناخوداگاه فراهم میباشد ولی کار قدری دشوارتر میگردد. شما می بایست از طریق تمریناتی که در مقالات قبلی بیان شد و تلقینهای مثبت و قراردادن ذهن در حالت آلفا ضمیر ناخوداگاه خود را برنامه ریزی نمایید.

مغز شما بر ترکیبات هورمونی و شیمیائی بدنتان تأثیر می گذارد و درست در آن لحظه که احساس خشم می کنید، مغز فکرهای بیشتری را برای تداوم این حس ایجاد می کند به عنوان مثال افکاری مانند:

رئیسم یک انسان نامعقول است، باید استعفا دهم، چه رانندة بی فرهنگی، همکارم ایده ام را دزدید، حق با من است و همه اشتباه می کنند، و به این ترتیب مغز بارها و بارها مدارهای مشابهی را فعال و به هم وصل می کند و اگر شما این مدارها را به حد کافی فعال کنید مدام همان سطح ذهنی سابق را تولید می کنید.

این امر هویت شما را با همان تصویر سابق در قسمت جلوی مغزتان تثبیت می کند و بدن وارد ذهنیت خشم می شود. بنابراین خشم دیگر در ذهن و درون مغزتان قرار ندارد بلکه احساس خشم به عنوان انرژی در بدن –ذهن ذخیره شده است. یعنی در آن %95  از ذهن شما که نا خودآگاه است.پس تمام آن احساسات که در اصل از فکر ایجاد شده بود به عنوان انرژی در بدن ذخیره می شوند و در مرکز سوم انرژی (حفره شکمی) یعنی شبکه سولار گیر می افتد.

این انرژی اسیر شده اثر بیولوژیکی ایجاد می کند، در مورد خشم این اثر می تواند موجب بروز خستگی و مشکلات گوارشی، مشکلات کلیه و یا ضعف سیستم ایمنی یا اثرات روانی مانند بد خلقی، بی قراری، ناراحتی یا بی تحملی باشد. بنابراین وقتی پس از گذشت سالها باز هم همان افکار را درخود ایجاد می کنید در واقع به همان احساسات قدیمی سیگنال می دهید و این الگوی متناهی را درست همانطور که بدنتان را نسبت به ذهنیت خشم شرطی کرده، در ذهن خود ثبت می کنید. در نتیجه مقدار زیادی از انرژی سازنده مرکز انرژی سوم بدن به منزله خشم، بدخلقی، ناراحتی، بی صبری، کنترل یا ذخیره می شود.

شما می توانید با تکرار جملات تأ کیدی مثبت بدن خود را نسبت به ذهنیت جدید شرطی کنید به طور مثال تکرار این جملات تأثیر بسیار خوبی در شرطی سازی ذهن شما دارد، جسم من هرروز روبه تکامل و بهبودی است. کلمات من قانون هستند. احساس می کنم هرروز عمیقاً به من عشق ورزیده می شود. ثروت به سمت من جریان دارد. امور الهی روزانه و به طور مستمر در زندگی من جاری است. شریک زندگی ام نیمه گم شده من است و در تکامل و پیشرفت من نقش اساسی دارد. هرروز احساس تکامل و ترقی می کنم. سیستم ایمنی بدنم هرروز قویتر می شود. من زندگی ام را با شجاعت پیش می برم و یک نابغه نامحدود هستم. به خود ایمان دارم و از قدرت درونی و اطرافم آگاهم.

سلولهای بدن به آنچه که در مغز بازگو میشود واکنش نشان می دهند نگرش و افکار منفی نه تنها موجب کاهش سیستم ایمنی بدن میشود بلکه شما را از اهداف و خواسته هایتان دور می نماید.

اگر احساسات و عواطف شما در زمان گذشته گیر افتاده باشد، آنها موجب رفتار نهادینه شما می گردد و در نتیجه شما دائماً گذشته را تکرار خواهید کرد و آینده شما نیز براساس این اصل قابل پیش بینی خواهد بود. در این حالت شما سخت در دنیای فیزیک نیوتونی گرفتار خواهید شد. فیزیک نیوتون مبتنی بر پیامدهای قابل پیش بینی است بنابراین هرچه بیشتر در استرس و تنش زندگی کنید بیشتر تلاش خواهید کرد که به عنوان یک ماده بر ماده اثر بگذارید. ماده ای که برای رسیدن و خواسته هایش می جنگد، دخل و تصرف می کند، پیش بینی می کند و رقابت پذیر می شود. و در نتیجه انجام تمام این اموری که خواهان آن هستید نیازمند صرف زمان و فعالیتهای فیزیکی است.

بنابراین هرچه بیشتر در حالت بقاء زندگی کنید جدائی از آینده جدید خود را بیشتر تجربه خواهید کرد و هربار که در زمان حال خود را روی انرژی آینده تنظیم می کنید، درحقیقت آینده را به سمت خود میکشید.این تمرین را به قدر کافی انجام داده و بیولوژی بدن خود را از واقعیت گذشته به حال به واقعیت آینده به حال تغییر دهید. زمانی که از تمرکز بسته به تمرکز باز می رسیم و تمام ابعاد خود را تسلیم می کنیم. از دنیای بیرونی افراد، اشیاء، مکان ها، برنامه های زمانی فهرست کارهای قابل انجام دور می شویم و توجه خود را به دنیای درونی انرژی ارتعاش فرکانس و آگاهی معطوف کنیم احساس کمال بیشتری خواهیم کرد.

برای اینکه از دنیای شناخته شده (سه بعدی) که از ماده تشکیل شده است به دنیای پنج بعدی  ( ذهن) برویم باید از پلی عبور کنیم. این پل سرعت نور است. زمانی که به آگاهی محض تبدیل شدیم در حال عبور از آستانه معبر نور به انرژی هستیم.

وقتی انیشتین معادله E=Mc2 را وارد نظریه نسبیت کرد برای اولین بار در تاریخ علم توانست نشان دهد که ماده و انرژی به هم مرتبط هستند.امروزه ثابت شده که ذهن و انرژی میتواند بر ماده اثر بگذارد. یادتان باشد این زندگی به شما داده شده چون به اندازه کافی قدرتمند بودید تا زیر تجربیات آن خم نشوید. هرروز فرصت جدیدی برای بیدار شدن است و هرچقدر بیشتر از زندگی خود سپاسگزار باشید جهان هستی نعمتهای بیشتری برای سپاسگزاری به شما خواهد بخشید. بلند پرواز که باشید دیگر سنگهایی که به طرفتان پرتاب میشود هرگز به شما نخواهد رسید.

پیمان طوبایی - کارشناس پولی و بانکی
P9442712@gmail.com



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |