جمعه 10 فروردین، 1403

کدخبر: 133064 21:24 1399/11/25
سهم طبیعت در اقتصاد

سهم طبیعت در اقتصاد

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
سهم طبیعت در اقتصاد

سهم طبیعت در اقتصاد

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

علم اقتصاد با استفاده از تابع تولید، رابطه بین عوامل تولید از جمله سرمایه و نیروی کار را با محصول نهایی مورد ارزیابی قرار می دهد. اما نکته مهمی که زیر ذره بین نظریه پردازان علم اقتصاد قرار نگرفته آن است که اگر با میزان مشخصی از عوامل تولید بر روی کره زمین بتوان مقدار معلومی کالا یا خدمات تولیدکرد، آیا در کره مریخ هم همین اتفاق خواهد افتاد؟

اقتصاددانان هوای مناسب، آب آشامیدنی، دمای مطلوب و اکوسیستم پیچیده ای که شرایط لازم برای ادامه حیات بشر بر روی کره زمین فراهم آورده را در تابع تولید منظور نمی کنند. در تحقیقی جامع تحت عنوان اقتصاد تنوع زیستی، پروفسور داسگوپتا از دانشگاه کمبریج انگلستان به این نتیجه رسیده است که با کنار نهادن نقش طبیعت در فعالیت های اقتصادی، اقتصاددانان در واقع تاثیر آسیب های زیست محیطی بر رشد اقتصادی و رفاه بشر را در نظر نمی گیرند. این نتیجه گیری نظرات اعلام شده در تحقیق دیگری را که در سال 2006 میلادی توسط پروفسور نیکلاس استرن برای وزارت خزانه داری بریتانیا انجام شد تایید می کند. لذا عوامل تولید ارائه شده از سوی طبیعت بخشی مهم و ضروری از تابع تولید و فعالیت های اقتصادیست. برخی از این عوامل مثل ماهی های موجود در اقیانوس ها به سادگی قابل رویتند و برخی دیگر از جمله اکوسیستم پیچیده مربوط به مکانیزم بازیافت مواد مغذی در خاک، تصفیه آب و جذب کربن هوا در نگاه اول به چشم نمی آیند. این عوامل تولید تاکنون از چشم اقتصاددانان دور بوده اند و باید با نگاهی نوین به علم اقتصاد دستورالعملی برای افزودن عوامل طبیعی به تابع تولید و فعالیت های اقتصادی ارائه نمود. ضروریست مدل جدیدی برای این منظور پیشنهاد شود که در آن عوامل طبیعی مثل ماهی و درختان جنگل به عنوان سرمایه طبیعت در نظر گرفته شود. این سرمایه به عنوان یکی از عوامل تولید نشان دهنده چرخه طبیعت است که قابلیت بازسازی هوا، تبدیل پسماند به مواد مغذی، حفظ درجه حرارت زمین در حد مطلوب و موارد دیگر را داراست. با استفاده از تابع تولید جدید، اقتصاددانان قادر خواهند بود سهم طبیعت را در رشد اقتصادی در نظر بگیرند. باید توجه داشت که بدون لحاظ نمودن سرمایه طبیعت، سهم تولید به صورت غیر واقعی و ناپایدار به سایر عوامل از جمله بهره وری و نقش انسان نسبت داده می شود.

در افزودن نقش طبیعت به تحلیل های اقتصادی، مساله مهم پایداری در رشد اقتصادی است. بدیهیست هرگونه فعالیت اقتصادی و در نهایت تولید، منابع طبیعی سیاره را مورد استفاده قرار داده و پسماند ایجاد شده را به آن برمی گرداند. چنانچه این برداشت منابع و بازگرداندن پسماند به طبیعت فراتر از قابلیت بازیابی اکوسیستم کره خاکی باشد، طبیعتاً منجر به کاهش سرمایه طبیعی شده و تداوم آن در دراز مدت میسر نخواهد بود. طبق گزارش منتشر شده از سوی سازمان ملل متحد بین سالهای1992 و 2014 میلادی، سرمایه تولید شده در جهان تقریباً به دو برابر و سرمایه انسانی13% افزایش یافته است درحالی که برآورد می شود طی این دوره ارزش سرمایه طبیعی جهان40% کاهش یافته باشد، این گزارش چنین نتیجه گیری می کند که درصورت تداوم روش فعلی، برای حفظ پایداری اکوسیستم نیاز به 6/1 کره زمین است ولی مشکل اینجاست که ما فقط یک کره زمین داریم!

البته تداوم رشد اقتصادی جهان و به طور همزمان کاهش فشار بر سرمایه طبیعی ماموریت خطیری است. «پروفسور داسگوپتا» از دانشگاه کمبریج اعلام می کند که در سالهای 1992 تا 2014 میلادی، بازدهی تبدیل سرمایه طبیعت به رشد ناخالص اقتصادی به طور متوسط سالیانه 5/3% افزایش یافته است و چنانچه قرار باشد از سال 2030 کاهش این سرمایه متوقف شده و رشد اقتصادی به میزان فعلی حفظ شود، باید بازدهی به 10% در سال افزایش یابد.

البته با این محاسبات تقریبی نمی توان خطر واقعی و آسیب پذیری کره زمین را به طور کامل دریافت چون در شرایطی که کره زمین سخت تحت فشار قرار گرفته ممکن است سیستم طبیعی بسیار پیچیده کره خاکی از حالت تعادل فعلی به حالت دیگری درآمده و شرایط تغییر کند. حتی با فرض اینکه بتوان اکوسیستم را به حالت اولیه برگرداند، ممکن است هزینه آن به مراتب بیشتر از ارزش کالا و خدماتی باشد که برای تولید آن از طبیعت برداشت شده است. جنگل زدایی در آمازون فراتر از نقطه بحرانی، این مناطق را به دشت های بدون درخت تبدیل خواهد کرد و بازگرداندن آن به حالت اولیه میسر نخواهد بود. محققین توسعه پایدار معتقدند اقتصاددانان باید با این واقعیت کنار بیایند که رشد اقتصادی با محدودیت هایی مواجه است. از آنجا که بازدهی استفاده از منابع طبیعی با قوانین فیزیک محدود می شود، الزاماً تولید ناخالص داخلی به صورت پایدار نیز با محدودیت مواجه است. امروزه این واقعیت مورد قبول اقتصاددانان قرار گرفته است. خطری که کره زمین را تهدید می کند آن است که قبل از آنکه جهانیان اقدام موثری در این زمینه به عمل آورند تغییرات در اکوسیستم زمین از نقطه بحرانی فراتر رود.

علیرغم اینکه درک صحیح اقتصاددانان از نقش و سهم طبیعت در فعالیت های اقتصادی گامی در جهت مثبت است اما سوال اصلی آن است که آیا درک بهتر اقتصاد تنوع زیستی الزاماً به بهبود رابطه بشر با طبیعت خواهد انجامید؟ اقتصاددانانی که در زمینه تغییرات اقلیمی فعالیت می کنند نظریه های ارزشمندی ارائه داده اند لیکن تاکنون در تاثیرگذاری بر سیاست های توسعه پایدار توفیق کمتری یافته اند.

«پروفسور داسگوپتا» پا را از ارائه مدل ریاضی و تحلیل جامعی از توسعه فراتر نهاده و به تقدس طبیعت اشاره می کند. یکی از راه کارهای برداشت صحیح از طبیعت آن است که در قالب متغیرهای اقتصادی و به صورت یکی از عوامل ورودی تولید در نظر گرفته شود. لیکن ایجاد عزم لازم در سیاست گذاران و سیاستمداران امری دشوارتر است که تنها با مطالبه عمومی و توجه بیشتر به بقاء بشر بر روی کره زمین میسر خواهد گردید.

دکتر هاشم اورعی - استاد دانشگاه صنعتی شریف



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |