سجاد بهزادی- روزنامه نگار- فروید می گوید «تمدن از آنجا آغاز شد که انسان به جای سنگ، کلمه پرتاب کرد.» عبارت دقیقی است، اما اگر گوش دادنهای باکیفیتی نباشد چه سود اگر گهربارترین کلمهها و واژههای عالم هم مدام پرتاب شوند.
اما چرا گوشدادن مهمتر است و گفتوگو با شنیدن آغاز میشود؟
این یادداشت کوتاه با کمی تاخیر و به بهانه «۱۶ سپتامبر روز جهانی گوش دادن» نوشته شده است. روزی برای تمرین سکوت، شنیدن، اندیشیدن و بهبود روابط اجتماعی. روزی برای اینکه مزه کلمات را عمیقتر بفهمیم و در چرخه عبث بگو و مگوها قرار نگیریم. مهارت گوش دادن یکی از مهمترین مهارتهایی است که در کنشهای اجتماعی و کیفیت رابطهها وحل مشکلات تاثیر بسزایی دارد. جامعه امروز ایران در کجای این وضعیت قرار دارد و چقدر توان شنیدن دارد؟
یک: جامعه امروز ایران به شدت نیاز به گفتوگو دارد اما چون تحمل شنیدن ندارد، باکیفیت گفتوگو نمیکند. اگر ما بخواهیم از ضمیر هم با خبر باشیم باید بتوانیم خوب گفتوگو کنیم و به کلام هم خوب گوش دهیم. بیشتر ما اجازه نمیدهیم کلام گوینده در حین گفتوگو به خوبی جمله شود و در حین گوش دادن، دنبال جواب میگردیم، گفتوگو را معلق میکنیم و در مورد آنچه دقیق نمیدانیم قضاوتها را آغاز میکنیم.
دو: جامعه ایران نمی تواند با کیفیت به پدیدهها نگاه کند و به آنچه در موردها آنها گفته میشود گوش دهد، زیرا که طاقتش طاق شده است.جامعه وقتی که طاقتش طاق میدهد و به خاطر بحرانهای مختلف ناراحت وعصبی بهنظر میرسد، طبیعی است که نمیتواند باکیفیت گوش دهد و حتی نمیتواند برای مطالعه کردن هم تمرکز داشته باشد.مرکز آمار ایران به تازگی گزارش داده «سرانه مطالعه هر ایرانی روزی ۱۶ دقیقه و ۳۲ ثانیه است و اولویت مطالعه افراد هم موضوعات دینی بوده است.» این درحالی است که در بیشتر نقاط دنیا و به دنبال همهگیری ویروس کرونا سرانه مطالعه بسیار افزایش یافته است.
سه: بیشتر آمارهایی که در مورد تنشها و درگیری افراد در حوزههای عمومی منتشر میشود و یا آمارهایی که در مورد خشونت خانوادگی در حوزههای شخصی وجود دارد و پرونده هایی که در محاکم قضایی در حال رسیدگی است؛ همگی یک مسئله مهم را به ما هشدار می دهد؛ طاقت جامعه ایران طاق شده و افراد حوصله کافی ندارند و اساسا نمی توانند هم را تحمل کنند و به سخنان هم گوش دهند.جامعه وقتی نمی تواند با کیفیت به صداها دقت کند وگوش دهد، نمی تواند گفت وگو کند و خیلی زود وارد جدل می شود.
چهار:جامعه امروز ایران به شدت نیاز به گفت وگو دارد اما چون تحمل شنیدن ندارد، باکیفیت گفتوگو نمی کند. اگر ما بخواهیم از ضمیر هم با خبر باشیم باید بتوانیم خوب گفتوگو کنیم و به کلام هم خوب گوش دهیم. بیشتر ما اجازه نمیدهیم کلام گوینده در حین گفتوگو به خوبی جمله شود و در حین گوش دادن، دنبال جواب می گردیم، گفت وگو را معلق می کنیم و در مورد آنچه دقیق نمی دانیم قضاوتها را آغاز می کنیم.
پنج:خیلی صادقانه بگویم ما قادر نیستیم باکیفیت به دیگران گوش دهیم و تحمل سخن گفتن دیگران را نداریم. شک نکنیم گفتوگو نکردن امروز جامعه ایران، محصول گوش ندادنهاست. وقتی کسی نمیخواهد صدای شما را بشنود و با کیفیت پای سخن شما بنشیند، دیگر چه نیازی به گفتوگو می بینید.همین طور که باید جسارت گفت وگو را داشته باشیم باید جسارت شنیدن های ما هم بالاتر رود. باید حرف های جامعه را خوب شنید و به آنها توجه کرد.می دانم شنیدن و سکوت یکی از سخت ترین دردهاست. اما برای اندیشیدن و گفت وگو کردن ابتدا باید سکوت کرد وبا کیفیت گوش داد. به قول دکتر علی شریعتی سکوت خودش «حجمی بزرگ از فریاد است.» بعد که نوبت به ما رسید می توانیم در قامت گفت وگو فریاد هایمان را بزنیم.
شش : جامعه ایران اگر می خواهد به توسعه برسد و آرامش را تجربه کند، راههای نرفته زیادی دارد. یکی از این راههای نرفته «تمرین گوش دادن» هست. یک زمانی دکتر محسن رنانی در مجموعه مباحث «رابطه گفتوگو با توسعه» پیشنهاد برگزاری دورههای آموزشی «همشنوی در خانواده» را می داد. او پیشنهاد داد حالا که کرونا همه ما را خانه نشین کرده دوره «گوش دادن و همشنوی در خانواده» طراحی و تدوین شود و به صورت کارگاههای آموزشی غیرحضوری برای خانوادهها اجرا گردد. در جامعه امروز ایران طاقتها طاق شده وبیشتر افراد حوصلهای برای گوش دادن با کیفیت ندارند. اساسا شکل نگرفتن یک «همشنوی» بزرگترین موانع توسعه اجتماعی است. گاهی فکر میکنم مسئولان ما همان انبوه خلق ناشنوا هستند. همان مسئولانی که در همه حوزهها بی امان سخنرانی می کنند وبه جای تحمل انتقاد و شنیدن سخن مخالف خود، با کمترین نقدی از کوره در می روند و گاهی هم دودمان منتقد را بر باد میدهند.
هفت: جامعه امروز ایران از بحرانهای مختلفی رنج می برد و ما اگر می خواهیم جامعه نمیرد، گوش دادن با کیفیت را یاد بگیریم و به سخن هم با کیفیت گوش دهیم. این را هم بدانیم که وقتی سخنی می گوییم، یعنی داریم مطالبی را تکرار می کنیم که قبلتر میدانستیم.اما وقتی گوش می دهیم ممکن است مطلب جدیدی را نیز یاد بگیریم. برای همین است که فنلاندیها اعتقاد دارند «شنیدن مانند طلا میماند و سخن گفتن مانند نقره.» وقتی نمیتوانیم بشنویم به جامعهای مونولوگپرور تبدیل می شویم و آنجاست که به قول سقراط «معنا» را هم نمی فهمیم. براساس آمارها، ما بیش تر از بسیاری دیگر از کشورها در فضای مجازی هستیم و چشمهایمان به صفحههای روشن موبایل و یا تلویزیون خیره است اما افراد جامعه امروز ایران کمتر از هر زمانی به سخن یکدیگر گوش میدهند. ما برای گوش دادن سخن مخاطبمان درمانده و بیطاقت شدهایم. ما هنر گوش دادن را نداریم و در تناقض پارادایمهای این کشتی طوفانزده نمیدانیم صدای حقیقت از کجا می آید که با آهنگ آن صدا، گوش دادن را تمرین کنیم.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه