دکتر هاشم اورعی- استاد دانشگاه صنعتی شریف- در اوایل دهه 70 میلادی، سالوادور آلنده، رئیس جمهور سوسیالیست شیلی، پروژهای را تحت عنوان سایبرسین به راه انداخت. هدف آن بود که اطلاعات جامعی از شرایط اقتصادی کشور در اختیار برنامهریزان قرار گیرد. آمار تولید کارخانجات و مزارع کشاورزی به صورت برخط به پایگاه اطلاعات مرکزی داده شده تا تصمیم سازان بتوانند از میزان تولید و سطح دستمزد کارگران اطلاع یافته و تاثیر قوانین جدید را بر شرایط اقتصادی تحلیل نمایند.
سایبرسین هیچگاه به مرحله اجرا نرسید ولی اخیراً پروژه مشابهای در شهر کوچکی در ایالت کانزانس آمریکا به راه افتاده است. روزنامه محلی شهر سالینا اقدام به پخش سریع اطلاعات کاملی از قیمت کالاها، نیروی کار مورد نیاز و بسیاری موارد دیگر نموده که در واقع میتوان گفت الکتروکاردیوگرافی از اقتصاد آن منطقه است.
با آغاز همهگیری کرونا برخی دولتها نیز اقدام به جمع آوری اطلاعات گستردهای از جمله تعداد مسافران عبوری از فرودگاهها و میزان خرید با استفاده از کارتهای اعتباری به صورت ساعتی نمودند. در هفتههای اخیر برای اطلاع از کمبود نیروی کار در بخشهای مختلف و یا پیشبینی میزان افزایش قیمتها، برنامهریزان اقتصادی با جدیت تمام در حال جمعآوری حجم عظیمی از اطلاعات به صورت سریع و دایم هستند.
شکل جدید اقتصاد سریعالسیر از سه ویژگی برخوردار است. اول اینکه اطلاعاتی که پایه و اساس تحلیل را تشکیل میدهد نه تنها گسترده بلکه مستقیماً مربوط به شرایط واقعی و به اصطلاح از کف خیابان است. به عنوان مثال برای پیشبینی تاثیر قرنطینه، آمار مربوط به رزرو رستورانها و برای اتخاذ تصمیم و رفع گلوگاه زنجیره تامین کالا حرکت روزانه کشتیها مورد استفاده قرار میگیرد. به عبارت دیگر حجم عظیمی از اطلاعات ریز و درشت برای اقتصاددانان و تحلیلگران مثل میکروسکوپ است برای زیستشناسان و راه را برای نگاهی جدید به جهان باز میکند. ویژگی دیگر این است که اقتصاددانان علاقه بیشتری به تاثیرگذاری بر سیاستهای اقتصادی نشان میدهند. با اعلام تصمیمات جدید از سوی سیاستگذار، برخی از متخصصین به سرعت تحقیقات خود را در ارتباط با تاثیرات آن آغاز کرده و در فضای مجازی نیز حضور فعال دارند. اما مهمترین ویژگی این اقتصاد نو ظهور عدم تمرکز بر تئوری است. پروفسور راج چِتی، استاد دانشگاه هاروارد و از پیشگامان نوع جدید اقتصاد معتقد است که هرگونه اختلاف نظر بین اقتصاددانان باید بر مبنای نتایج عملی حل و فصل شود.
تحول جدیدی که در حال شکلگیریست را میتوان موج سوم اقتصاد نامید. موج اول با نظریه ثروت ملل آدام اسمیت، فیلسوف اسکاتلندی در سال 1776 میلادی آغاز شد. در این دوران اقتصاد بر انتشار کتب و مقالات و مباحث نظری متمرکز بود. اسمیت انحصارگرایی اقتصاددانان اروپای قرن هجدهم را به چالش کشید. در قرن بیستم جان مینارد کینز، استاد دانشگاه کمبریج با ایجاد تحولی شگرف در اقتصاد کلان و نقش دولتها در چرخه اقتصادی، موج دوم را رقم زد. میلتون فریدمن، اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل در سال 1976، با ارائه تئوری سیاستهای پولی بر آن شد که بخشی از مسئولیتی را که سیاستمداران به خود اختصاص داده بودند از دست آنان خارج کند.
این سه اقتصاددان نامدار تاثیرات عمیقی بر سیاستگذاری اقتصادی داشتند. اما در آن دوران اطلاعات کمیاب بود. در دهه 70 میلادی بیش از نیمی از مقالات اقتصادی صرفاً بر تئوری تمرکز داشت. با ظهور موج دوم اقتصاد شرایط عوض شد بهطوریکه در سال 2011 تنها 19درصد مقالات منتشر شده به مبانی نظری پرداختند. افزایش آمار و در دسترس بودن رایانههای با قدرت محاسباتی زیاد راه را برای یافتن روند تغییرات متغیرهای اقتصادی و تحلیل علت و معمولی آنها گشود (جایزه نوبل اقتصاد در سال جاری به تحقیقاتی در زمینه علت و معلولی اعطا شد). لیکن کماکان موج دوم اقتصاد با محدودیت دیتا مواجه بود. بیشتر آمار منتشر شده توسط دولتها مربوط به چندین ماه قبلند و به قول مایکل فولکندر، معاون وزیر خزانهداری آمریکا در اوایل دوران کرونا، وقتی منتشر میشوند بیات شدهاند. روش ارائه آمار رسمی به شکل فعلی مربوط به دورانی است که اقتصاد ملّی صنعتی بود ولی امروز بخش خدمات نقش پررنگتری دارد. استاندارد طبقهبندی مصوب سال 1937 با ویرایشهایی هنوز پا برجاست و تولیدات صنعتی را به 24 زیر گروه تفکیک میکند در حالیکه بخش مالی تنها شامل سه زیر گروه است. در ماه مه 2008، ادوارد لَزیر، رئیس شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید اعلام کرد که با مراجعه به آخرین آمار اقتصادی منتشر شده، اقتصاد آمریکا در حالت رکود نیست. پنج ماه بعد و پس از سقوط بانک Lehman Brothers معلوم شد که در واقع اقتصاد ایالات متحده در دسامبر 2007 وارد دوره رکود شده است. فاصله بین اطلاعات و آمار رسمی و شرایط واقعی بازار امروز هم به وضوح مشاهده میشود. در بسیاری از کشورها کمبود برخی کالاها در قفسه سوپرمارکت آشکار است لیکن در آمار رسمی هیچ کمبودی دیده نمیشود.
حتی قبل از همهگیری کرونا زمزمههایی درمورد ظهور موج سوم اقتصاد به گوش میرسید. رفته رفته دسترسی به حجم زیادی از اطلاعات مربوط به سوابق مالیاتی و موقعیت مکانی افراد بدون ذکر نام و نشان میسر گردید. با جمع آوری اطلاعات مربوط به مخارج روزمره از طریق شرکتهای کارت اعتباری، جابجایی افراد از طریق اپل و گوگل و ورود و خروج اشخاص از ساختمانها از طریق دوربینهای امنیتی حجم اطلاعات ورودی پیوسته گسترش یافت.
همهپرسی برگزیت در بریتانیا در ژوئن 2016 اولین باری بود که اطلاعات گسترده و بروز مورد آزمایش قرار گرفت. دولت بریتانیا و سرمایهگذاران میخواستند قبل از انتشار آمار رسمی از شرایط اقتصادی این کشور اطلاع یابند و بدین منظور با تحلیل آمار روز به این نتیجه رسیدند که علیرغم روند کاهشی رشد اقتصادی و برخلاف نظر خیلیها بحرانی در کار نیست و پیشبینی درست از آب در آمد. در ژانویه 2020 هم اقتصاددانان با استفاده از تعداد بلیط سینمای فروش شده و نوشیدنیهای خریداری شده به درستی به این نتیجه رسیدند که دومین اقتصاد بزرگ جهان به طرف کاهش رشد اقتصادی در حرکت است. در دوران همهگیری کرونا دولتها با استفاده از اطلاعات و آمار اقتصادی سریعالسیر، در مقایسه با بحران مالی 2007 خیلی سریعتر متوجه شدند که اقتصاد جهان به حالت رکود رفته است.
برخی اقتصاددانان بر این عقیدهاند که موج سوم اقتصاد که متکی بر حجم عظیمی از اطلاعات و آمار روزانه است در واقع تحقیقات را متعادل خواهد کرد. جان اِستینسون، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا در مقالهای اعلام کرد که به عقیده وی بزرگترین مشکل اقتصاد کلان در چنددهه اخیر تمرکز زیاد بر تئوری بوده است. برخی منتقدین شکل جدید اقتصاد بر این عقیدهاند که در نهایت تحقیقات علمی به سبک فست فود باعث انتشار نتایج با سرعت بالا و بدون طی شدن مراحل ارزیابی، اعتبار فعالیتهای آکادمیک را به چالش خواهد کشید.
در هرحال، همهگیری کرونا جان تازهای به اقتصاد داده است. با کودتای شیلی در سال 1973، نظامیان به مرکز عملیات پروژه سایبرسین رفته و همه چیز را بهم ریختند نه تنها به این دلیل که ایده آلنده بود بلکه به این علت که آینده الکتروکاردیوگرام اقتصاد برایشان غیرقابل فهم بود. امروز ممکن است موج سوم اقتصاد برای برخی اقتصاددانان سنتی غیرمتعارف باشد ولی قطعاً قابل درک است.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه