در يکصدمين سالگرد آغاز جنگ جهاني اول، برخي فيلمها چون "راههاي افتخار" استنلي کوبريک و "توهم بزرگ" ژان رنوا در تقبيح نفس جنگ اکران مجدد شدهاند، اما اين پرسش همواره مطرح بوده که اصولا چيزي به عنوان فيلم ضدجنگ وجود دارد؟
به گزارش ايسنا، "آيا چيزي به عنوان فيلم ضدجنگ وجود دارد؟" نقل قولي است که آن را به "فرانسوا تروفو"، کارگردان بزرگ و فقيد سينماي جهان نسبت ميدهند که ميتوان از زواياي گوناگون به آن پرداخت، اين در حالي است که همگان به اين امر وافقيم که "تروفو" در حقيقت بر اين باورست که تمام فيلمها با برچسب ضدجنگ ناگزير با به تصوير کشيدن هيجان و تهور نبرد ميان انسانها، در واقع جنگ را رويدادي شکوهمند جلوه ميدهند.
شايد يکي از علل عدم موفقيت فيلمهاي ضد جنگ اين بوده است که اصولا سينما مديومي نامناسب براي القاي ترس و وهم ناشي از يک نبرد جنگي است که از اين رو ميتوان فيلمهاي ضد جنگ را مشابه فيلمهايي با موضوع اردوگاههاي مرگ نازيها مقايسه کرد که بنا بر عقيده بازماندگان اين اردوگاهها، با هيچ مديومي نميتواند به ارائه تصويري واقعي از اين پديده نزديک شود و در اين ميان سينماي روايي ناگزير از زشتي و وقاحت اين پديده ميکاهد.
عليرغم تمام چالشهاي پيش رو، تاکنون فيلمسازان فراواني اقدام به ساخت فيلمهاي ضد جنگ کردهاند و در اين ميان برخي مفسران به چند ويژگي اساسي اشاره کردهاند که در صورت رعايت شدن ميتواند به ساخت فيلمي موثرتر با درون مايهاي ضد جنگ بيانجامد.
"دنيس دوترمل"، پروفسور دانشگاه کاليفرنيا که تحقيقات وسيعي بر روي فيلمهاي با محوريت ضدجنگ انجام داده بر اين باور است که يک فيلم ضد جنگي بايد تمامي جزئيات يک نبرد مهلک را به تصوير بکشد؛ مرگهاي خشونتآميز، ترس و وحشت و رفتارهاي شنيع و منزجر کننده از جمله ويژگيهاي يک فيلم ضدجنگ است که وي برميشمارد.
به عقيده "روترمل"، تاکنون فيلمهاي "غلاف تمام فلزي" و "راههاي افتخار"ساخته "استنلي کوبريک"، "خط باريک سرخ" به کارگرداني "ترنس ماليک" و فيلم "در جبهه غرب خبري نيست" از "لوئيس مايلستون" از فيلمهايياند که داراي چنين مشخصههايي هستند.
"شريل آنتونيو"، پروفسور فيلم در دانشگاه نيويورک نيز درباره شاخصههاي يک فيلم جنگي موثر اظهار ميکند: اين نوع فيلمها بايد مانند يک مستند خوب، هر دو طرف درگيري و جنگ را نشان دهند.
وي معتقد است، بايد اين پرسش مطرح شود که آيا جنگ تنها يک تراژدي ملي براي طرفهاي درگير در جنگ است و يا اصولا جنگ براي همگان تلخ و وحشتناک است؟ اگر در فيلم به هر دو طرف ماجرا بپردازيم، آنگاه به جايي ميرسيم.
اما کارگرداناني که به ساخت فيلمهاي ضد جنگ روي ميآورند اغلب با تاثيري متفاوت در مخاطب با آنچه انتظار آن را دارند رو به رو ميشوند. يک مثال فيلم "غلاف تمام فلزي" ساخته "استنلي کوبريک" در سال 1987 است که روايتگر داستان سربازان تحت آموزش نيروي درياي ارتش آمريکا براي حضور در جنگ ويتنام است و اغلب از آن به عنوان يکي از برترين فيلمهاي ضد جنگ تاريخ سينما نام برده ميشود.
اين فيلم روايتي بيتملق از سربازاني است که ذات انساني خود را توسط يک ماشين نظامي از دست ميدهند تا به قاتليني بيرحم مبدل شوند.
پروفسور "آنتيونو" درباره ساختهي "کوبريک" ميگويد: يکي از چيزهايي که درباره فيلم "غلاف تمام فلزي" دوست دارم اين است که شما به خوبي ميبينيد چگونه سربازاني که جنگ کردن را انتخاب ميکنند در نهايت خود قرباني ميشوند.
با اين حال برخي ديگر از کارگردانان نگاهي متفاوت به "غلاف تمام فلزي" دارند. "جاناتان روزنبام"، منتقد معروف سينما در نقدي از اين فيلم به نقل از "ساموئل فولر" - کارگردان فقيد آمريکايي - مينويسد: اين نيز يکي ديگر از آن فيلمهايي است که جوانان را ترغيب به حضور در جنگ ميکند. فولر معتقد است جوانان پس از تماشاي فيلم "غلاف تمام فلزي" تحت تاثير و فريفته نبردهاي زمان جنگ ميشوند.
فيلم معروف "نجات سرباز رايان" محصول سال 1998 که مربوط به تهاجم متحدين به نورماندي در سال 1944 است نيز با تفاسير گوناگوني همراه بوده است. فيلم با صحنههاي ماندگار مرگ و تخريب آغاز ميشود که بر اين اساس برخي از منتقدين فيلم را ضد جنگ ناميدند، چرا که نشان ميدهد جنگ همچون يک جهنم است.
نشريه "نيوزويک" در بررسي اين فيلم مينويسد: مطمئنا تمام فيلمهاي جنگي چه خوب و چه بد، ضد جنگ محسوب ميشوند، نظري که در نقطه مقابل نقل قول "فرانسوا تروفو" قرار دارد.
اما برخي ديگر معتقدند فيلم "نجات سرباز رايان" به هيچ عنوان يک فيلم ضد جنگ نيست، چرا که به جنگ اعتبار ميبخشد و در واقع مهر تائيدي بر حق به جانب بودن آمريکا در جنگ است و بنابر عقيده اين دسته از منتقدين فيلم برنده اسکار اسپيلبرگ در واقع مشروعيت بخشيدن به اين ايده است که آمريکا آخرين منجي بشريت است!
"شريل آنتويو"، پروفسور فيلم دانشگاه نيويورک در اينباره اظهار ميکند: مشخصا تمام فيلمسازان از جهت تفاسير گوناگون از فيلمشان متاثر از مخاطبان هستند و در واقع مخاطبان نويسنده نهايي فيلم به قيمت زايل شدن مقصود و هدف کارگردان هستند. براين اساس هرکس از تماشاي منظره جنگ لذت ميبرد تمايلي به تماشاي آن رويِ تاريک و زشت جنگ در يک فيلم ضد جنگ ندارد و هرکس خشونت، تيراندازي و کشتار مردم را در فيلم ميستايد تنها آن جنبه از فيلم را ميبيند و آن را يک داستان اخطار آميز نمييابد.
برچسب ضدجنگ بر روي يک فيلمنامه موجب ميشود استوديوهاي فيلمسازي تمايل زيادي براي حمايت از آن نداشته باشند. محافظه کاران آمريکايي نيز معمولا از ليبرالهاي هاليوود براي ساخت فيلمهاي ضدجنگ و ضدآمريکايي انتقاد ميکنند. بنابراين در هاليوود تمايل زيادي براي ساخت فيلم با مضمون ضدجنگ وجود ندارد، چرا که اين فيلمها را برخلاف حس ميهن پرستي و تضعيفکننده روحيه سربازان آمريکايي قلمداد ميکنند.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه