احسان اسدی-گروه زندگی
سالهای سال است گه در اکثر کشورهای جهان مردم برای انتخاب فرد منتخب خود پای صندوق های رأی می روند و تصمیم گیری و اجرا در حوزه های مختلف را به افراد مورد قبول خود میسپارند تا با این انتخاب بتوانند موقعیت زندگی خود و جامعه را بهبود ببخشند .
انتخابات یک سازوکار دموکراتیک برای سیاسی ساختن مردم و اجتماعی ساختن قدرت و سیاست است . مسأله اصلی در دموکراسی نیز اجتماعی ساختن سیاست و قدرت است ؛ یعنی دموکراسی به سیاست به عنوان یک پدیدۀ اجتماعی مینگرد که در اثر رابطه ها و توافقات اجتماعی به وجود می آید . بستر اصلی تکوین سیاست ، مردم است و میدان بازی آن نیز روابط اجتماعی می باشد و نیز ، دموکراسی در پی آن است که قدرت سیاسی را تابع اراده و خواست مردم بسازد و در جهت منافع مردم رهبری و اِعمال کند . اراده و رضایت مردم در نظامهای دموکراتیک امروزی ، از طریق انتخابات تبارز مییابد .
همچنین مردم از طریق انتخابات ، مجال حضور یافتن در صحنۀ سیاست را به دست میآورند و در به وجود آوردن حکومت دموکراتیک ، نقش تعیین کننده پیدا میکنند . امّا ، انتخابات نمیتواند در تمام جوامع ، نقش یکسان بازی کند . با تکیه بر این نکات ، این سؤالات مطرح شد که چگونه میتوان یک انتخابات مؤثر داشت ؟ چه چیزی میتواند نقش انتخابات را در انتقال قدرت به نفع مردم برجستهتر سازد و مردم چگونه میتوانند در تعیین مدیران سیاسی کشور ، دقیقتر عمل کنند؟
برای پاسخ گفتن به سؤالات بالا ، انتخابات را باید از موقف مردم نیز مورد توجه و ارزیابی قرار داد ؛ زیرا ، بستر اصلی انتخابات ، مردم است ؛ یعنی مردم باید با اشتراک فعالانه شان در انتخابات ، تصمیم بگیرند که قدرت چگونه و در مسیر تحقق کدام خواستها اِعمال شود و نمایندهگان و ممثلین خواست و رضایت مردم در رهبری قدرت ، برای یک دورۀ معین مورد نظر ، چه کسانی باشند و به صورت مشخصتر ، کدام یک از کاندیدان میتواند در تحقق خواستههای مردم در حکومت آینده ، موفقتر عمل کند .
در خیلی از کشورهای جهان پیش از این ، قدرت به صورت انحصاری اداره میشد و مردم در انتقال قدرت و در تعیین زمامداران ، نقشی نداشتند . زمامداران سیاسی ، یا به شیوۀ میراثی ، قدرت را به خلف خود ، که طبعاً از خانواده و وابستهگان نزدیک وی بوده ، سپرده است و یا از طریق قوۀ قهریه و با خونریزیها و ویرانیهای فراوان ، وادار شده اند که قدرت را به کس دیگر واگذار کنند . جالب است به یاد بیاوریم ، که معدودی از شاهان ، به مرگ طبیعی مرده اند ؛ بقیه ، همه در جریان رقابت بر سر قدرت ، جان خود را از دست داده اند . شماری از آنها ، تعداد زیادی از اعضای خانوادۀ خود را نیز در این راه از دست داده اند .
نکتۀ مهم یک جامعۀ متشتت و پراکنده با تعلقات گوناگون ، آن جامعه را گرفتار انشقاق و شکافهای متعدد می سازد . امّا ، برای اینکه انتخابات بتواند نقش خود را در انتقال مسالمتآمیز قدرت از یکسو و انتخاب زمامدار سیاسی شایسته و مدبر از سوی دیگر بازی کند ، رأیدهندهگان ، باید خود را از تعلقات خنثا کنندۀ طایفهیی و منطقهیی نجات دهند و با نگاه به آیندۀ سیاسی کشور ، در انتخابات شرکت کنند . در غیر آن ، ممکن است مردم با علاقهمندی و پرشور در انتخابات شرکت کنند ، امّا به دلیل آن گرایشات غیرمدنیی قبیلهیی و منطقهیی ، نتوانند شایستهترین انتخاب را داشته باشند .
نباید فراموش کرد که مدیریت و رهبری سیاسی کشور ، نیازمند درک روشن از مسایل و مشکلات داخلی کشور و نیز موقعیت و مشکلات در سطح منطقه و جهان است . چنانچه میدانیم ، کشور ما ، هم با مشکلات فراوان داخلی مواجه است ، که جنبههای مختلف سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و اداری دارد ، و هم با معضلات متعدد در روابط خود با کشورهای منطقه و جهان ، درگیر است . رفع این مشکلات ، نیازمند خرد و هوشمندی سیاسی و طرح و برنامههای دقیق و کاربردی در راستای مبارزه با این مشکلات ، و تأمین منافع ملی و تحقق حقوق شهروندی مردم ایران میباشد .
بنابر نکات بالا ، انتخابات ، در صورتی میتواند نقش شایسته و مؤثر خود را در روند اجتماعی و دموکراتیک ساختن سیاست بازی کند ، که مردم از آگاهی و شعور سیاسی بالاتری برخوردار باشند و نسبت به حقوق و نقش شان در معادلات سیاسی و سرنوشت سیاسی شان حساس باشند . حساسیت سیاسی ، آنها را به صحنۀ سیاست خواهد کشاند و آگاهی و شعور سیاسی ، به آنها کمک خواهد کرد که در انتخاب خود هوشیارانهتر و دقیقتر عمل کنند و فارغ از گرایشات طایفهیی ، منطقهیی ، و… به شایستهترین تیم انتخاباتی رأی دهند ، تا بتوانند بهترین حکومت را برای ادارۀ کشور ، ایجاد کنند .
نکات بالا ، به روشنی بیان میدارد که اهمّیتِ انتخابات ، در نتیجه و پیامدی است که برای کشور و مردم به بار میآورد . از اینجا می توان گفت که دموکراسی توسط مردمی ایجاد میشود ، که در انتخابات ، آگاهانه شرکت کنند و پس از انتخابات نیز نقش حفاظت کنندۀ خود را با حساسیت آگاهانۀ سیاسی در قبال سرنوشت شان ، بازی کنند . و سیاست نیز زمانی اجتماعی و انسانی میشود ، که مردم در فعالیتهای سیاسی ، فعالانه شرکت نمایند .
انتخابات ، همه چیز نیست ؛ بلکه فقط راهکار و امکانی است که سیاست و قدرت را از انحصار افراد و گروه های خاص بیرون می کشد و در میان مردم می آورد ، ولی مقدار استفاده از آن ، حد اکثر ، به آگاهیِ سیاسی و حساسیت سیاسی خود مردم وابسته است. روشن است که مردمی که نتوانند از این امکان ، هوشیارانه و آگاهانه استفاده کنند ، دموکراسی به معنای واقعی آن تحقق نخواهد یافت و آنها اولین بازندهگان انتخابات خواهند بود .