ناصر ذاکری: هفته گذشته خبر مصوبه کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی درباب نحوه شناسایی افراد پردرآمد که نباید یارانه به آنها پرداخت شود، منتشر شده، و یکبار دیگر توجه همگان به این موضوع جلب شد. موضوع قطع یارانه شهروندان پردرآمد مدتهاست که مورد توجه مسؤولان، کارشناسان و سیاستگزاران قرار گرفته است. در طول بیش از یک سال گذشته دولت به دلیل فراهم نبودن امکان شناسایی افراد مشمول از این کار خودداری کردهاست. حتی فراخوان اواخر سال گذشته نیر کمکی به شناسایی گروه پردرآمدها نکرد.
سخنان یک ماه پیش رئیس جمهور در کنفرانس اقتصاد ایران درباب یارانه پردرآمدها به خوبی نشاندهنده دغدغه خاطر دولت در این عرصه و پرهیز از اقدامات احساسی شتابزده و نسنجیده است. او براین نکته تأکید کرد که تمام روشهای ارائهشده برای برخورد با این مسأله را بررسی کرده، اما هیچکدام نتوانسته او را قانع کند.
اینک مصوبه کمیسیون تلفیق پاسخ بسیار سادهای به این سؤال پیچیده و مردافکن دادهاست: به افرادی که درآمد ماهانه دوونیم میلیون تومان و بیشتر دارند، یارانه ندهید. آیا بهراستی مسأله تا این حد ساده است؟ در این برخورد سادهانگارانه نکات زیادی مورد توجه قرار نگرفته اند که به چند مورد مهم اشاره میکنم:
۱ - به تفاوت هزینه زندگی برای خانوارها در شهرهای بزرگ یا روستاها توجهی نشدهاست. البته ممکن است پاسخ نمایندگان محترم این باشد که با این کار امتیازی به ساکنان شهرهای کوچک و روستاهای محروم دادهمیشود.
۲ - به ابعاد خانوار توجهی نشدهاست. خانوار یک، دو و سه نفری معادل خانوار هفت نفری درنظر گرفته شدهاند.
۳ - به این نکته که ملاک فقط درآمد سرپرست خانوار است، یا درآمد کل افراد خانوار محاسبه میشود، اشارهای نشدهاست.
۴ - به مستأجر بودن یا نبودن خانوار توجه نشدهاست. بسیاری از حقوقبگیران بخش مهم درآمدشان را بابت اجارهبهای مسکن پرداخت میکنند.
۵ - میزان درآمد افراد چگونه مشخص خواهدشد؟ شاید درباب افراد حقوقبگیر بتوان به اعداد و ارقام معقولی رسید، اما درباب صاحبان مشاغل آزاد چگونه میتوان اطلاع درستی کسب کرد؟
۶ - وضعیت شغل دوم افراد چه میشود؟ در سایه شرایط دشوار اقتصادی که البته دشواری آن را فقط افراد کمدرآمد و فاقد "ارتباطات فامیلی بهدردبخور" لمس میکنند، بسیاری از شهروندان مجبورند برای تأمین هزینه معاش خود شغل دوم و حتی سوم داشتهباشند. آیا برای این افراد تمام درآمدشان از هرمحلی که کسب میشود، ملاک خواهدبود؟
۷ - چندشغله بودن فقط از سر ناچاری و اضطرار مالی نیست. برخی افراد متنفذ دارای چندین پست و سمت هستند و در سایه ارتباطات "دوستانه" درآمدهای قابلتوجهی دارند، درحالی که حقوق ماهیانه شغل اصلیشان شاید چندان چشمگیر نباشد. با اینها چه باید کرد؟
۸ - بهراستی چند درصد از شاغلان در جامعه ما از ثبات شغلی برخوردار هستند؟ جوان تازه استخدام شدهای را درنظر بگیرید که به دنبال جابجایی مدیران شرکت متبوع، شغلش را از دست میدهد، و "فامیل" و رابط درست و حسابی ندارد که بتواند شغلش را حفظ کند. حال فرض کنید این فرد در ابتدای سال به دلیل داشتن درآمد بالا از دریافت یارانه محروم میشود و دوماه بعد شغلش را از دست میدهد. آیا نمایندگان محترم درباب وضعیت ثبات شغلی و درآمدی شهروندان مطالعه کردهاند؟ آیا می دانندکه فقط یک مورد جابجایی فلان مسؤول در فلان سازمان یا شرکت شبهخصوصی، وضعیت درآمدی و شغلی دهها نفر را بالا و پایین میبرد؟
۹ - میزان املاک و دارایی شهروندان چه نقشی در رتبهبندی آنها خواهدداشت؟ فردی که مستأجز است، اما مثلاً ماهی سه میلیون تومان حقوق میگیرد و نصف آن را بابت اجارهبها میپردازد، در مقایسه با فردی که درآمد ندارد، اما املاک و مستغلات ارزشمندی دارد و فعلاً به اصطلاح از جیب هزینه میکند تا املاکش را تبدیل به احسن کند، چه تفاوتی با هم خواهندداشت؟
۱۰ - نحوه تلفیق درآمد و دارایی اعضای خانواده و سرپرست خانوار چگونه خواهدبود؟ شرعاً و عرفاً مسؤولیت تأمین هزینه با مرد خانواده است. گیرم که همسرش حقوق ماهیانه میگیرد یا از محل ارثیهاش مالک خانه شدهاست، از آنجا که او تعهدی برای تأمین هزینه ماهانه ندارد، درآمد و دارایی او چه نقشی در رتبهبندی خانوار خواهدداشت؟
۱۱ - افراد و خانوارهایی که "هزینههای خاص" دارند، تکلیفشان چیست؟ خانوارهایی که هزینههای پرستاری از بیماری را برعهده دارند، یا ناچار از تأمین اقساط از نوع قسط مهریه یا ... هستند، چه باید بکنند؟ آیا همه این خانوارها شناسایی شده، و تحت پوشش خدمات حمایتی هستند؟ اگر جواب اعضای کمیسیون تلفیق مثبت است، براساس کدام مطالعه جامع و دقیق به این نتیجه رسیدهاند؟
بهطوری که ملاحظه میشود، مسأله تشخیص وضعیت درآمدی شهروندان به این سادگی که نمایندگان محترم تصور میکنند، نیست.
من فکر نمیکنم این مصوبه کمیسیون تلفیق در مرحله بعد رای بیاورد، و یا حتی اگر تصویب هم شد، قابلیت اجرا بیابد، اما آن چه که مهم و قابلتأمل است، نکتهای دیگر است: معمولاً دولتمردان و مدیران اجرایی در معرض ابتلا به بیماری پوپولیسم هستند، آنها بدون توجه به هزینههای تصمیمات عجولانه و غیرکارشناسی ممکن است دست به اقداماتی بزنند که بیشتر موجب جلب رضایت عامه مردم و کسب رأی آنها باشد. در چنین موقعیتهایی، نقش مجلس به عنوان خانه امید ملت این است که مانع رفتار هیجانی و پوپولیستی دولتیان شوند و از تحمیل هزینه این گونه اقدامات جلوگیری کنند.
اما مثل این که در جامعه امروز ما خیلی چیزها سرجای خود نیست! رئیس دولت با بیانی متین و کارشناسانه اعلام میکند که نمیتواند حرف غیرکارشناسی را بپذیرد و شتابزده عمل کند، اما مجلسیان میگویند، شناخت افراد پردرآمد که کاری ندارد، تو بلد نیستی! فقط کافی است حقوقهای بالای فلان رقم را حذف کنی همین!
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه