جمعه 31 فروردین، 1403

کدخبر: 98816 18:48 1398/03/18
روانشناسی توسعه و تحول سازمانی

روانشناسی توسعه و تحول سازمانی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
روانشناسی توسعه و تحول سازمانی

روانشناسی توسعه و تحول سازمانی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

حامد هدائی_دبیر گروه بازار سرمایه( بورس، بانک و بیمه) درک کنید افراد در جایگاه خوشان مفید هستند تعداد کسانی که با شیوه کارشان آشنایند به طرز شگفت آوری کم است. بیش تر ما حتی نمی دانیم افراد به روش های گوناگونی کار می کنند. بسیاری از ما به روشی کار می کنیم که راه دست مان نیست و تقریبا پیامدی جز شکست ندارد. برای خود آموختگان شاید ارزیابی شیوه کار مهم تر از شناسایی توانمندی هایشان باشد. شیوه کار افراد، مانند توانمندی های آنان، خاص خودشان است؛ چیزی است که به شخصیت آنان بر می گردد. شخصیت فرد، چه خدادادی باشد چه خود ساخته، بی تردید سال ها قبل از ورود وی به بازار کار شکل می گیرد. البته روش کارکردن افراد هم بسیار مهم است. در عین حال چگونه کارکردن را شاید بتوان اندکی بهبود بخشید اما نمی توان از بنیاد دگرگون ساخت.  چگونه کارکردن معمولا تابع این ویژگی های رفتاری است:  مثلا شما خوب حرف می زنید و یا خوب گوش می دهید؟ نخستین چیزی که باید بدانید این است که از کدام گروه اید. کم تر کسی با این دسته بندی آشناست و کم تر کسی هر دو کیفیت را دارد.  اما چند نمونه نشان می دهد چنین عدم آگاهی چقدر زیان بار است.  به عنوان مثال، آیزنهاور در زمان  فرماندهی متفقین در اروپا  نور چشمی خبرنگاران بود. همه از حال و هوای کنفرانس های خبری او حرف می زدند. ژنرال کنترل کامل گفت و گوها را در اختیار داشت و در دو سه جمله گوش نواز و تر و تمیز، جان مطلب را بیان می کرد. ده سال بعد، همان خبرنگارانی که آن قدر او را می ستودند، آشکارا مسخره اش می کردند. گِله آنان این بود که  او زبان انگلیسی درباری را با پاسخ های بی سروته سلاخی می کند. آیزنهاور ظاهرا نمی دانست سخنران خوبی است نه شنوده ای فعال. وقتی فرمانده کل قوا بود دستیارانش نیم ساعت پیش از برگزاری کنفرانس، همه پاسخ های لازم را در یادداشتی  دستش می دادند. این بود که ژنرال بر حال و هوای کنفرانس چیره می شد. اما دوره ریاست جمهوری، او جای روزولت و ترومن می نشست که هر  دو شنوندگان ماهری بودند و به خوبی به این توانایی خود آگاه بودند و کنفرانس های خبری فی البداهه را نیز دوست داشتند. شاید آیزنهاور گمان داشت او نیز باید شیوه آن دو را پیش گیرد، در صورتی که حتی نمی توانست منظور خبرنگاران را درست بفهمد. تازه آیزنهاور در میان سخنرانان نمونه ی برجسته ای نیست. دومین گام شناسایی شیوه کار خویش این است که ببینید چگونه می آموزید. نخستین پرسش این است که آیا من اهل شنیدن هستم یا حرف زدن؟ دومین پرسش این است که من چگونه می آموزم؟ اما برای این که بتوانید رهبری موثری بر خود داشته باشید چیزهای دیگری هم هست که باید از خود بپرسید. مثل این که آیا من با دیگران کار می کنم یا به تنهایی؟ و اگر با دیگران کار می کنم این همکاری در کدام رابطه شکل می گیرد. گام بعدی این است که از خودتان بپرسید: آیا من زیر فشار بهتر کار می کنم؟ آیا برای خوب کارکردن نیاز به فضای ساختارمند و پیش بینی پذیر دارم؟ در سازمان های بزرگ موفق ترهستم یا در سازمان های کوچک؟ نتیجه گفتار فوق این است: سعی نکنید خودتان را عوض کنید، چون بعید است موفق شوید. بکوشید شیوه کار خود را بهتر کنید. همچنین به کاری که از آن سررشته ندارید یا در آن ضعیف اید دست نزنید و در جای درست خود قرار بگیرید تا آبرویتان نرود.

ادامه هر شنبه

 


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |