یادداشتهای یک مشاور(۳۶)
غلامرضا رحیمی - مشاور امور مدیریت
iraniansme@gmail.com
ممکن است اطلاعاتی را که در شبکههای مجازی به اشتراک گذاردهمی شوند، خیلی مستند ندانیم، اما این حرفها در بسیاری مواقع بیانگر درددلها و نگرانیهای اعضای آن شبکهها است. چندی پیش در یکی از شبکههای کارشناسی که من هم عضو آن هستم، یکی از اعضا با طرح این پرسش که چرا دلالی در اقتصاد ایران دست بالاتر را دارد؟ موجب بحثی دامنهدار شد. در پاسخ نظرات متفاوت و زیادی نوشته شد. یکی از اولین نظرات که خود تبدیل به جدلی دیگر شد، این بود: این نتیجه بلافاصله درآمد بدون دردسر نفت است. یک نفر در تأیید این نظر نوشتهبود: دولتها خیلی به تولیدات کشاورزی و صنعتی و درآمدهایی مثل گردشگری نیازی ندارند و مردم هم همگی منتظر توزیع این درآمد از طریق حقوق ناشی از استخدام در دستگاههای عریض و طویل دولتی بوده و به این دلیل بخش خصوصی تا به حد سوداگری و دلالی تقلیل یافته است. دیگری نوشت این وضعیت فرهنگی را به وجود آورده که مهمترین مشخصه آن جایگاه والاتر سوداگری در مقابل فعالیتهای مرسوم تولیدی و خدماتی است و بدتر آنکه این دلالان و سوداگران، موفقیت خود را نه مرهون اقتصاد سوداگرایانه، که ناشی از ذکاوت و تیزهوشی خود میدانند.
یکی از اعضای گروه که ظاهراً استاد اقتصاد است، نوشت: مشکل از نفس تجارت و سوداگری نیست که فعالیت سایر بخشهای اقتصاد با این بخش کامل میگردد. نویسنده اولین نظر که شروعکننده بحث بود، در پاسخ این نظر نوشت، پرسش این است که چرا حاشیه سود سوداگری و دلالی چندین برابر سایر بخشهای اقتصادی است و چرا فعالان سایر بخشهای اقتصادی رفتهرفته حرفه خود را رها کرده و به دلالی روی میآورند؟ بعد هم اضافه کردهبود: آیا این وضعیت موجب فروپاشی اقتصاد ملی نمیشود؟ کسی با طنز نوشتهبود مگر وقتی با ماشینهاتون سفر میروید، نگاهی هم به روستاهای خالی از سکنه نمیاندازید؟ بعد هم نوشتهبودند خب ساکنین بیشتر از این نمیتوانستند محصولاتشون را به قیمتی کمتر از این بفروشند، همگی تصمیم گرفتند با تغییر شغل از تولید به دلالی، خودشان صاحب سود اصلی معامله شوند.یکی هم نوشته بود که خب تا وقتی که دولت پول دارد، میتواند همه چیز را واردکند و برای دلال فرق نمیکند این تولید داخل است که به دست حقوقبگیران دولت میرساند، یا از چین و ماچین وارد میشود، سود اغلب بدون مالیات و پنهانی او تضمین است.
یکی نوشت، و عدهای دانا هم که به نظریهپردازی در مورد مزیت نداشتن کشور در تولید مشغولند، و برای اثبات ادعای خود به قیاس قیمت تولیدات ملی با نمونههای چینی میپردازند. یکی دیگر نوشته بود حال را بچسب چه باک وقتی که همه زیرساختها و توان داخلی تولید با واردات از بین رود، پول نفت که هست .
مدیر یک کارخانه تولیدی خصوصی که از اعضای قدیمی این گروه است،مطلبی دردگونه و طولانی نوشت. او میگفت متأسفانه برنامهریزان اقتصادی کشور گاهی از سوراخ سوزن رد شده و این نوع موضوعات را مربوط به شرایط اقتصاد بازار دانسته و دخالت دولت در آنرا صلاح نمیدانند. و گاهی همانها در پست و سمتی دیگر، راه چاره را تولید دولتی میدانند، انگار که نه وظیفه دولت نظارت بر سلامت فعالیت بازار و تعیین سمتگیریهای درست هم میباشد. او اضافه کردهبود مثل اینکه بخش خصوصی تولیدی و خدماتی هم باید با مشابه دولتی و شبهدولتی خود رقابت کرده، و هم در جدال با دلالها و قاچاقچیها نیز وارد شود. زیرا بازار به رقبایی سپردهشده که نه خود را خیلی مشمول مالیات و عوارض و سایر مقررات دولتی می دانند و نه ترسی از دور زدن این قوانین دارند.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه