تا زمانی که صنعت نشر و مخاطبان آن با فکر و روحیه یارانهای خو بگیرند، فراز و فرودهای اقتصادی ناشی از روند اقتصادی کشور که به نظر نمیرسد به زودی قصد بهبود داشته باشد.
به گزارش جهان اقتصاد، به نقل از تسنیم، طرح تابستانه کتاب چند روزی است که آغاز شده است و کتابفروشان از فروش در این دوره نسبتاً ابراز رضایت کردهاند که البته این احساس رضایت نسبی تا حدودی به شرایطی که این صنف پس از کرونا و تعطیلی نمایشگاه کتاب تهران داشته است، باز میگردد.
به هر حال خریدهای مخاطبان در نمایشگاه از ناشران امسال به مانند سالهای گذشته انجام نشده است و حالا فرصتی فراهم شده تا مخاطبی که اردیبهشت ماه عمده نیازهای چند ماهه و حتی سالیانهاش را در نمایشگاه کتاب تأمین میکرد و تا مدتها بعد از آن به کتابفروشیها سر نمیزد، به سراغ کتابفروشیها برای پاسخ به این نیاز بیاید.
طرحهای فصلی حمایتی کتاب وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی یک از طرحهایی بود که به باور برخی موجب احیای محدد کتابفروشیها شد، هر چند این طرحها مخالفانی نیز در سالهای اخیر داشته است. مجید غلامی جلیسه که طرحهای حمایتی در دوره مدیریت او بر خانه کتاب شکل گرفت و به نوعی میتوان وی را مبدع این طرحها دانست، در صفحه شخصی خو در شبکههای اجتماعی با انتقاد از عملکرد دولت در حمایت از مصرفکننده متناسب با تورمی که در قیمت کتاب ایجاد شده است، نوشت:
«آیا طرحهای حمایتی فصلی دردی از کتاب دوا میکند؟
طرحهای فروش فصلی (عیدانه، تابستانه، پاییزه) از سال ۱۳۹۴ با هدف دسترسی مستقیم مردم به یارانه مصرفکننده بخش فرهنگ آنهم از مبادی کتابفروشیها در دستور کار معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفت.
چگونگی تولد این طرح، حواشیاش، بایدها و نبایدهایش و … بماند برای بعد که قطعاً حقیر به عنوان مبدع این طرح باید آن را نگاشته و به عنوان یک تجربه به نسلهای بعد منتقل کنم.
از ابتدا این طرح را در صورتی مفید میدانستم که در مسیر از جهات مختلف بروزرسانی گردد، در غیر این صورت این طرح هم مانند بسیاری از طرحهای دیگر موقت، زودگذر و کم اثر خواهد شد.
طی این چند روز با کتابفروشان و ناشران و چندین پخشی درباره این طرح صحبت کردم و مشخص شد که اثرگذاری این طرح طی این سالها و بالاخص در این دوران رکود و کرونا زده به مراتب از آنچه پیش بینی میشد، کمتر شده است.
در یک نگاه کلی توجه شما را به آمار زیر جلب میکنم، تا بخشی از دلایل روشن این رکود را متوجه شوید، مابقی دلایل و تفصیلش بماند برای مجالی دیگر.
۱- متوسط قیمت کتاب در سال ۱۳۹۴، ۱۴ هزار و ۲۰۰ تومان بود، در حالی که در سال ۱۳۹۹ متوسط قیمت کتاب با۱۹۵ درصد افزایش به۴۲ هزار تومان رسیده است.
نتیجه اینکه در سال ۱۳۹۴ هر کتابخوان میتوانست با مبلغ ۸۵ +۲۵ هزار تومان یارانهای که دریافت میکرد. تقریبا ۷ جلد کتاب خریداری کند.
در حالی که در سال ۱۳۹۹ هر کتابخوان با مبلغ ۳۰ +۱۲۰ هزار تومان یارانهای که دریافت میکند میتواند حدودا ۳ کتاب خریداری کند. این یعنی۵۷ درصد کاهش قدرت خرید بر اساس تعداد مجلدات؛ البته این را در نظر بگیرید که این متوسط قیمت است و در برخی از مواقع یک خریدار قیمت تنها یک کتابش ۱۵۰ هزار تومان است.
۲- میزان یارانه کتاب مصرف کننده در سال ۱۳۹۴به ازای۱۰۰ هزار تومان خرید ۲۵ درصد بود. یعنی مبلغ ۲۵ هزارتومان از یک خرید ۱۱۰۰ هزار تومانی را دولت پرداخت میکرد.در حالی که در تابستان امسال به ازای ۱۵۰ هزار تومان خرید ۲۰ درصد یارانه به خریداران تعلق میگیرد. یعنی در یک خرید ۱۵۰ هزار تومنی ۳۰ هزار تومان تخفیف مشمول مصرفکننده میشود.
نتیجه اینکه، افزایش ۱۹۵ درصدی قیمت متوسط کتاب از سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۹ و افزایش تنها ۲۰ درصد یارانه دولتی از سال ۱۳۹۴ تا سال ۱۳۹۹ بدین معناست که دولت بسیار عقبتر از سرعت تورم کتاب سرویسدهی میکند».
اظهارات مدیرعامل سابق خانه کتاب از زاویهای قابل توجه و پذیرش است، اما مسئله اصلی را نه در توان اقتصادی مخاطب که در عادت دادن مخاطبان و دست اندرکاران نشر به یارانه باید جستوجو کرد؛ به عبارت دیگر سیاست وزارت ارشاد طی سالهای اخیر که مبتنی بر یارانه دادن به دست اندرکاران نشر به شکلهای مختلف و عادت دادن آنها و به تبع مخاطبین به این دیدگاه که نشر و فعالان آن و کتاب، نحیف و نیازمند حمایت و یارانه هستند، کار را به جایی رسانده که حتی مخاطبان و نیازمندان همیشگی کتاب در مواجهه اقتصادی با آن همواره چشم به جیب دولت دارند و این صنعت و محصولاتش را به عنوان یک تولید مستقل قابل احترام توام با قیمت گذاری منصفانه در نظر نمیگیرند.
از ابتدای سال جاری هزینههای تولید کتاب اعم از چاپ، بستهبندی، کاغذ و مقوا با افزایش قیمت چشمگیری مواجه بوده است، اما زمانی که نوبت به افزایش قیمت و تشویق مخاطبان برای خرید نیازشان از این بازار میشود، تمامی چشمها و حتی فکر مسئولان دولتی نیز به سوی یارانه متمرکز است.
جای این سؤال باقی است که چگونه حتی در ایام رکود اقتصادی بخشهای مختلف فرهنگ همچون سینما، موسیقی یا حتی تئاتر که با ریزش نسبی مخاطب روبرو بودهاند، توانستند بسترها و راهکاری تازه دیگری را برای ارتباط با مخاطبانشان کشف و عرضه کنند و اما در همین موقعیت و در عرصه نشر تنها صحبت از یارانه و حمایت بیدریغ دولتی به میان میآید و هیچ گونه تلاشی برای معرفی عرصهها و امکانات تازه برای عرضه کتاب نمیشود.
جان کلام اینکه تا زمانی که صنعت نشر و مخاطبان آن با فکر و روحیه یارانهای خو بگیرند، فراز و فرودهای اقتصادی ناشی از روند اقتصادی کشور که به نظر نمیرسد به زودی قصد بهبود داشته باشد، گریبان آن را گرفته و حاصل این کار نیز چیزی جر خمودگی و تحلیل تدریجی این صنعت خواهد بود.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه