جمعه 31 فروردین، 1403

کدخبر: 137379 17:20 1399/12/26
حرف ها را باید گفت

حرف ها را باید گفت

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
حرف ها را باید گفت

حرف ها را باید گفت

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

دکتر هاشم اورعی، استاد دانشگاه صنعتی شریف

یک سال دیگر به پایان رسید و دوباره در آستانه بهار قرار داریم. اما خوب است ملت ایران دراین ایام با نگاهی منصفانه عملکرد خود را مورد ارزیابی قرار دهند.

مسعود نیلی، مشاور اقتصادی سابق دولت در تحلیلی اعلام می کند در طول تاریخ اوج درآمد سرانه ایران در سال 1355 ثبت شده است. چنانچه این سال را مبنا قرار داده و درآمد سرانه را 100 فرض کنیم، می بینیم در سال 97 یعنی با گذشت 42 سال، این رقم به 70 کاهش پیدا کرده است. از طرف دیگر، چنانچه متوسط مصرف را در همان سال معادل 100 در نظر بگیریم خواهیم دید که درسال 97 به حدود 150 افزایش یافته است. بدین ترتیب چنین نتیجه می گیریم که در این چهار دهه درآمدمان 30% کاهش یافته و مصرفمان 50% افزایش یافته است. اما چگونه چنین چیزی ممکن است؟ مگر نه اینکه در بلندمدت رشد مصرف باید با رشد درآمد برابر باشد؟ کارشناسان اقتصاد ایران به این نتیجه رسیده اند که در این سالها منابع طبیعی از جمله آب، خاک، نفت و نیز منابع مالی نزد شبکه بانکی و صندوق های بازنشستگی را به چرخه مصرف وارد کرده و امروز نتیجه آن را به صورت اَبَرچالش هایی چون بحران آب، محیط زیست، نظام بانکی و صندوق های بازنشستگی شاهدیم و حالا که دارایی هایمان را به باد داده و قلک های خودی و غیرخودی را شکسته و پولها را خورده ایم، به بن بست رسیده و دیگر از رشد مصرف و تامین رفاه خبری نیست.

از طرف دیگر چنانچه متوسط سرانه سرمایه گذاری در سال 1355 را 100 فرض کنیم می بینیم این معیار در سال 97 به 20 رسیده یعنی 80% کاهش یافته است، کاهش سرمایه گذاری به طور طبیعی خود را به صورت کاهش رشد اقتصادی نمایان می کند، بدین ترتیب به این واقعیت می رسیم که از یک طرف سطح مصرف باید کاهش یافته و با سطح درآمد برابر شود و از طرف دیگر نظام سیاسی کشور به طور دایم وغیرواقعی این پیام را می دهد که مردم باید بهتر زندگی کنند. دیری نخواهد پایید که حباب این تعارضات و تناقضات ترکیده و حاکمیت را با چالش جدی مواجه خواهد کرد.

 اما چرا کار به اینجا کشید؟ برای رسیدن به جواب باید به دوران قبل از انقلاب بازگردیم. در آن دوران ایران به گروه کشورهای جهان سوم تعلق داشت لیکن علیرغم برخی ناهنجاری ها در صحنه اقتصاد، کشور در جاده توسعه قرار داشت و برآن بود که از جمع دوزخیان خارج شده و به قدرت های نوظهور بپیوندد. در فاصله سالهای 1340 تا 1355، میانگین رشد اقتصادی کشور حدود 10% و نرخ تورم کمتر از 4% بود و تولید سرانه هر ایرانی سه برابر شد، از سال 57، دکترینی تحت عنوان اقتصاد اسلامی پدیدار شد که ترکیبی از افکار نظریه پردازان اسلام گرا و چپی های انقلابی بود و در قانون اساسی نیز بازتاب یافته است. بسیاری از کارشناسان علم اقتصاد بر این عقیده اند که این اغتشاش فکری اقتصاد کشور را در مسیر «رشد غیرسرمایه داری» قرار داده و بدین ترتیب همه چیز از جمله بنگاه های بزرگ اقتصادی، معادن، جنگل ها و مراتع به حکومت اسلامی سپرده شد.

مشکلات اقتصادی در دهه اول انقلاب ناشی از جنگ با عراق و تنش در روابط بین الملل موجب شد مدیران ارشد نظام به این نتیجه برسند که از اقتصاد اسلامی معجزه ای برنیامده و به فکر سکولاریزه کردن مدیریت اقتصادی برآمدند. اما اصلاحات اقتصادی در سه دهه اخیر به نتیجه نرسید. نرخ تورم دو رقمی باقی مانده و به اوج های تازه ای دست یافت و نرخ بیکاری واقعی به حدود 25% رسید، دهه اخیر نیز دوران از دست رفته دیگری را در تاریخ اقتصادی جمهوری اسلامی به ثبت رساند به طوری که میانگین نرخ رشد اقتصادی در خوش بینانه ترین حالت حدود صفر درصد است.

خلاصه اینکه اقتصاددانان براین نکات اتفاق نظر دارند که درآمد سرانه ایران در چهاردهه اخیر 30% کاهش یافته و هر ایرانی به طور متوسط 43% درآمد خود را از دست داده است، با در نظر گرفتن سقوط 80 درصدی سرانه سرمایه گذاری در این دوره ناگفته پیداست که آینده ای تاریک در انتظار اقتصاد کشور است.

سوال این است که اقتصاد سیاسی که زاییده دوره روشنگری اروپاست در فضای سیاسی- اجتماعی امروز ایران جایی برای نفس کشیدن دارد؟ شرایط کشور در چهار دهه اخیر متکی بر «خودی» و «غیر خودی» است و اکثریت نیروهای فعال کشور که به گروه غیرخودی تعلق داشته و از مشارکت در فرآیند توسعه کشور محرومند، با شرایط کنار نیامده و آن را بر نمی تابند. همه کشورهایی که در چند دهه اخیر به جمع قدرت های نوظهور اقتصادی پیوسته اند، فرآیند توسعه را در اولویت اول قرار داده اند و مادامی که جمهوری اسلامی اولویت های خود را در عرصه های دیگر جستجو کند خبری از توسعه نخواهد بود.

بله دوستان، قبل از اینکه خود را به نسیم مستانه بهاری بسپاریم، باید در خلوت خود عملکردمان را در چهاردهه گذشته مورد ارزیابی قرار دهیم. آن وقت است که می بینیم بهاری درکار نیست و همه خزان است و چله زمستان! باید قبول کنیم که نشانه ای از مبارکی به چشم نمی خورد. سال نو مبارک!



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |