ویدا وهابی-دانشجوی ارشد کارآفرینی دانشگاه تهران- در دنیای امروز، هر کس تعریف خاص خودش را از کارآفرینی دارد. با در نظر گرفتن این تعاریف ممکن است تعداد وسیعی از صاحبان کسب و کار، کارآفرین تلقی شوند. با این حال مفهومی کلیدی در دل تمامی تعاریف کارآفرینی وجود دارد: تشخیص فرصت های کارآفرینی.
فرصت کارآفرینی به شرایط مطلوب که نیاز به یک محصول جدید، خدمت جدید یا هر نوع ارزش جدید برآورده نشدهای را در میان مشتریان ایجاد کند، گفته میشود.
بدون بررسی فرصت، مفهوم کارآفرینی تقریبا بیمعنی است. چرا که کارآفرینی به واسطه بهرهگیری از فرصتها مفهوم پیدا میکند.
تشخیص فرصت کارآفرینانه روند بسیار مهمی است که از سه مرحله تشکیل می شود: شناسایی فرصت، ارزیابی فرصت و بهره برداری از فرصت.
معمولاً شروع فرصتهای کارآفرینی یا با یک محرک داخلی و یا توسط یک محرک خارجی همراه است. محرک داخلی به این معنا است که کارآفرین تصمیم به راه انداختن یک کسبوکار میگیرد و فرصت را تشخیص میدهد و بر اساس آن کار خود را شروع میکند.
اما در محرک خارجی، یک فرصت تشخیص داده میشود و برای آن فرصت کسبوکاری راه انداخته میشود. برای تشخیص فرصت کارآفرینی در اولین قدم باید برای توسعه شخصی برنامهریزی کنیم.
یعنی باید شرایط مالی، شغلی، سلامتی، اجتماعی، ارزشها و تواناییهای فردی خود را در راستای فرصت شناساییشده درآوریم و همه این موارد را با یکدیگر هماهنگ کرده و تقویت کنیم.
اولین کاری که کارآفرین پس از ایده پردازی باید انجام دهد طراحی مدل کسبوکار است. مدل کسبوکار دید جامعی از امکانپذیر بودن ایده در شرایط موجود به کارآفرین میدهد.
گاهی شما فقط به مدل کسبوکار نیاز دارید تا متوجه شوید که ایده عالی کسبوکاری شما به هیچ دردی نمیخورد. به یاد داشته باشید که تشخیص فرصت برای شناخت فرصتهای سودآور است نه هر فرصتی.
در مرحله بعد باید حوزه کسبوکار (بهداشتی،غذایی،آموزشی،تولیدی،خدماتی و...)را مشخص کنیم. مرحله بعد آمادگی برای جذب فرصتهاست. برای جذب فرصتها نیاز داریم تا دانش خود نسبت به آن حوزه خاصی که انتخاب کردهایم را بالا ببریم.بهتر است از مجلات و یا کتب تخصصی کمک بگیریم و تا جایی که میتوانیم در آن زمینه تجربه عملی کسب کنیم.
پس از آمادگی برای جذب فرصت حالا میتوانیم دست به شناسایی فرصت بزنیم. ما به روشهای مختلف میتوانیم انواع فرصتهای کسبوکار را شناسایی کنیم،به عنوان مثال:
تولید مجدد یا مونتاژ محصولات پیشین،بازاریابی محصولات دیگران،استفاده از منابع استفادهنشده محلی، استفاده از نیروی انسانی بیکار یا دارای اشتغال ناقص، استفاده از داراییها و مهارتهای فردی،پیدا کردن بخش مناسب بازار وقتی تقاضا برای آن وجود دارد، به دست آوردن درصد کوچکی از یک بازار بزرگ، ورود به بازارهای رهاشده و… ایجاد کسبوکار بر اساس تقلید، تقلید از یک کالا یا خدمات موفق، انتقال تجربیات مفاهیم از یک کسبوکار به کسب کار دیگر،ابداع کالا و خدمات نو برای نیازهای جدید جامعه، همیشه قرار نیست که فرصتها شامل کارهای انجامشده باشند و یا کپی شوند و یا بهتر انجامپذیرند بلکه گاهی میتوان با یک ایده نو و شناسایی نیازهای جدیدی که مردم پیدا میکنند دست به خلق فرصت جدید زد.
در قدم بعدی کارآفرین باید فرصتهای موجود را ارزیابی کند و درنهایت دست به انتخاب نهایی بزند. این ارزیابی توسط معیارهای کمی و کیفی اتفاق میافتد.
معیارهای کمی: سرمایه موردنیاز، نرخ بازگشت سرمایه، رشد بازار، اندازه بازار و …
معیارهای کیفی: ویژگیهای فرهنگی، جغرافیایی، فردی، نیروی انسانی لازم، توانایی رقبا، قوانین دولتی و …
این مرحله را «عملی کردن ایده» هم میتوان نامید. در این مرحله باید تمام طرحها و ایدههای مراحل قبل را اجرایی کنید. تجربه نشان داده که این سختترین مرحله است.
یکی از مشکلاتی که در این مرحله وجود دارد این است که نمیتوان برای انجام آن برنامهریزی کرد. این مرحله تلفیقی از اجرای تکنیکها، بهرهگیری از افراد خلاق و مبتکر و روبهرو شدن با موقعیتهای سخت و غیرقابلحل است. حالا زمان تشکیل گروه، جذب سرمایه و تدوین استراتژیهای بازاریابی و فروش است.
اجرای فرصت کارآفرینی در واقع نتیجه تمام قدم های درستی است که در مراحل پیشین برداشته شده است. در این مرحله باید از افراد متخصص و کاربلد نیز بهره برد تا تلاش های متمادی به ثمر بنشیند.