هرچه از آخرین انتخابات هیأت رئیسه اتاق اصناف ایران میگذرد، جامعه صنفی خصوصا نمایندگان صاحب رأی ایشان در اتاق اصناف ایران، دچار پشیمانی و افسوس بیشتری میشوند.
آنها که بر سر شاخه نشسته بودند و بن میبریدند، آنها که هرچه گفتیم کمتر شندیدند، هرچه نوشتیم کمتر خواندند و هرچه هشدار دادیم بیشتر اعتنا نکردند.
آن روزها گفتیم حرمت امامزاده را متولی آن نگاه میدارد و نوشتیم خانوادهای که به پدر و بزرگ خود بیحرمتی کند، بیارج و قرب میشود.
به دو سال پیش برگردیم؛ روزهایی که عدهای غریبه وارد جامعه صنفی شدند و علم و پرچم رئیسزنی به دست گرفتند و علی فاضلی رئیس اتاقهای اصناف تهران و ایران را تخریب میکردند و متأسفانه جمعی از اهالی جامعه صنفی تهران نیز با ایشان هم صدا شدهبودند.
آنها که خواستههای غیرمنطقی و ناصوابشان بر زمین مانده بود و بیهیچ مصلحتاندیشی پا در میدان بدعتگذارانی گذاشتند که فاضلی را سدی بزرگ پیش روی منفعتطلبیهایشان میدیدند.
اما ایشان در برابر مصائب امروز جامعه صنفی تنها گروهی نیستند که باید پاسخگو باشند، آنها که آن رفتار را دیدند و نتیجه آن را هم میدانستند، اما سکوت کردند نیز گناهشان کمتر از ایشان نیست.
موفقیت نسبی تفرقهافکنان در تهران موجب شد تا در گام دوم و برای انتخابات اتاق اصناف ایران، جریان نه به تهران راه طراحی کنند و تأسفبار اینکه برخی از تهرانیها بیتوجه به بلایی که بر سر جامعه صنفی آمده و سرخوش از شکست علی فاضلی، در حالی با جریان نه به تهران هم صدا شدند که خودشان نیز هدف این جریان بودند.
آنچه مسلم است هیچ صندلی ریاست و مدیریتی موروثی و مادامالعمر نیست و باید اجازه داد با حضور افراد و تفکرات جدید، امکان پیشرفت و تحول فراهم شود، اما هر زمان و شرایطی برای آزمون و خطا و به روی کار آمدن مدیران جدید مناسب نیست.
در شرایطی که اقتصاد کشور و به تبع آن بازار و اصناف در شرایط نامناسبی قرار دارند و هدایت کشتی طوفانزده جامعه صنفی نیازمند سکاندار و راهبری توانمند است، میتوان بیهیچ شک و تردیدی اذعان داشت که کنار رفتن علی فاضلی تاوان سنگینی برای جامعه صنفی دارد که شاید تا چند نسل میراثدار تبعات منفی آن باشند.
باید بر اهالی جامعه صنفی افسوس خورد که زحمات رئیسشان را دیدند و باز هم اعتراض کردند، ارج و قرب اصناف نزد دولت و دستگاههای حاکمیتی را دیدند و نادیده گرفتند، اثرگذاری و نقش آفرینی اتاق اصناف را دیدند و بیاعتنایی کردند.
از زمان رفتن رئیس پیشین یک سالی بیش نمیگذرد، اما گویی اصناف هیچگاه در نهادهای مشورتی، ستادها و کمیتهها کرسی نداشتند، چنان به نظرات اصناف بیاعتنایی میشود که گویی هیچگاه نظری نداشتند و اصناف و اتاقهایشان چنان بیاثر شدهاند که گویی هیچگاه اثری نداشتند.
این روزها جای خالی علی فاضلی در رأس جامعه صنفی آنقدر خالیتر شده که حتی مخالفان سرسخت رئیس پیشین نیز به زبان آمده افسوس روزهای گذشته را میخورند، روزهایی که همه رئیس را تنها گذاشته بودند، اما صدای اصناف از همه جا شنیده میَشد.
مخالفانی که برای حذف فاضلی از هیچ رفتاری کوتاهی نکردند، امروز فریاد میزنند که جای خالی مدیری مدبر موجب شده تا هر آنچه در اصناف کار و تلاش میشود به هیچ نتیجهای نرسد.
این روزها جامعه صنفی کشور تاوان اشتباه جمعی از نمایندگان خود را میخورند که فریب جریان نه به فاضلی و نه به تهران را خوردند و کرسیهای مدیریت عالیترین نهاد صنفی کشور را در اختیار افرادی گذاشتند که هرچه هستند، اما مدیران خوبی نیستند.
اعتراف تأسفبار اما جالبی است، از آنها که میگویند رئیس پیشین شاهکلید داشت که باید در جواب ایشان گفت؛ دوران مدیریت شاهکلیدی سالها است که به سرآمده و رئیس پیشین هم شاهکلید نداشت، اما دانش، توان و تجربه مدیریت داشت.
متأسفانه امروز جامعه صنفی تاوان اندیشه ناردست افرادی را میدهد که به جای مصالح جامعه صنفی و اقتصاد کشور، تنها منافع خود را دیدند و بر سر شاخ نشستند و بن بریدند.