شنبه 01 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 132048 19:06 1399/11/17
بحران اقتصادی و گسست سیاسی

بحران اقتصادی و گسست سیاسی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
بحران اقتصادی و گسست سیاسی

بحران اقتصادی و گسست سیاسی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

دکتر هاشم اورعی، استاد دانشگاه صنعتی شریف

در چند سال اخیر تحقیقات گسترده ای در ارتباط با تأثیر شوکهای اقتصادی بر پایداری سیاسی انجام شده و این موضوع که بحرانهای اقتصادی چگونه و در چه شرایطی منجر به تحولات اجتماعی و ناپایداری سیاسی می شود.

بحران مالی جهانی در سال 2008 میلادی جرقه ای بود که در نهایت منجر به خروج بریتانیا از جامعه اروپا شد و در آن طرف آتلانتیک هیزم بر آتش پوپولیسم انداخته و در نهایت دونالد ترامپ را بر کرسی ریاست جمهوری نشاند. رکود اقتصادی اروپا در اوایل دهه 30 میلادی نیز اثرات شگرفی در صحنه سیاسی قاره بر جای گذاشت. نتیجه تحقیقات درباره عوامل فروپاشی دموکراسی در اروپا در دهه های 30 و 40 میلادی و تأثیر شرایط اقتصادی بر اجتماعی نشان می دهد بحران های اقتصادی وقتی منجر به تحولات شگرف در نظام سیاسی می شود که آسیب پذیری جامعه را تشدید و تحریک کند، به عبارت دیگر انگشت بر نقاط حساس اجتماع بگذارد. با توجه به دشواری های اقتصادی و اجتماعی ناشی از بیماری کووید 19، این سوال مطرح است که عواقب سیاسی آن چه خواهد بود.

محققین بانک مرکزی آمریکا، کالج سلطنتی لندن و دانشگاه زوریخ در پروژه ای مشترک تاریخچه یکی از دوران های سیاه جهان را که منجر به ظهور حزب نازی در آلمان شد مورد بررسی قرار داده اند. در پی بحران بزرگ اقتصادی محبوبیت حزب نازی با رشدی خیره کننده از 8/2% در سال 1928 به 3/37% در سال 1932 افزایش یافت. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که فشار اقتصادی تنها عامل افزایش محبوبیت حزب نازی نبوده وعوامل اجتماعی نیز در کارند. نتیجه نهایی بررسی آن است که دشواری اقتصادی، روایت حزب نازی از اوضاع و بالاخره تعصبات اجتماعی از جمله یهود ستیزی آدولف هیتلر را به قدرت رساند.

در فرانسه نیز یکی از عوامل فروپاشی دموکراسی در دوران جنگ جهانی دوم گسست اجتماعی بود. در سال 1940 میلادی فرانسه تازه در حال بازیابی توان اقتصادی پس از دوران رکود بوده و در اشغال ارتش آلمان قرار داشت. در ماه ژوئیه همان سال پارلمان فرانسه به دادن اختیارات سیاسی کامل به مارشال فیلیپ پِتَن، قهرمان ملی جنگ جهانی اول، رأی داد. ولی حمایت از وی در سراسر کشور یکنواخت نبود. محققین دانشگاه های استنفورد آمریکا و NSW استرالیا به این نتیجه رسیدند که بخشی از جامعه که آگاهی بیشتر و ارتباط نزدیکتری با موفقیت های ژنرال در جنگ جهانی اول داشت با دادن قدرت سیاسی در حد دیکتاتوری به وی موافق بود. نتیجه جالب تحقیق این بود که سربازان تحت فرماندهی مارشال پِتَن نسبت به سایر سربازان، بیشتر موافق انتقال قدرت کامل به وی بودند. و بالاخره محققین دانشگاه های MIT آمریکا ، لستر و یورک بریتانیا و پومپئو نابرا در بارسلون در تحقیقی گسترده در ارتباط با تأثیر شبکه افراد با نفوذ بر حرکت به سوی فاشیسم در ایتالیا به این نتیجه رسیده اند که در مقابله با افزایش قابل توجه محبوبیت سوسیالیست ها پس از جنگ جهانی دوم، گروه های راست گرا از بنیتو موسولینی حمایت کرده و بدین ترتیب ارتباط عاطفی بخش بزرگی از جامعه ایتالیا با نظام فاشیستی این کشور شکل گرفت.

تحقیقات فوق نشان می دهد که میزان تأثیر بحران های اقتصادی بر نهادهای سیاسی تابعی از نیروهای اجتماعی بوده و فرآیندی بلند مدت است. چکیده مطلب این است که هرچه ارتباط اجتماعی، عاطفی و اتصال بین جامعه و رهبران سیاسی مستحکم تر باشد، حمایت عمومی از تحولات اقتصادی و  اجتماعی بیشتر خواهد بود.

در شبیه سازی نتایج تحقیقات گسترده به عمل آمده در این زمینه در جامعه ایران مشاهده می شود که متولدین دهه 60 به قبل با آرمان های انقلاب، جنگ تحمیلی و دوران سازندگی بعد از آن ارتباط نزدیکی داشته و خود را به نوعی سهیم می دانند و لذا در مواجهه با مشکلات اقتصادی از سطح پذیرش بالایی برخوردارند. لیکن متولدین دهه 70 و بعد از آن نقشی در این تحولات نداشته و با آن احساس بیگانگی می کنند. این بخش از جامعه یعنی جوانان انقلاب، جنگ و دوران بازسازی را تماماً به حساب نسل قبل از خود گذاشته و تنها تبعیض، بی عدالتی، بی کفایتی، بی صداقتی و البته اختلاس به چشمشان می آید. در این سناریو، این بخش از نیروهای اجتماعی خود را قربانی اقدامات نسل قبل پنداشته و حاضر نیست دشواری های آن را تحمل کند. لذا در تحلیل رفتار اجتماعی جامعه ایران چنانچه همه را در یک گروه قرارداده و به این نتیجه برسیم که ملت ایران یکپارچه خود را در نتیجه کار سهیم دانسته و همه کاستی های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را تحمل خواهد کرد به بیراهه رفته ایم.

نتیجه تحقیقات علمی انجام شده این است که وقتی وزیر خارجه امروزمان که از گروه اجتماعی اول یعنی از متولدین قبل از دهه 70 است، می گوید «خودمان انتخاب کرده ایم»، گروه دوم یعنی متولدین دهه 70 و بعد به آن عکس العمل نشان داده و می گوید خودتان نه خودمان، و وقتی وزیر خارجه دیروزمان پوشیدن لنگ را تجویز می کند، باز گروه اجتماعی دوم خود را بیرون گود می بیند و تن به لنگ نمی دهد. و بالاخره وقتی امام جمعه مشهد می گوید «انقلاب برای ما همه چیز داشت»، آن بخش از جامعه که ارتباط عاطفی و همدلی با حکومت ندارد می گوید بله، برای شما همه چیز و برای ما هیچ!

ای کاش متولیان امر از خواب غفلت بیدار شده و با استناد به نتایج تحقیقات علمی و تاریخی واقعیتها را قبول کنند. بخش قابل توجهی از جوانان کشور با انقلاب بیگانه اند و نمی توان از آنان انتظار سطح تحمل بالایی داشت. چنانچه اقدامات اساسی در اصلاح نظام مدیریتی کشور صورت نگرفته و روند توزیع فقر در جامعه ادامه یابد، تنها نتیجه ای که می توان انتظار داشت گسست اجتماعی و فروپاشی سیاسی خواهد بود.



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |