گروه فرهنگ و هنر- این اولین جملهای است که در تاریخ ۴اردیبهشت ۱۳۱۹، از رادیو ایران به گوش مردمی رسید که در ایران رادیو داشتند. از آنروز تا کنون ۷۵سال میگذرد. اینکه اولین نفری که در رادیو سخن گفته و به اصطلاح اولین گویندهی رادیو چه کسی بوده است اختلاف نظر وجود دارد. بسیاری بر این نظر هستند که اولین کسی که در رادیو ایران سخن گفت «قدسی رهبری» بوده است که در روز افتتاح رادیو، گویندگی مراسم افتتاحیه را بر عهده داشت است. برخی نیز «رضا سجادی»، فرزند روحانی واعظ و ناطق، سید مصطفی سرابی را اولین گوینده میدانند چرا که او از همان سال ۱۳۱۹به عنوان گوینده در رادیو استخدام شد و بخشی از برنامههای رادیو نیز توسط او اجرا میشده است. اما آنچه که بیشتر مورد وفاق است این است که قدسی رهبری نخستین گویندهی رادیو ایران بوده است. برخی نیز طوسی حائری را اولین گویندهی زن رادیو ملی ایران میدانند.طوسی حائری، دختر آیتالله محمدباقر حائری مازندرانی و همسر احمد شاملو پیش از ازدواج شاملو با آیدا سرکسیسان بود. شاید بهتر باشد از اولین گویندگان رادیو نام ببریم و یاد کنیم. توران مهرزاد، اکبر مشکین، علیاکبر توصیفیان، بشیر فرهمند، تقی روحانی، کوکب پرنیان (رجاء) در کنار طوسی حائری و رضا سجادی و قدسی رهبر از اولینهای رادیو بودند. رادیو بیست سال بعد از اختراع آن پا به ایران گذاشت. بسیاری ازاولیهای رادیو قریب به یقین اینروزها در میان ما نیستند. رادیو ایران در ابتدا به عنوان بخشی از اداره تبلیغات و انتشارات، توسط رضاشاه در ساختمان بیسیم پهلوی در جاده قدیم شمیران تاسیس شد. این رادیو در آغاز از ۲۴ساعت فقط ۸ساعت برنامه داشت.
زمان افتتاح رادیو، فرزند رضاشاه، یعنی محمدرضا که بعدها و پس از پدر شاه ایران شد و در آن زمان ولیعهد بود با فشار دادن یک دگمهی سیاه در اتاق نیمه تاریکی از ساختمان بزرگ بیسیم، نخستین دستگاه فرستندهی رادیویی ایران را افتتاح کرد. رادیو کمکم توسعه پیدا کرد و تنها دیگر به کار تبلیغات حکومتی نمیآمد. بسیاری از محافظهکاران مذهبی و مردم مذهبی از وجود این وسیله ابراز ناخرسندی میکردند از اینرو در کنار برنامهی موسیقی جهت اینکه حساسیتها تحریک نشود اذان نیز پخش میشد و روحانیان نیز در رادیو مواعظ مذهبی ارائه میکردند. کمکم رادیو به درون خانهی ایرانیان راه پیدا کرد و دیگر کمتر ایرانیای بود که در خانه رادیو نداشته باشد. حسینعلی راشد از اولین سخنرانان و موعظهگران مذهبی رادیو بود. او از سال ۱۳۲۰تا ۱۳۳۸در رادیو ایران به ارائهی سخنرانیهای مذهبی میپرداخت به طوریکه این برنامهها طولانیترین برنامههای مذهبی ادامهدار از آغاز رادیو بوده است که بعدها تنها بخشی از آن در ۱۶جلد به انتشار رسید.
ایرج گرگین در گفتوگو با دویچهوله به عنوان یکی از دستاندکاران اولیه رادیو که در ابتدا به عنوان گوینده و پس از آن به عنوان تهیهکنندهی رادیویی در رادیو مشغول به کار شد آشنایی خود با رادیو را اینگونه به یاد میآورد: «مانند بسیاری از همنسلانام، وقتی بچه بودم، رادیوهای جعبهای "داریا" در خانهی ما بود. البته آن زمان هنوز رادیو ایرانی وجود نداشت.ما در جنوب ایران زندگی میکردیم و یادم میآید که پدرم رادیو دهلی، رادیو بیبیسی و رادیو آلمان را میشنید. شاید اولین خاطرهای که از رادیو در دوران کودکی در ذهنام مانده، صدای "اینجا برلن است" مرحوم شاهرخ است که گویندهی آن زمان رادیو برلن بود. همانطور که میدانید آلمانها تا پیش از جنگ دوم جهانی خیلی در ایران نفوذ داشتند. ما هم چند ساله بودیم و پدرانمان بیشتر رادیو برلن را گوش میدادند. یعنی هر رادیوی فارسیای را که میتوانستند بگیرند، میگرفتند و ما هم میشنیدیم. حقیقت این است که این جعبهی جادویی تا سالها بعد مورد توجه چندان من نبود. تا زمانی که دیگر بزرگ شدم، وارد کار مطبوعاتی شده بودم و در دانشکدهی ادبیات درس میخواندم و شروع به کار صحنه نیز کرده بودم.» در آن زمان آنچه مردم دوست داشتند بیشتر از رادیو بشنوند موسیقی، خبر و نمایشنامههای رادیویی بود و مردم زمان بسیاری را صرف آن میکردند. «مشیر همایون شهردار»، نوازندهی پیانو از قدیمیهای خدمتگذار رادیو بود که در مدرسهی آلیانس درس خوانده بود و پدرش از کسانی بود که دو پیانو وارد ایران کرده بود که یکی در خانهاش بود و مشیر از شش سالگی به نوازندگی پیانو پرداخته بود. او در مورد وضعیت موسیقی در رادیو در آن زمان میگوید: «وضع رادیو را البته تمام آقایون موزیسینها خبر دارند که در اوایل با چه زحمت و مرارتی انجام میشد. در آن زمان سرمایهای که برای اجرت معین کرده بودند ۷۰۰تومان بود. ۳۵۰تومان به من میدادند و همین مقدار به آقای مین باشیان. من موسیقی ایرانی را اداره میکردم و ایشان موسیقی فرنگی را. اول کار دو اتاق داشتیم در خیابان لالهزار که مرجع و مرکز اداره رادیو بود؛ و آنچه گوش میدادیم و آنچه گفتوگو میشد بسیار ضعیف بود.»
ناصر رستگارنژاد، ترانهسرا و عضو شورای عالی موسیقی از نگاه مردم به موسیقیای که از رایو پخش میشد چنین میگوید: «فکر میکنم ششـ هفت سالم بود که در همسایگی ما پیرمردی بود. وقتی صدای سنتورش بلند میشد، خب طبیعی بود که من صدایش را از دیوار همسایه میشنیدم و لذت میبردم. برای این که در خانوادهی ما رادیو غدغن بود، چون میگفتند ملائکه از آنجا پرواز نمیکنند و این مزخرفات. یک خانوادهی متعصب مذهبی داشتم. رادیو بود، ولی فقط اخبار را میشنیدند و به هیچ وجه اجازه داده نمیشد که موسیقی گرفته شود. این است که من لذت عجیبی از صدای این ساز میبردم.» ابراهیم آژنگ که از بزرگترین موسیقیدانان اواخر دورهی قاجار و دورهی پهلوی بود و موسیقی را در شعبهی موزیک مدرسهی دارالفنون و نزد اساتید فرانسوی آموخته بود در همان سال ۱۳۱۹سمت معاونت ادارهی موسیقی کشور را عهدهدار شد و تمرینات گروهی ِ رادیو بر عهدهی او بود به طوریکه نوازندگان و خوانندگان رادیو چند ساعت قبل از آغاز برنامه در ادارهی موسیقی کشور حاضر می شدند و به همراه آژنگ به عنوان اولین مسئول تمرین ارکستر رادیو به تمرین میپرداختند.
وضعیت بخش خبر و نمایشنامه هم چندان در ابتدا مطلوب نبود. آنروزها مانند الان نبود که خبر لحظه به لحظه مخابره بشود. یکی از گویندگان رادیو در مورد وضع فنی در رادیو در آغاز چنین میآورد: «من تقریبا از همان اوایل تأ سیس رادیو به رادیو آمدم و در آن موقع تنها گویندهی زن رادیو بودم. اشکالات فراوانی در پیش داشتیم. از جمله اشکالات، یکی وسیله نقلیه بود که یادم میآید روزی که متفقین اینجا بودند ماشینی نبود که ما را به تهران بیاورد و یکی از ماشینهای هندی ما را به رادیو آورد.گاهی میشد که ما را با آمبولانس میآوردند که هر موقع سر خیابان میایستاد همسایهها میگفتند که چه خبر است، و ما میگفتیم که هیچی ماشین رادیو آمده تا گویندهها را ببرد. یک ماشین دیگر هم بود که ۴۰۱بود و آنقدر فرسوده و کهنه بود که درش را با سیم پیچیده بودند؛ آنقدر که من دو سه بار نزدیک بود از ماشین پرت شوم پایین. همچنین وسایلی نبود که نوارها را کنترل و ادیت کنند و مجبور بودند که زنده پخش کنند. مثلا خبر که قرار بود راس ساعت ۲پخش شود، تکست آن چند دقیقه بعد به دست ما میرسید و ما همینطور نخوانده وارد استودیو میشدیم و زنده اجرا میکردیم.»
علی دشتی، نویسنده و منقد ادبی سرشناس که به زبان عربی و فرانسه تسلط داشت به همراه عبدالرحمن فرامرزی که نویسنده و روزنامهنگار بود بررسی متون و نظارت بر آن را در رادیو برعهده داشتند و هیچ متنی در رادیو خوانده نمیشد مگر اینکه قبل از آن علی دشتی بر آن نظارت کامل داشته باشد. از دیگر کسانی که در هنگام به راهافتادن رادیو با آن همکاری نزدیک داشتند و به گونهای جزء اولینهای رادیو محسوب میشوند میتوان به سعید نفیسی مورخ و ادیب و نمایشنامهنویس اشاره کرد. او در بسیاری از برنامههای ادبی رادیو که در زمینهی ادبیات و همینطور ایرانشناسی بود به عنوان کارشناس حضور پیدا میکرد. از قدیمیهای رادیو میتوان به «حسینعلی مستعان»، قصهنویس اشاره کرد که در برنامهی «مجلهی رادیو»، قصهی کوتاه مینوشت.
رادیو در این ۷۵سال مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده است اما همواره حضور خود را کم و بیش هنوز حفظ کرده است هر چند که وجود و گسترش روزافزون رسانههای دیداری از اقبال مردم به این جعبهی جادویی کاسته است.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه