سعید تقیپور
چندی پیش دکتر حسن روحانی رییس جمهور در مراسم کنفرانس اقتصاد ایران و رونمایی از راهکارهای دولت برای خروج از رکود اقتصادی گفتهاند که "بگذارید برای یک بار هم که شده سیاست در خدمت اقتصاد باشد" و برای تحقق همین خواسته اقدامها و تلاشهای زیادی توسط دولت انجام شده است.
رئیس جمهور گفت اقتصاد به سیاست باج داده است. یک کمی هم سیاست خدمت کند.
اما این اندازه اهتمام به تمشیت امر اقتصاد و تمرکز دولت برای پرهیز از درگیرشدن در فرآیندهای سیاسی مزاحم و بیپایه ظاهرا برای خلاص شدن از هزینههای سیاسی اضافهای که از ناحیه رفتارهای سیاسی به اقتصاد کشور و به تبع آن بر معیشت و سفره مردم اثر میگذارد،کفایت نکرده است و هنوز هستند تعدادی از مدیران که سعهصدر مقامهای ارشد کشور برای پرهیز از پرداخت هزینههای سیاسی را به طور کامل درک نکردهاند و هر از چندی تلاش میکنند تا با ایجاد هزینههای سیاسی، دربهای مدیریت در نهادهایی مثل فدراسیونهای ورزشی را برپایهای بگردانند که همچنان از سیاست و اینبار از نفوذ سیاست در ورزش برای اقتصاد هزینهکنند.
در بررسی ریشههای چنین مشکلاتی درمییابیم که در چند سال گذشته فرصتها و موقعیتهای مدیریتی در میدان ورزش و فدراسیونهای ورزشی به حیاط خلوت چهرههای سیاسی بدل شد و مثل بسیاری از فرصتها و موقعیتهای دیگر مدیریتی مورد سوء بهره برداری قرار گرفته است.
جنجالی که در روزهای اخیر برای جابهجایی رئیس فدراسیون اتومبیلرانی در محافل خبری برپا شده است، نشان از بقایای این تلاشها دارد.
انتصاب یک چهره جنجالی سیاسی (سردار رویانیان) به عنوان مشاور عالی فدراسیون یاد شده که هر شنوندهای را به یاد وعدههای فریبنده جناب مشاور عالی برای ایجاد آکادمی بینالمللی تیم پرسپولیس در میلان ایتالیا، ایجاد شرکت هواپیمایی پرسپولیس برای جابهجایی تیم در هنگام بازیها، ارائه کارت سوخت ویژه به بازیکنان تیم پرسپولیس، و طرحهایی از این دست میاندازد، چه حاصلی جز ایجاد حاشیه و دردسر برای فدراسیون خواهد داشت؟
آیا ورزش اتومبیلرانی صرفا با دست یافتن به ارقام کلانی از حمایتهای مالی که اغلب هم از جنس و نوع رانت به شمار میآیند، میتواند مسیر توسعه خود را بپیماید؟
آیا کسی از صادر کننده حکم مشاور برای فرد یاد شده پرسیده است که مشاور یاد شده چه اثری میتواند در عرصه اتومبیلرانی و توسعه این ورزش داشته باشد؟
آیا بر همین سیاق که از موقعیتهای ورزشی بهرههای سیاسی میگیریم، ورزش و مدیران ورزشی هم آمادگی دارند از حیثییت و سایر داشتههای خویش برای توسعه ورزش هزینه کنند؟به عبارت واضحتر، آیا ورزش هم به سیاست باج می دهد؟
روش مدیریت کشور در چند سال پیش از دولت یازدهم اینگونه بوده است که در اغلب موارد مقامهای ارشد و در موارد کمتری هم مقامهای زیردست در مواجهه با مدیرانی را که به آنها بدهکار بودند و باید مورد تفقد قرار میگرفتند، به این شیوه متوسل شدند که اگر نمیتوانند پست و مقام بالاتری برای آنان فراهم کنند، دست کم یک موقعیت سادهتر با فرصتهای مالی و اقتصادی آسان برای او فراهم کنند. و اگر در عرصهای که احتمالا تخصصی دارند اگر کاری برای او نیست، دست کم در یک فرصت ورزشی مثل ریاست و یا مشاورت در فدراسیونها به جبران بدهکاریهای یادشده بپردازند و به این ترتیب بار دیگر و به دلیلهای دیگر مدیران میدانهای مدیریت ورزشی به جای این که به عرصههای اجتماعی و حتی اقتصادی کمک کنند به رانتگیرانی از اقتصاد و ورزش تبدیل شدند و این فرصتها به عنوان جایزهای برای خوشخدمتیهای قبلی در اختیار آنان قرار گرفت. دست کم در مورد مشاور مورد بحث این یادداشت میتوان گفته شدن چنین عبارتی را فرض کرد که لابد فلانی برای این خدمت که در دوران دولت نهم که سیاست مسؤولان وقت ایجاد محدودیت در مسیر توسعه مترو بود، هنرش را در جلوگیری از دادن منابع به مترو و متوقف کردن قطار توسعه مترو نشان داده بود مستحق این جایزه بود! احتمال اگر در فدراسیون اتومبیلرانی فرصتی برای او نبود و یا به هر دلیلی انتصاب او ممکن نشد، لابد در فدراسیون گلف و یا سوارکاری فرصتی را برای او باید فراهم کنیم!
به صاحبان چنین اندیشهای باید گفت که اولا دوران چنین سبک مدیریتی گذشت و مردم ایران با انتخاب دولت اعتدال و امید بر ان شیوه ناپسند مهر خاتمه زدند و به علاوه اگر شما به فلانی بدهکاری دارید، از جیب خودتان به او پول بدهید. بدهکاری خودتان را به خرج فدراسیونهای ورزشی تسویه نکنید، و بگذارید ورزش را اهل فن و دلسوزان مجرب اداره کنند.
نکته مهم دیگری که لازم است به آن اشاره شود این است که: آیا رییس یک فدراسیون که وزیر ورزش و جوانان اختیار قانونی برکناری او را دارد، در امر حساسی مثل انتصابی که ایجاد حاشیههای سیاسی فراوان برای فدراسیون و وزارتخانه دارد، نباید با مقامهای ارشد و بالاتر خود در وزارتخانه خود مطرح و در این باره با آنان مشورت میکرد؟
دولت امید و اعتدال باید مراقب رفتارهای مدیران خود باشد تا در چنین هنگامههایی فرصت خدمت به اقتصاد کشور و خروج از رکود اقتصادی در لابهلای هیجانات و فضاسازیهای سیاسی به بوته فراموشی سپرده نشود.
نکته پایانی این که ظاهراً در عرصه مدیریت ورزش نیاز به خانه تکانی اساسی داریم؛ صحبت یک فدراسیون و یک مشاور عالیمقام نیست. ورزش امروز کشورمان نیاز به مدیرانی دارد که بر اساس شایستگی و دلسوزی و سابقه در آن عرصه انتخاب شده باشند و از بد حادثه و رابطهبازی به آن فدراسیون "قالب" نشده باشند.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه