احسان اسدی- نقش وزارت جهاد کشاورزی در علت کوچ مردم مناطق محروم و روستاها به کلان شهرها بسیار پررنگ است. جهاد کشاورزی با هدف خدمت به کشاورزی در کشور عزیزمان ایران بنیانگذاری شده و با توجه به داشتن نیروهای کارآمد و تعداد بیشمار پرسنل خود در تمام نقاط کشور نتوانسته موجبات رضایت کشاورزان و همچنین دولت را فراهم آورد و برای دولت بعنوان یک وزارتخانه مصرف کننده میباشد تا درآمد زا.
دلایلی که میتواند باعث ایجاد این ناهماهنگی باشد عبارتند از :
نبود چارت مناسب در جهت رسیدن به هدفی مشخص
ماهیانه و سالیانه برنامهریزیها و جلسات متعددی راجع به سیاستگذاریهای بخش کشاورزی انجام میشود ولی رویکرد مناسبی نداشته و همچنان مشاهده میشود کشاورزی به همان صورت سنتی گذشته و کشاورزان با همان افکار گذشته مشغول به فعالیت هستند و روزانه روستاهای خالیتر از سکنه شده و به سمت شهرهای بزرگتر روانه گشته و باعث از دست رفتن سرمایههای ملی میشوند.
نبود متخصصین کشاورزی در کنار مردم
متخصصان زیادی در جهاد کشاورزی مشغول به فعالیت میباشند و جهاد کشاورزی همیشه دانش آنها را از افراد جامعه دریغ میکند و کشاورز مجبور است برای رشد و شکوفایی و برداشت محصول بیشتر در جهت رفع نیازها و معیشت، هزینههای هنگفتی را بپردازد و باید با دانش و تجربه خود سال به سال آزمون و خطا کند.
اینک به شرح دلایلی که کشاورز در طول یکسال کاری خود به طور مستقیم با آنها درگیر است میپردازیم و اشاره خواهد شد که جهاد کشاورزی چگونه میتوانست به آنها کمک کند، اما افسوس؟!
قبل از هرچیزی باید در نظر داشته باشید که کشاورزان جامعه اکثراً افراد فقیری بوده و با توجه به برنامهریزیهای غلط و روشهای سنتی در این حوزه روز به روز فقیرتر شده و پرداخت هزینههای مختلف در کاشت، داشت و برداشت محصول برای آنها سختتر میباشد و اگر جهاد کشاورزی میتوانست در این راستا قدمی بردارد کمک شایانی به اقتصاد و چرخه تولید جامعه کرده بود.
اولین مشکل کشاورز در ابتدای سال کاری خود با آن درگیر است انتخاب کشت مناسب میباشد.
اکثر کشاورزان ایران به صورت سنتی و دانشی که از نسلهای گذشته به آنها انتقال داده شده اقدام به کاشت محصول نموده و دیگر آیتمهایی نظیر آب و هوای جدید منطقه، مسموم بودن خاک جهت کاشت محصول، کشتهای همسایه مجاور، میزان آب و امکانات لازم برای داشت محصول و نحوه فروش محصول در انتهای کار را در نظر نگرفته و با توجه به اینکه هیچ مرجعی در این مهم یاری رسان آنها نیست بنابراین کاملاً کشت به صورت غیر اصولی و غیر کارشناسی انجام میشود و کشاورز احتمال دارد چیزی را بکارد که مورد نیاز بازار نباشد و در انتهای کار هنگام برداشت فقط خود را مغرور کرده باشد. اگر سیستمی وجود داشت که به مردم پیشنهاد میداد که فلان محصول را بکارید و در نهایت هنگام برداشت، خرید محصول شما به صورت تضمینی انجام میشود. حداقل در آن زمان کار به صورت کارشناسی توسط خریدار انجام شده بود و همه در این بین منفعت میبردند.
خرید بذر:
امروزه با توجه به وجود بذرهای مختلف در بازار و فروش آن توسط شرکتهای وابسته به جهاد کشاورزی و همچنین شرکتهای خصوصی و مغازهها و عدم انجام کار کارشناسی برای تطابق نوع بذر با آب و هوا و خاک منطقه و سازگاری آن، کشاورز به پیشنهاد افراد مختلف بذری را خریده و شروع به کاشت و تلاش بر روی آن مینماید و همیشه این استرس را دارد که آیا در نهایت محصول پربار میشود یا خدای نکرده کیفیت نداشته و زحمت یکسال او را به هدر میدهد. کشاورز فرصت آزمون و خطا را ندارد و یک اشتباه در چنین مقطعی میتواند زحمات یکسال آن را به هدر بدهد. پس بهتر است در خدمات روستایی هر منطقه بذر کشاورزی سازگار و استاندارد برای آن منطقه را به مردم معرفی نمایند تا مردم بتوانند با شناخت بذر با کیفیت در خرید خود دقت نمایند، تا خدای نکرده دچار پشیمانی نگردند.
کود :
امروزه در بازار کودهای مختلفی وجود دارد و هرساله میگویند این کود با کیفیت خیلی بهتر از کود سال گذشته است ولی در نهایت معلوم میشود که همگی زمین را مسموم کرده و مثلاً کشت گندم در یک هکتار زمین سال به سال کمتر میشود غافل از اینکه در انتخاب کود مناسب و خواب مناسب برای زمین درست عمل نکردهایم و به جای اینکه کمکی به زمین کشاورزی کرده باشیم آن را ضعیفتر کردهایم. و هرساله کشاورز هزینههای زیادی در جهت خرید کود برای زمین یا باغ خود میپردازد که این هزینههای ابتدایی برای کشاورز که پس اندازی از سال گذشته نداشته کمرشکن است.
سم:
امروزه سمپاشی به امر مهم تبدیل گشته و تمامی کشاورزان و باغداران تمام کشت خود را سم پاشی نموده و در این امر مهم به ظاهر متخصص شدهاند غافل از اینکه این کار بسیار حرفهای و تخصصی بوده و مستلزم داشتن دانش زیادی میباشد. حتی اینکه چه کشتهایی را نباید در کنار هم بکارید خود آیتم مهمی میباشد چه برسد به سم پاشی آنها. امروزه منبعی به صورت تخصصی در این زمینه وجود ندارد که راهکاری مناسب در این زمینه در اختیار کشاورز قرار بدهد و تنها متخصص اینکار فروشنده سموم دفع آفات و نباتات گیاهی میباشند که برای درآمدزایی خودشان به هر کاری دست میزند و کشاورز غافل از اینکه محصول خود را در چه دامی انداخته است.
ای کاش مرجعی وجود داشت تا به صورت رسمی بر این امر کنترل و نظارت داشت چون علاوه بر دقت لازم در امر کشاورزی تصمیم نادرست در این زمینه موجبات آلودگی زیست محیطی و مضررات فراوان برای باغها و کشتهای همسایه و همچنین احشام و زنبورهای عسل و پرندگان و گیاهان منطقه دارد، همچنین استفاده نادرست از آنها عواقب گرانبهایی برای خود افراد منطقه را دارد، که این مهم مستلزم توجه بیشتر مسئولان است.
شخم کردن:
شخم کردن زمین به صورت اصولی نیاز به دستگاه و ماشینهای مکانیکی دارد و افرادی که درآمد چندانی از سالهای گذشته پس انداز ننمودهاند و نتوانستهاند این دستگاهها را خریداری نمایند مجبورند هزینههای زیادی را در این را بپردازند. بر خلاف گذشته که نیروی انسانی بیشتر در این زمینه کمک رسان و یاور آنها بوده امروزه با توجه به نگرشها و سبک زندگی دیگر نیروی انسانی در این امر کارساز نیست و یک تراکتور خوب میتواند بجای ۲۰ نفر آدم در امر کشاورزی مفید باشد. ای کاش در خدمات روستایی امکاناتی وجود داشت که افرادی که مستحق استفاده از تجهیزات مکانیکی هستند بتوانند از تجهیزات این شرکتهای خدماتی استفاده نمایند و در هنگام برداشت محصول و دریافت وجه از کارخانههای مربوطه هزینههای آن را بپردازند که این امر سبب انگیزش بیشتر کشاورزان میشد.
آبیاری:
معضل اصلی و مهم در کشاورزی ایران و گسترش مناطق محروم کمبود آب و نداشتن دانش کافی در استفاده از این نعمت الهی است.
علم کشاورزی در ایران امروزه فاصله زیادی با معیارهای جهانی دارد و طریقه استفاده درست و بهینه از آب موجود در منطقه به کشاورزان آموزش داده نشده است. کشاورزی همچنان به روشهای سنتی در حال ادامه بقا اند، در صورتی که با استفاده از تجهیزات مدرن میتوان بهترین استفاده از آب موجود در منطقه را داشت. اداره آب با دادن مجوزهای زیاد به کشاورزان مسبب نابودی هرچه بیشتر منابع زیرزمینی شده است، که بهتر است به جای اینکار برای سکنه روستاها چاههای مشترک با حق آبه مشخص به مقدار زمینهای آنها را در نظر داشته باشد که هم از لحاظ هزینههای حفرچاه مقرون و به صرفه میباشد و هم جلوگیری از نابودی آبهای زیرزمینی بعمل میآید و همچنین سبب میگردد تا کشاورزان بتوانند با آب موجود برنامهریزی دقیقتری داشته باشند و بتواند محصول بهتری را از مزارع خود برداشت نمایند. آب مایه حیات است واقعاً باید در جایی مصرف شود که ارزش آن را داشته باشد و بتوان نتیجه بهتری از آن گرفت.
برداشت محصول:
زمان برداشت محصول بسیار مهم میباشد. کشاورزان در این مرحله دچار مشکلات فراوانی گشته و مخصوصاً آنهایی که با کارخانهها و شرکتهای بزرگ قرارداد بسته بیشتر دچار این معضل میشوند. باتوجه به تفکرات سلیقهای مدیران این شرکتها در نوبت دهی، کشاورزان محدوده کارخانه گاهی چیزی در حدود ۲ ماه فاصله زمانی بین دو روستای نزدیک به هم در تحویل محصول ایجاد شده که این کار هزینههای زیادی را برای کشاورزی که در انتهای فصل برداشت قرار گرفته بهمراه خواهد داشت و احتمال دارد محصول و دسترنج یکسال خود را در معرض زوال و نابودی قرار دهد. اگر تیم خوب متشکل از کارشناسان زبده و کارآزمودهای در این میان تشکیل میشد و با بازدید از محصول کشاورزان در هنگام برداشت به آنها نوبت دهی میکردند و یا در هنگام کاشت بذر برنامهریزی داشته تا فاصله زمانی بین کاشت محصول رعایت گردد تا در انتها، محصول به نوبت رسیده و دیگر کارخانه و کشاورز دچار تداخل فراوان نگردند کمک بسزایی به کشاورز در هنگام برداشت محصول کرده بودند و با خیالی راحت تر این مرحله را پشت سر میگذاشتند.
فروش محصول:
کشاورز در پایان سال کاری و در انتظار فروش محصول به قیمت مناسب همیشه دچار مشکل بوده در این راستا معمولاً یا کارخانهها به وعدههای خود به صورت مطلوب عمل نکرده اند یا دلالان بازار همیشه زیر قیمت طالب محصول اند. کارخانهها و شرکتها با نگه داشتن محصول پشت درب کارخانه و انداختن افت شدید از تناژ محصولات همیشه منافع خود را در نظر گرفته و بعلت کارشناسی نبودن این کار همیشه بجز اتلاف وقت و هزینه چیزی برای کشاورز به دنبال نخواهد داشت و معمولاً چه کارخانههای دولتی چه خصوصی پس از چند ماه حساب خوب را تسویه کرده و گاه مشاهده میشود از ابتدای پاییز تا فروردین سال بعد این کار به درازا میکشد و از طرف دیگر چون در هنگام انتخاب بذر و کاشت نوع محصول، کار کارشناسی انجام نشده در هنگام برداشت و فروش متوجه میگردد که محصول ایشان در بازار اشباع شده و اگر بخواهد به دلالان بفروشد دچار ضرر هنگفتی خواهد شد. اگر نهادی پادرمیانی مینمود و خرید محصول کشاورزان را به صورت تضمینی و برداشت آن را بعهده میگرفت خیال کشاورزان از این عمل سخت و طاقت فرسا تا حدودی آسوده میگشت و با خیالی راحتتر به ادامه بقا در این حرفه میپرداختند.
حمل و نقل محصول:
با توجه به اینکه کشاورز در این مرحله هنوز به درآمدی نرسیده و علاوه بر هزینههای زمین و کشت محصول تا این مرحله هزینههای زندگی خود و خانواده اش را بر عهده داشته اینک در هنگام برداشت محصول با هزینههای فراوان در حوزه جابجایی و بار کردن محصولات گریبانگیر است که مجبور است در این مرحله تمام هزینهها را به صورت نقد پرداخت کند و چندین ماه در انتظار بشیند تا پول خود را از کارخانهها و شرکتها گرفته و جایگزین نماید. اگر زمینهای فراهم میشد تا کارخانهها خود این مهم را به عهده میگرفتند و وظیفه بارگیری و جابجایی محصولات را به عهده میگرفتند و در پایان در هنگام تسویه هزینههای ذکر شده را از حساب کشاورزان کم میکردند واقعاً کمک مهمی در حق این صنف زحمت کش و خدمتگزار جامعه کرده بودند.
خواب زمین:
امروزه به دلایل کمبود وثق مالی کشاورز و بدهکاری اکثریت آنها با بانکهای دولتی و خصوصی و تأمین هزینههای فراوان برای معیشت خانواده، کشاورزان به زمینهای خود استراحت نمیدهند و این عمل بسیار خطرناک باعث فرسایش خاک و هرچه ضعیفتر شدن آن میگردد و سال به سال کیفیت و کثرت محصول آنها رو به کاهش میباشد. باید تدبیری اندیشید تا کشاورزان بتوانند به طور استاندارد با این مسئله کنار بیایند تا خدای نکرده در سالهای آتی دچار حوادث ناگوار و از فرسایش زمین خود نگردند.
سازمان نظام مهندسی کشاورزی:
یکی از چرخههای اصلی تولید در ایران قطب کشاورزی بوده ولی با توجه به این مسئله اکثر درس خواندههای بیکار در حوزه کشاورزی میباشند. سازمان نظام مهندسی کشاورزی با جایگاهی که در جامعه دارد معمولاً به فکر اشتغالزایی برای افراد عضو سازمان خود میباشد تا خدمت به کشاورز و کشور عزیزمان. باید در نظر گرفت که با دانش به روز درس خواندهها در این حوزه و تجربه کشاورزان میتوان انقلابی اساسی در حوزه کشاورزی به وجود آورد اما متأسفانه بیشتر فارغ التحصیلان این رشته به دنبال پشت میزنشینی بوده و به این نکته توجه ندارند که این حوزه بیشتر به کار عملی و از نزدیک درگیر بودن با کار نیاز دارد تا پشت میز نشستن و صدور بخشنامه ها. با تلفیق کشاورزان با این ارگان میتوان بهرهوری مناسبی از دانش فنی این نهاد به وجود آید به شرط اینکه کارکنان این سازمان خود را حرکت داده و به روستاها و مناطق محروم رفته و خود را به کشاورز نزدیک کنند و با تماسی مستقیم در جهت رشد و شکوفایی کشاورزی گام بردارند.
وامهای خود اشتغالی در بخش کشاورزی:
جهاد کشاورزی با پرداخت وام با بهره کم خدمت بزرگی در حق کشاورزان و رشد و تولید در حوزه کشاورزی نموده است. اما به یک نکته مهم توجه نکرده که پرداخت وامهای سنگین همیشه برای کشاورز دردسرساز بوده و کشاورزانی که اکثراً سواد چندانی نداشته و معمولاً به صورت سنتی مشغول فعالیتهای کشاورزی و دامپروری بوده توانایی چرخاندن واحدهای تولیدی به صورت صنعتی را ندارند و دادن وامهای سنگین نه تنها به چرخه تولید در این حوزه کمک نمیکند بلکه مستوجب بدهکاری آنها به بانکها و عدم اجرای طرح و گرفتارشدن آنها در حلقه مراحل اداری و هزینههای فراوان در جهت برقراری واحد صنعتی میشود. اگر جهاد کشاورزی تدبیری بیاندیشد میتواند با دادن وامهای خرد به کشاورزان و دامداران و ایجاد واحدهای کوچک به صورت سنتی زمینه و مسیر مناسبی را در جهت تولید در حوزه کشاورزی به وجود میآورند و این افراد گردانندگان خوبی برای این واحدهای تولیدی میباشند.
آموزش و ترویج:
آموزش و ترویج در بخش کشاورزی بسیار مهم میباشد. اما متأسفانه جهاد کشاورزی در این بخش خوب عمل نکرده و کشاورزان و تولیدکنندگان ما در حوزه کشاورزی اغلب به اطلاعاتی که سینه به سینه به آنها رسیده اکتفا کرده و از دانش و دستگاههای جدید و کاربرد آنها و بهرهوری مفید از آب و خاک و تجهیزات کشاورزی بیاطلاع هستند. جهاد کشاورزی با برگزاری کلاسهای پراکنده به صورت محدود و چرخشی در سطح شهرستانها، که هر رشته از کشاورزی در یک شهرستان در یک دوره در سال برگزار میگردد که معمولاً کارآموزان آن به حد نصاب نرسیده و کلاس تشکیل نمیشود و با امکانات کمی که در این حوزه در اختیار دارد و انتقال دانشی که به درستی انجام نمیگیرد موجب گردیده که اکثر کشاورزان مجبور به آزمون و خطا در حوزه فعالیتی خود شوند که این کار موجبات آسیبهای اقتصادی فراوانی به چرخه تولید و خود کشاورز را فراهم میآورد. ای کاش زمینهای فراهم میآمد که حتی آموزشگاههای خصوصی هم راغب به سرمایهگذاری در بخش کشاورزی میبودند و به صورت تخصصی در هر رشته با برگزاری دورههای مختلف در شهرستانها و روستاها امر به روزرسانی دانش کشاورزان و دامداران را به عهده میگرفتند تا دیگر آنقدر دچار ضرر و زیان بابت نداشتن اطلاعات کافی در این زمینه نمیشدیم و جهاد کشاورزی به کسانی تسهیلات میداد که با گذراندن دورههای معتبر از نهادهای آموزشی مدرک آن را اخذ نموده بودند و میتوانستند به صورت مستمر در حوزه تخصصی خود تسهیلات دریافت کرده و شروع به کار نمایند.
عدم پاسخگویی مسئولان به نیازهای کشاورزان:
مسئولان کشوری معمولاً نیازهای اصلی کشاورزان را در نظر نگرفته و همیشه تصمیمگیری از بالا به پایین بوده در صورتی که این کار تا به حال جواب نداده و باید تصمیمگیری در این حوزه از پایین به بالا انتقال داده شود. کشاورز و دامدار کسی است که به صورت مستقیم با کار درگیر است و شبانه روز یا در کار است و یا در فکر کار و همیشه خودش بهتر نیازهایش را میشناسد تا کسی که سالهای سال از کشاورزی به دور بوده است. همیشه باید به این نکته توجه داشت که تمام شغلها به جزء کشاورزی شغلهای کاذب بوده و زندگی همه ما به دور کشاورز میچرخد. اگر اینها نباشند مهمترین اولیت بشر یعنی غذا با مشکل مواجه شده و آنگاه دیگر هیچ تصمیمی و تدبیری قادر به برطرف کردن این معضل نیست. پس باید کاری کرد تا این کشاورزان و دامداران تمایل بیشتری برای زندگی در مناطق خود داشته و با داشتن امکانات مناسب بتواند موجبات رفاه خانواده شان را فراهم آورند. باشد که با تدبیر مسئولین محترم زمینهای فراهم آید که در این حوزه هرچه سریعتر شاهد رشد و شکوفایی روزافزون آن باشیم.