غلامرضا رحیمی
کارشناس مدیریت پروژه
reza37.rahimi@gmail.com
بیکاری گسترده جوانان موضوعی است که همه مردم را درگیر خود کرده است.گستردگی این گرفتاری اقتصادی و اجتماعی به حدی است که همه سیاستمدران را وادار به توجه به آن میکند،کار بهجایی رسیده است که برخی از مسئولان اخیرا دیگر از کلماتی مثل سونامی در توصیف این گرفتاری استفاده میکنند.خوب، حداقل فایده این نوع توصیف، تاکید بر اضطراری بودن موضوع و تهییج به فعال کردن اخطار سونامی برای سایر همکاران خودش است. بیکاری جوانان آنقدر به خانواده ها فشار میآورد که تجربه تقاضا و درخواست کار برای همه فعالان اقتصادی تجربهای مشترک است.چندی پیش دوستی درخواست شغل جوانی را به من داد و خواست اگر امکان دارد برای کار در پروژه جستجویی برای وی بکنم. در روز مصاحبه، در کمال تعجب دیدم پدر ش او را همراهی میکند. ترجیح دادم قبل از مصاحبه با جوان با پدرش درد دل کنم. او روزنامهای را به دست من داد و گفت که تا بحال هیچ مسئولی در حکومت خودش را در حل مشکل بیکاری غیر مسئول نمیدانست و حداقل اگر کاری از دستش نمیآمد،کوشش میکرد مشکل را خیلی بزرگ و غیر قابل حل نشان بدهد.بعد ادامه داد، اما ظاهرا برای برخی سیاستمداران چاره در فوتبال و پرتاب توپ توی زمین جوانان است. گفتم چطور، اشاره به خبری در روزنامه کرد که نماینده سابق مجلس در جمعی از حاضران میپرسد، چرا کار بهجایی رسیده است که جوانان از ما کار میخواهند. سکوتم را که دید گفت همانطور که دوست مشترک ما گفته من خود یکی از آنهایی بودم که میخواستم برای آینده فرزندانم کسب و کار مستقلی داشته باشم و یک کارِ تولیدی را بدون اینکه باری برای دولت باشم راهاندازی کرده بودم که در این رکود طولانی که نه من و نه جوانان بیکار در خانهام هیچ دخالتی در آن نداشتند، ورشکسته شدم و به وضعی رسیدم که برای شغل این بچه ها ناچار به درخواست کار از دیگران هستم.
گفتم اما ما هم اینجا با هزار گرفتاری سر پا هستیم. گفت بله مطمئنم و با آهی گفت امید جوانان آخرین سرمایه مهم کشور است اما متأسفانه از آنجایی که ویروس وعده و وعید و فراوانی بکارگیری افعال آینده جایگزین افعال حال شده این سرمایه هم روز بروز کوچکتر میشود.