غلامرضا رحیمی
کارشناس مدیریت پروژه
reza37.rahimi@gmail.com
برای ثبت و امکان مرور خاطرات مهم و پرهیز از توقف و نابودی چرخ و یا هدایت آن به بیراهه، چند یادداشت را به خاطراتی در مورد همه راههای نابودی چرخ اختصاص دادم. از ابزار و روشهای مختلفی که برای نابودی و یا توقف چرخ بکار گرفته شده گفتم. خاطراتی از پتک ظاهرا ضد فسادی را یاددآوری کردم که با انرژی و حرارت اقدام به حدف نظام برنامهریزی در اقتصاد دولتی متکی به نفت کرد و چیزی را که جایگزین آن نمود که اصلیترین کارکردش ترویج روزمرهگی بود. از ارهای یاد کردم که همه بجز تعدادی خاص را در فقر تقریبا برابر کرد و ظاهرا قصد براندازی نظام ناعادلانه توزیع یارانه را داشت. از تبربدستی نوشتم که با فریاد قصد نابودی مافیای اقتصادی را داشت اما کمی خطا کرد و تبر را بر فرق چرخ اقتصاد فرو آورد. از اسیدپاشی گسترش خصولتیها بر چرخ ضعیف بخش خصوصی آنهم بنام خصوصیسازی گفتم و از بهکارگیری زور و بازو و فنون رزمی در اعمال تصمیمات فردی یکشبه و شوک درمانی نوشتم که همه را بجز باز تعدادی خاص کاملا دچار شوک روحی و فیزیکی کرد. از هدایت چرخ به جادهای سنگلاخ و تاکید بر تجارت با کشورهایی که درآمدشان از در آمد یکروز فروش نفت ما کمتر است، خاطراتی را مرور کردم. و از چوب لای چرخ توسعه با عدم اطمینان به عمر تصمیمات گفتم. راستش خیلی ابزار و روشهای دیگری هم میشد در این سلسله خاطرات ثبت کنم که مرور آنها در آینده مفید است اما بدلیل کوچکی این ستون در روزنامه فقط به یکی به عنوان آخرین در این مجموعه خاطرات بسنده میکنم. استفاده از روش کُند ولی بنیانکن موریانه انداختن به جان چرخ.
انتقال تمرکز فعالان اقتصادی کشور از وظایف اصلی به فعالیتهایی شبه اقتصادی مثل دلالی بهگونهای که کار اصلی فراموش شود. مثلا وقتی که فعال اقتصادی میبیند رقیب، کالای ساخته شده آن سوی آب را به عنوان ساخت خود جا زده و سود میکند و کسی معارض او نیست، درس میگیرد که دلالی رویه برنده بازار است و با همهگیر شدن این رویه، موریانهای بجان چرخ تولید میافتد که نجات آن از این وضعیت خیلی دشوار خواهد بود.