غلامرضا رحیمی
کارشناس مدیریت پروژه
طی دو یادداشت اخیر برای پرهیز از فراموشی، به بررسی برخی روشهای نابودی چرخ پرداختم. در یادداشت قبلی در توضیح روش اول گفتم که انحلال نظام برنامهریزی در اقتصادی که عموما دولتی است ،فرقی با کوبیدن پتک بر فرق اقتصاد دولتی و البته کل نظام اقتصادی ندارد.اما این همه ابزاری نیست که برای نابودی چرخ میتوان بکار گرفت و در واقع روشهای نوآورانه و گاه قدیمی دیگری هم برای این هدف استفاده شده است.یکی از این ابزار قدیمی، اره عدالت و توزیع برابر درآمدهای کشور میان آحاد مردم است.تبلیغ عدالت و تساوی درآمد از خیلی وقت پیش از ابزار مهم و کاربردی جلب پشتیبان بوده است.عجیب آنکه تقریبا همیشه و در اغلب نقاط یکی دانستن عدالت و تساوی درآمد نتایج مشابهای هم بدست داده است.اما چه میشود کرد که آدمیزاد گاه دچار آلزایمر شده و راه بینتیجه رفته قبلی را دوباره میرود. عجیب نیست که این اره قدیمی و زنگ زده هرازگاهی از انباری اذهان برخی بیرون آمده وتکان آن در هوای ذهن، اسباب تسلی خاطر کوتاه مدت خیل عظیم خلایق میشود.همانقدر که بریدن چرخ با اره زنگ زده سخت است و مشقت دارد، توزیع برابر همه درآمدهای کشور هم نتایج دردناکی در پی دارد.در واقع علت درد هم ایناست که آنچه در عمل روی می دهد توزیع فقر است. چون برای توزیع فقر لازماست که قد همه را با اره هم اندازه کرد.زیرا که با توزیع مساوی عمده درآمد ملی در قالب توزیع مستقیم پول بنام یارانه هدفمند در واقع دیگر چیز دندانگیری برای سرمایهگذاری و نفع همگانی باقی نمیماند. این میشود که قد غیر فقرا هم بتدریج و با کمک اره زنگ زده عدالتگستری هم اندازه فقرا میشود، البته احتمالا به ازای افزایش چند میلیمتری قد فقرا، غیرفقرا چند سانتیمتر کوتاه میشوند. اما این همه نتایج این نوع عدالتگستری قدیمی نیست که بالاخره بشر خلاق است و برخی از اره بدستان در این شرایط خیلی زود مثل یک علف هرز تنومند در میان مزرعه کوتاه و ضعیف شده اقتصاد، قدعلم کرده و به اطراف فخر بفروشند که خود میشوند درد اصلی جامعه و مشکل چرخِ بریده اقتصاد، و البته نتیجه واقعی بهکارگیری اره زنگ زده.