پنج شنبه 06 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 41681 20:20 1395/07/13
کم‌کاری «امید» و بیم زوال سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان

کم‌کاری «امید» و بیم زوال سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
کم‌کاری «امید» و بیم زوال سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان

کم‌کاری «امید» و بیم زوال سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

مصطفی علایی-هفته های اول مهر در حالی سپری می شود که بیش از چهار ماه از آغاز به کار مجلس دهم می گذرد. محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید، در انتخابات ریاست مجلس، ۱۰۳ رای کسب نمود که می توان این رقم را کف تعداد نمایندگان اصلاح طلب حاضر در مجلس تلقی نمود. با این حال عملکرد این صد و چند نماینده در این چهارماه تا حدی ناامید کننده بوده است؛ به نحوی که نائب رئیس شدن افرادی همچون پزشکیان و مطهری خود بزرگترین دستاوردِ ایجابی ائتلاف امید تا به امروز بوده است. فراکسیون امید علاوه بر از دست دادن ریاست اغلب کمیسیون های مجلس بخصوص کمیسیون های مهم آموزش، فرهنگی، شوراها و... که آشکارا ناشی از ناتوانی و کارنابلدی فراکسیون بود؛ و رویدادهایی همچون بازگشت کدخدایی(آن هم با بالاترین رای) به شورای نگهبان، و یا نداشتن نماینده در شورای نظارت بر صداوسیما؛ شاهد ضعف های مهم تری نیز بوده است. تا کنون و در این چهارماه شاهد نطق های قدرتمند چندانی از سوی نمایندگان نبوده ایم و به جز سه چهار چهره کاملا فعال (به طور مشخص: محمودصادقی، علی مطهری، احمد مازنی و گاهی یکی دونفر دیگر)، خبر چندانی از بقیه افراد به گوش نمی رسد. برخی از امیدی ها چنان غیرفعال بوده اند که گویی بعضی از این صد و چند نفر اساسا وجود خارجی ندارند. فعالیت جمعی و فراکسیونی لیست امید هرچند رو به رشد بوده است، و به چند نهاد مهم نماینده فرستاده شد (به طور مثال هیئت نظارت بر مطبوعات)، اما هنوز با گذشت چهارماه یک قانون مترقیِ فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی وضع نشده است که بتوان به عنوان کارنامه فهرست امید به آن استناد کرد. (تنها چیزی که به ذهن نگارنده می آید استفساریه مجلس راجع به ردصلاحیت یک کاندیدا پس از رای گیری است که فعلا توسط شورای نگهبان وتو گشته است.) البته ، همه ی جنبه های این عملکرد الزاما ناشی از ضعف فراکسیونی، و کارنابلدی نمایندگان نیست. بخشی از این عملکرد اتفاقا عامدانه و ناشی از استراتژی و گفتمان رهبران فراکسیون امید می باشد؛ و به عنوان یک سبک و شیوه (صرف نظر از ارزش گذاری مثبت یا منفی آن) انتخاب شده است. به این بخش از مصاحبه روزنامه ی آفتاب یزد در تاریخ ۲۳ شهریور ۹۵ با محمدرضا عارف توجه کنید: «اخیرا بحثی مبنی بر عدم همسویی مجلس دهم با دولت (برخلاف آنچه قبلا گفته می‌شد) مطرح شده است. حتی آقای ترکان هم این موضوع را عنوان کردند و یکی از دلایلشان هم این بود که عملا در مجلس دهم وقتی کسی مثل آقای کدخدایی بیشتر از مجلس نهم رای می‌آورد، به معنای عدم همسویی مجلس است. یا این اواخر شاهد جمع کردن امضا علیه علی مطهری و دادن شعار علیه او در پارلمان هستیم، ما در مجالس قبلی هم شاهد سردادن این شعارها و رفتارهای نامتعارف نمایندگان بودیم. پس این مجلس چه فرقی با مجالس هفتم تا نهم دارد؟ این حرکات یک مبحثی است که متاسفانه آن را در مجالس قبلی داشتیم و بعضا الان هم نمونه‌ها‌یی از آن را شاهدیم. اما تلاش فراکسیون امید این است که این حرکت‌ها‌، کمتر و کمتر بشود. شعار جریان ما آرامش بود و تاکنون هم روی این شعار پایبند بوده است. اینکه رقبای ما شعارها و اعمال خاص را انجام می‌دهند به ما ارتباطی ندارد. اما اگر روند امور مجلس فعلی را ببینید پی خواهید برد که این مجلس، مجلس همراه با دولت است. بگذارید در این باره مثال واضحی بزنم، وقتی لایحه اصلاحیه بودجه به مجلس آمد برخی دوستان ما با آن مخالف بودند به دوستان دولتی هم گفتیم که لایحه خیلی بهتری را می‌توانستند ارائه دهند، این لایحه بدون اینکه با ما رایزنی شود تقدیم مجلس شده بود. توقع این را داشتیم که دولت رایزنی می‌کرد و یک لایحه قوی‌تری ارائه می‌داد. اما با همه این احوال، به فوریت آن رای دادیم. در کمیسیون برنامه و بودجه، ابتدا این لایحه رد شد، اما باز تلاش شد تا مطابق آیین‌نامه داخلی آن را مجددا مطرح کنند و با اصلاحاتی که در آن شد به تصویب کمیسیون رسید. البته اعتقاد داریم که لایحه اصلاحیه بودجه برخی از مشکلاتی که اکنون با آن در جامعه مواجه هستیم را حل می‌کند، اما روی برخی موارد آن نظر داشتیم لایحه تقدیم مجلس شده بود، تلاش کردیم تا با کمی تغییرات به آن رای بدهیم. دولت در بخش بهداشت و درمان با بدهی بالای ۱۰هزار میلیارد تومان روبه‌روست، پس باید به دولت کمک می‌کردیم. در مورد پیشنهاد وام از روسیه توسط دولت فراکسیون امید با آن مخالفت داشت، مخالفت ما هم مخالفت کارشناسی و فنی بود، اما چون دولت برای گرفتن این وام مصر بود، به آن رای دادیم. دیگر همراهی از این بیشتر؟» به این ترتیب، اساسا درک رهبر فراکسیون امید از همراهی مجلس با دولت، به معنای کنار گذاشتن نقش نظارتی مجلس است، حال آنکه خبرنگار، از عارف درباره ی همراهی با دولت در زمینه های اصلاح طلبانه، مطالبه و پرسش دارد: اینکه مجلس معتدل تر باشد و نمایندگانش بتوانند حرفشان را بزنند. و هم اینکه مجلس، سایر ارگان های حاکمیتی را به معتدل تر شدن سوق دهد. از سوی دیگر بحثی بسیار مهم در میان اصلاح طلبان مطرح است که ممکن است به زودی منجر به شکاف گردد. بعد از نامه ی علی مطهری نائب رئیس مجلس، به مصطفی پورمحمدی و پرسش از او راجع به اعدام های سال ۶۷، روزنامه اصلاح طلبِ «جهان صنعت» از مطهری انتقاد نمود که چرا با طرح مباحث حاشیه ای و غیر ضروری برای مجلس هزینه سازی می کند. محمدرضا عارف نیز در مصاحبه اخیرش بر «آرامش» تاکید فراوانی دارد و یادآوری می کند که شعار ائتلاف اصلاح طلبان، «امید، آرامش، رونق اقتصادی» بوده است. بنابراین شاید رویکرد برخی از نمایندگان ناشی از این دیدگاه باشد و الزاما پای منفعت طلبی یا بی دغدغگی در میان نباشد. یک بحث عمیق که از همان دوران خاتمی وجود داشت و نمودش در پروژه ی «عبور از خاتمی» دیده شد، این بود که تا چه حد باید در عالم سیاست، آرمان گرا بود و چه زمانی می توان به بهانه ی مصلحت، چشم را بر حقیقت بست؟ آیا شجاعت و صراحت و قاطعیت کلید حل مشکلات است یا تعامل و مدارا و نرمش؟ برخی، آرامش و ثبات را مقدمه توسعه می دانند. شاید محمدرضا عارف و همفکرانش بتوانند ماجرای ممانعت رهبری از حضور محمود احمدی نژاد در انتخابات، به جهت «دوقطبی نشدن فضا» که مراد«آرامش» است، را به عنوان گواهی بر موفقیتشان و همگرا شدن خواسته ی حاکمیت و اصلاح طلبان تلقی کنند. و اما عملکرد لیست امید، به شدت بر انتخابات آتی تاثیر گذار است. اینجا دو چالش عمومی وجود دارد. اول مشارکت طیف ترقی خواه جامعه. دوم اقناع توده های مردم. در ایران سال۹۵ از قضا بر خلاف دوران اصلاحات، که معمولا طبقه ترقی خواه از حجم تغییرات ناراضی بودند و توده های جامعه راضی؛ به نظر می رسد فعالین اصلاح طلب تا حدی از عملکرد دولت رضایت دارند. فضای کشور کمی آرام شده است. دانشگاه ها و روزنامه نگاران (حداقل در حوزه اختیارات دولت) کمی نفس می کشند. بخشی از ترقی خواهان وارد حاکمیت شده اند و دولت را از خود می دانند. و از همه مهمتر کابوس تکرار شرایط سیاسی اجتماعی ۸۴ تا ۹۲ آنها را مجاب می کند از هر چهره حداقلیِ تحول خواه حمایت کنند. اما به عکس، عموم مردمِ با دغدغه های روزمره، به شدت درگیر مشکلات اقتصادی اند. واقعیت آن است که هرچند شرایط اقتصادی تعدیل و تثبیت شده است، اما در سال های گذشته چنان اوضاع تخریب گشته که قانع کردن مردم به «کمتر بدتر شدن» وضع معیشتی یا «کمی از آن ویرانه بهتر شدن»، دشوار است. هرچند در نقطه ی مقابل بنظر می آید آلترناتیوی هم برای جایگزینی حسن روحانی وجود ندارد، اما ممکن است عده ای با شعار «هم عزتتان را بردند هم نانتان را» یا «نه چرخ سانترفیوژ گشت نه چرخ زندگی مردم»، بتوانند توده ها را تحت تاثیر قرار دهند. در عین حال، آگاهی دولت، از رضایت نسبی اصلاح طلبان سبب شده، دولت دیگر پیشرفتی از خود در زمینه ی وعده های ترقی خواهانه نشان ندهد. سال سوم دولت تقریبا پیشرفت محسوسی در هیچ زمینه اصلاح طلبانه دیده نشد. دوسال ابتدایی دولت با سیری صعودی، فضای کشور رو به گشایش گذارده بود. رئیس جمهور نیز، خود گاهی با نطق هایش تک مضراب هایی در زمینه های مختلفِ گفتمانی می نواخت (مثلا انتقاد از تجمیع قدرت در نهادها، لزوم مطالعه ی علوم انسانیِ غربی ویا جملاتی نظیر اینکه نمی توان به زور مردم را به بهشت برد و...). در حوزه اقتصاد هم اگر دوسال اول به انتظارِ توافق هسته ای گذشت، سال سوم توقع دروی محصولِ برجام، بر ذهن جامعه مستولی شده بود. بنابراین زنگ خطری درباره ایجاد همان شکافی که بالاتر ذکر شد شنیده می شود. نگرانی از جانب انتخابات ریاست جمهوری نیست. روحانی با همه ی ضعف های دولتش نهایتا احتمالا با رایی پایین یا بالا مجددا انتخاب خواهد شد. نگرانی اصلی از زوال سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان است. همین سرمایه ای که منجر به ورود صد نماینده به مجلس شد را بنگرید: همه ترقی خواهان، از صنوف مختلف و تندرو و کندرو در انتخابات مشارکت نمودند، یا دستکم اگر همدل نبودند، سکوت کردند. اصغرفرهادی فیلم ساز برنده ی اسکار، جعفر پناهی فیلم ساز ممنوع الکار، هوشنگ ابتهاج که برای رای دادن از آلمان به ایران آمد، بهاره هدایت فعال دانشجویی که از درون زندان رای داد و ... تقریبا قشری از نخبگان نمانده بود که برای مشارکت در انتخابات موضوعیت قائل نباشد. با این حال در تهران تنها پنجاه درصد مردم در انتخابات مشارکت نمودند. بنابراین به عکس انتخابات های اوایل دهه ۸۰، که نخبگان انتخابات را تحریم می کردند و عموم مردم مشارکت؛ به رغم حضور حداکثری نخبگان، بخشی از مردم راضی به حضور در پای صندوق رای نشده بودند. به این ترتیب، خطر نارضایتی توده های مردم از مشکلات اقتصادی (که با ماجراهایی شبیه فیش های نجومی می تواند وخیم تر هم شود)، به ضمیمه ی شکاف در بدنه اجتماعی اصلاح طلبان و اقناع نشدن آنها از عملکرد آرام و سوت وکور مجلس و (دولت)؛ این نگرانی را به همراه می آورد که به زودی، نخبگان دیگر آن نقش سابق خود را از دست بدهند. سرمایه اجتماعی نخبگان اصلاح طلب(همچون چهره هایی که نام برده شد و بسیاری از چهره های دیگر) که تماما هزینه ی رای آوری لیست امید و دولت تدبیروامید شد، نه فقط برای مقطع فعلی بلکه برای همیشه بسوزد؛ و بطور مثال «تکرار» های رئیس دولت اصلاحات دیگر آن نقش جادویی و سحرآمیز را نداشته باشد. هرچند می توان امیدوار بود که فعلا در انتخابات شورای شهر، با توجه به آزادنه تر بودن نسبی انتخابات (چرا که ردصلاحیت ها به جای شورای نگهبان به عهده مجلس شورای اسلامی است) همچنان مشارکت مردم بالا باشد، اما به زودی باید برای سرمایه سوخته ی روشنفکران، و فاصله ای که این بار در جهت معکوس با توده های مردم خواهند گرفت، علاجی پیدانمود.  


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |