پنج شنبه 06 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 41457 20:09 1395/07/10
پیش به سوی «آسیب‌پذیری»

پیش به سوی «آسیب‌پذیری»

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
پیش به سوی «آسیب‌پذیری»

پیش به سوی «آسیب‌پذیری»

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

علیرضا امامی فرد-انتشار کتاب «زندگی شجاعانه» اثر برنه براون بهانه‌ای شد برای گفتگو با خانم آزاده رادنژاد مترجم این کتاب تا از ایشان درباره مشخصات این کتاب و انگیزه‌های چاپ آن بپرسیم. ماحصل گفتگوی جهان اقتصاد با ایشان در ادامه آمده است. چه شد که به فکر افتادید این کتاب را ترجمه کنید؟ توضیحی درباره نویسنده این کتاب و محتویات آن بدهید. برای این که کتاب را به شما معرفی کنم ابتدا باید برنه براون، نویسنده این کتاب را معرفی کنم. ایشان یکی از اساتید دانشگاه است که سنی در حدود ۵۰ سال دارد. ایشان استاد دانشگاه در بستون تگزاس هستند. براون یک مددکار اجتماعی است و در واقع محقق موضوعی تحقیقی است که طی ۱۲ سال تحقیق ایشان در رابطه با آناتومی بوده است. ایشان هزاران مصاحبه با افرادی از اقشار مختلف جامعه اعم از پیر، جوان، سیاستمدار و افراد مختلف دیگر ترتیب داده است. موضوع آناتومی ارتباط سه الی چهار کتاب و سه نظریه دارد ، نظریه اول ایشان که در کتاب اولشان است نظریه شرم است، نظریه دوم حضورمندی و نظریه سوم نظریه آسیب پذیری است. «زندگی شجاعانه» در واقع نظریه آسیب پذیری خانم برنه براون است. از دیدگاه برنه براون ارتباط معنای زندگی است. ما در جهانی هستیم که ارتباط بسیار تسهیل شده است. دلیلش هم رسانه ها و شبکه های اجتماعی است. روابطی که ما داریم از نظر برنه براون آن روابط واقعی نیستند که بخواهد به زندگی ما معنا بدهد. شاید مشکل هم همین جاست و ما احساس بی معنایی و افسردگی می کنیم. حتی ممکن است ما دوستان خیلی زیادی در شبکه های اجتماعی داشته باشیم ولی ممکن است به آن ارتباط واقعی نرسیم. برنه براون در تحقیقش به ما آموزش می دهد که ارتباط چیست؟ او وقتی از آناتومی ارتباط حرف می زند منظورش سازو کار و اجزای آن  می باشد و بیان می کند که آسیب‌های ارتباط چیست؟ چه چیزهایی باعث می‌شود که ارتباط ما از عمق به سطح برسد و در عمل ارتباط واقعی نداشته باشیم و آن لذتی که ارتباط به ما می‌دهد را حس نکنیم. منظور نویسنده این کتاب از آسیب‌پذیری چیست؟ با توجه به این که این واژه در فارسی بار منفی دارد.... در رابطه با آن چیزی که برنه براون در واقع می‌گوید: آسیب‌پذیری در رابطه یک عنصر اساسی است. یعنی شما اگر آسیب‌پذیری را از هر ارتباطی حذف کنید در واقع ارتباط را از محتوا خالی کرده‌اید. هر زندگی و ارتباط لازمه‌اش آسیب‌پذیری است. در کل آسیب‌پذیری به ما یک حس منفی می‌دهد، یک حس آسیب دیدن و شکست خوردن. وقتی که می‌خواهیم این کتاب را بخوانیم به هیچ وجه نباید با بارمنفی آسیب‌پذیری درگیر شویم. در واقع این کتاب به رغم آنچه ما حس می‌کنیم که آسیب‌پذیری یک بار منفی دارد، آسیب‌پذیری بارمثبت دارد. یعنی ما باید به طرف آسیب‌پذیری برویم و بدانیم که آسیب‌پذیری یک ارزش است نه یک ضدارزش. ممکن است در سیستم کامپیوتری آسیب‌پذیری را به صفر برسانیم ممکن است که در اقتصاد آسیب‌پذیری را به صفر برسانیم ولی در روابط و در زندگی اجتماعی ما باید به طرف آسیب‌پذیری برویم. در این کتاب چهار هدف دنبال می‌شود و به چهار پرسش پاسخ می‌دهد. آسیب‌پذیری چیست؟ و ما چرا از آسیب‌پذیری می‌ترسیم؟ این اولین نکته است. دومین چیز این است، برای اینکه از خودمان درباره آسیب پذیری که ما از آن وحشت داریم دفاع کنیم چه کارهایی باید انجام دهیم؟  ما برای اینکه در ارتباط آسیب‌پذیر نشویم مانند در ارتباط با همسر، کار و ... همه تلاش ما این باشد که آسیب‌ نبینیم. رهیافت‌های ما برای آسیب‌پذیرنشدن چیست؟ چه تکنیک‌ها و ترفندهایی بکار می‌بریم؟ این سوال دوم است که در این کتاب  به شما جواب داده می‌شود سوال سوم این است که ما بابت آسیب‎پذیر نشدن چه هزینه‌ای می‌دهیم؟ زندگی ما چگونه می‌شود وقتی که ما آسیب‌پذیر نشویم؟ و چهارمین چیزی که کتاب به ما یاد می‌دهد خلاف سوال سوم است، وقتی که ما خودمان را در ارتباط آسیب‌پذیر می‌کنیم زندگی ما چگونه می شود؟ ما چه چیزهایی بدست می‌آوریم؟ پس اولین آسیب‌پذیری، اساس زندگی یعنی آسیب‌پذیری منفی است. اول اینکه تعریفی از آسیب‌پذیری داشته باشیم و بعد بگوییم چرا از آسیب‌پذیری می‌ترسیم؟ برای آسیب‌پذیر نشدن چه کارهایی می‌کنیم؟ سوم اینکه چه هزینه‌ای برای آسیب‌پذیر نشدن می‌دهیم و  چهارم، اگر آسیب‌پذیری را وارد زندگی‌مان کنیم زندگی‌مان چه شکلی می‌شود؟ همانطور که خانم برنه براون تشخیص دادند منظور بردن یا باختن نیست، آسیب‌پذیری به این مفهوم است که شما بپذیرید کاری کنید که ممکن است شکست بخورید. یعنی شکست را بعنوان یک راه‎حل در زندگی انتخاب کنیم برای اینکه ما این‌ها را بفهمیم باید با یک مفهومی  به اسم مفهوم شرم آشنا شویم که این هم یکی از کلیدواژه‌های کتاب است. خود شرم فضیلت محسوب می‌شود. اگر شرم به مفهوم حیا باشد بار مثبت دارد اما در این کتاب شرم کلا معنای منفی دارد. در واقع وقتی که ما این کتاب را می‌خوانیم با دو نکته مواجه می‌شویم: آسیب‌پذیری با بارمثبت و شرم با بارمنفی و آن ذهنیتی که از کلمه‌ها داریم را باید کنار بگذاریم و در واقع باید ذهنمان را خالی کنیم تا بتوانیم به کتاب نزدیک شویم. برنه براون می‌گوید: بحث شرم یک بحث ارتباطی و اجتماعی است، اصلا بحث روانی و شخصی نیست. اگر شما انسان را از ارتباط و اجتماع جدا کنید دچار شرم نمی‌شود درواقع شرم یک بحثی است که در ارتباط، به آن می‌رسد پس بنابراین این شرم یک آسیب اجتماعی است و راهکارش هم یک راهکار اجتماعی است. این شرم از کجا نشات می گیرد؟ در واقع چه عنصر اجتماعی شرم را شکل می‌دهد؟ برنه براون در تحقیقش متوجه شد که مردم آمریکا خیلی دچار شرم هستند. یعنی شرم یک عنصری است که در مردم آمریکا وجود دارد و به این نتیجه رسیده است که بعضی از فرهنگها شرم‌زا هستند. در بعضی از فرهنگ‌ها افراد خودشان را به شدت دچار شرم می‌کنند آن هم به دلیل یک سری ویژگی ها  و مشخصاتی که دارند. آن فرهنگ‌هایی که شرم‌زا هستند دچار یک ویژگی به نام «اسکرسیتی» یعنی «کمبود» می‌شوند. آیا این کمبود در کشور ما هم وجود دارد؟ آیا ما هم دچار کمبود و دچار شرم در خودمان هستیم که باعث می‌شود آسیب‌پذیر شویم و در ارتباط‌هایمان واقعی نشویم؟ حالا کمبود چیست؟ کمبود در واقع احساس فقدان است. وقتی که فردی در یک فرهنگ احساس فقدان می‌کند یعنی همیشه احساس می‌کند که یک چیزهایی کم است. افرادی که در جامعه مدام در حال حساب و کتاب هستند و همیشه خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند افرادی هستند که بشدت دچار کمبود هستند. در جوامعی که در واقع رقابت ترویج می‌شود آن هم نه یک رقابت سالم، این افراد جامعه دچار کمبود می شوند. در جوامعی که افراد نمی‌توانند خودشان را نمایش دهند یعنی واقعیت خودشان را نشان دهند افرادی هستند که دچار کمبود هستند. این حس کمبود در واقع یک حسی است که ما را به نوعی از عرصه نمایش خودمان به آن شکلی که واقعا هستیم با نفس‌هایمان و با عیوبمان عقب می‌راند و نمی‌گذارد خودمان را با عیوب و نقص‌هایی که داریم به نمایش بگذاریم. مثلا در جامعه ما همین بحث آرایش وجود دارد که باعث شرم دخترها می شود. در واقع شرمی که دخترها می‌بینند این است که شما یک شکل بینی در کشورتان پذیرفته است. خانم برنه براون می‌گوید: ارتباط از جنس انرژی است بین دو واحد، دو انسان در صورتی ارتباط ایجاد می‌شود که شما آنطور که هستید خود را به نمایش بگذارید. اگر شما بتوانید با همسرتان آن خودِواقعی را به نمایش بگذارید و ارتباطتان برقرار بماند به واقعیت نزدیک می‌شود. مساله این است که ما وقتی می‌گوییم طلاق عاطفی یعنی چه؟ یعنی در واقع ما مرد را در باکسش می‌گذاریم و زن را در باکس خودش، زن در ازدواج و در ارتباط یعنی مادری، خانه‌داری، خدمتگذاری و مرد در باکس خودش یعنی قدرت، تصمیم‌گیری، فناوری. وقتی که ما این قدر تقسیم‌بندی می‌کنیم و هر کسی را در باکس خودش می‌گذاریم یعنی ما در واقع داریم دیکته می‌کنیم. بحث خانم برنه براون این است که این ارتباط‌ها براساس نقش‌ها است براساس این است که هرکس در باکس خودش است و هر کس خودِواقعی و احساسات واقعی را در واقع نمی‌تواند نشان دهد در صورتی که این پتانسیل در ارتباط بیاید و آن ارتباط حفظ شود آن ارتباط برای ما معنا پیدا می‌کند و به زندگی ما معنا می‌دهد برفرض مثال چرا ما اول عاشق می‌شویم یک نفر را دوست داریم فکر می‌کنیم با او صددرصد عجینیم ولی وقتی که با او زیر یک سقف می‌رویم کم کم فکر می‌کنیم که ما از او دور شدیم و دیگر ما را درک نمی‌کند؟ چه جایی ما همدیگر را گم می‌کنیم؟  این تحقیق خانم براون یک سری نکاتی را به ما یاد می‌دهد و سیستم خانم برنه براون پاسخگو و جدید است.    


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |