پنج شنبه 09 فروردین، 1403

کدخبر: 29441 17:34 1394/12/26
وهابیت ، زمینه‌ساز تروریسم تکفیری

وهابیت ، زمینه‌ساز تروریسم تکفیری

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
وهابیت ، زمینه‌ساز تروریسم تکفیری

وهابیت ، زمینه‌ساز تروریسم تکفیری

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

 

ویژه نامه نوروزی

علی محمد حسین خانی- خاورمیانه در سال‌های اخیر در آتش جنگ و ویرانی ناشی از نزاع‌های فرقه‌ای می‌سوزد. واقعیت آن است که ظهور و قدرت‌گیری تروریسم تکفیری از تلخ‌ترین واقعیت‌های سالیان اخیر در این نقطه آشوب‌زده جهان است. اندیشه‌ها و عقاید مربوط به وهابیت حضوری بسیار پررنگ در ایدئولوژی و اندیشه گروه‌های تکفیری دارد، و مفتیان وهابی با فتواهای عجیب و غریب خود، بیشترین آتش را به معرکه خاورمیانه فروریخته‌اند.  از این رو مروری کوتاه بر مختصات این اندیشه افراطی می‌تواند در روشن شدن ریشه‌های جدال‌های خونبار خاورمیانه بسیار موثر باشد. مطلبی که در ادامه مطالعه خواهید کرد، به قلم علی‌محمد حسینخانی مروری کوتاه بر مهم‌ترین مختصات وهابیت است. مؤسس و بنیانگذار مذهب وهابیت محمد بن عبدالوهاب است که اصل و نسبش به وهیب تمیمی می‌رسد.... عبدالوهاب نزد علمای مکه و مدینه درس خواند، و آثار گمراهی و ضلالت در رفتار و کردار او هویدا بود. حتی پدر او که از علمای صالحه بود در وی احساس انحراف و سرزنش می‌کرد و مردم را از پیروی‌اش برحذر می‌داشت، و برادر وی به نام سلیمان از بدعت‌های او انتقاد می‌کرد و ایرادات جدی بر او می‌گرفت، و در نهایت کتابی در رد او نوشت. عبدالوهاب به مطالعه زندگی پیامبران دروغین در تاریخ مثل مسلمیه – سجاح عسنی- طلیحه اسدی علاقه نشان داد، و شدیداً به شناخت زندگی این افراد علاقمند بود.... اولین کسانی که محمد بن عبدالوهاب را در عقایدش یاری کردند، محمد بن سعود و فرزند و نواده او سعود و عبدالعزیز بودند (کتاب خلاصه الکلام فی امراء تألیف شیخ احمد بن زینی چلان) ملطبرون گوید: اصل و منشأ وهابیگری آن است که عرب و به‌خصوص مردم یمن گفتگو می‌کردند که چوپان بینوایی به نام سلیمان در عالم رویا دیده که شعله آتشی از وی خارج و در روی زمین پخش شد و هر که را که جلو می‌آمد، می‌سوخت. او این رویا را به معبری گفت و او این چنین تعبیر کرد: که فرزندی از فرزندان تو قدرت عظیمی پیدا کرده، و دولت نیرومندی به وجود می‌آورد، و این رویا در نواده او یعنی محمد جامه تحقیق پوشید. وقتی محمد بزرگ شد در ابتدا عقایدش را پنهان می‌کرد و پیروانی پیدا کرد. او وارد نجد شد و مذهبش را آشکار ساخت و سعود از او پیروی کرد. سعود با پیروی از عقاید او، پایه‌های حکومت خود را محکم کرد و پسر عبدالوهاب در پرتو کمک‌های نظامی سعود و به زور شمشیر او داعیه خویش را گستراند، و درنتیجه سعود حکمران و سلطان منطقه شد و در این میان محمد بن عبدالوهاب رهبر مذهبی شد. جنایات وهابیون الف) ورود وهابیون به طائف و جنایت‌هائی که در این شهر کردند. وهابیون در ماه ذی‌العقده ۱۲۱۷ هجری با جنگ و ستیز وارد طائف شدند، و حتی کودکان را قتل‌عام کردند، و کسانی را که به خارج شهر فرار کرده‌بودند، دنبال کرده و بسیاری را کشتند. خانه‌هایی که مردم در آن پنهان شده‌بودند جستجو می‌کردند، و هر که را پیدا می‌کردند می‌کشتند و به دلیل اینکه آن مردم مشرک می‌باشند و مشرک باید خلع‌سلاح شود، آنان را نزد امیر خود برده، و فرمان قتل همه را صادر کرده و جملگی را در یک تپه شنی به نام دقاق اللوز کشند) ب) محاصره مجدد جده توسط وهابیون: وهابیون در محرم سال ۱۲۱۹ با دوازده هزار سرباز به عزم محاصره جده حرکت کردند. شریف غالب با روی شهر مکه را محکم کرد، چون می‌دانست که آنان شهر جده را نخواهندتوانست گشود. او فرمان داد که همه مردم حرکت کنند و مردم جملگی از تمام طبقات با اسلحه‌های خود به زاهر آمدند و هفت شب در آنجا ماندند. اما وهابیون که شهر جده را در محاصره داشتند، سه روز ماندند. آنها هر روز یک بار به شهر حمله می بردند ولی توپخانه آن‌ها را پراکنده می‌کرد، در نهایت آنان پا به فرار گذاشتند. ج) غارت نفایس حرم پیامبر (ص) و ویران کردن آن: در این سال (۱۲۲۱) وهابیون کلیه جواهرات و اشیای گرانبها حرم پیامبر (ص) را بردند و قاضی مکه و مدینه را برکنار کردند. همگامی که وهابیون بر مدینه منوره غلبه یافتند تمام گنبد و بارگاه‌هایی را که در آن بنا شده بود ویران کردند، من جمله گنبد ائمه بقیع در مدینه و آنان ۴ صندوق پر از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها را به غارت بردند. د) قتل حجاج یمنی در سال ۱۳۴۱ توسط وهابیون در این سال وهابیون با حجاج یمنی که غیرمسلح بودند، روبه‌رو شدند. آنان ابتدا با حجاج همراه شدند ولی بعدا نیرنگ به کار بردند. وقتی که به دامنه کوه رسیدند، وهابیون در قسمت بالا و پهنای کوه قرار گرفتند و یمنی ها در پائین. آنگاه دهانه توپ را به سوی آنها کرده و همه را به گلوله بستند و همه آنها را که حدود هزار نفر بودند کشتند، به‌جز دو مرد که فرار کردند، کسی باقی نماند. ه) حمله وهابیون به شرق ارزن: در سال ۱۳۴۳ هجری قمری گروهی از وهابی‌ها ناگهان به شرق اررن حمله بردند آنها به مردم هجوم بردند و همه را غارت کردند و کشتند ولی هواپیماهای انگلستان همراه با عرب های شرق ارزن به جنگ با وهابیون پرداخت و جنگ با کشته شدن سیصد تن وهابی و اسارت جمع کثیری از آنان پایان یافت. شباهت وهابیون به خوارج: این شباهت ها را با ذکر عدد در ذیل می آوریم: شباهت اول: شعار خوارج این بود که (لاحکم الا الله) یعنی حکومتی خبر حکومت خدا نیست. آری این جمله درستی است ولی خوارج را مقصود آن بود که کسی نمی‌تواند امیر و رئیس باشد و در مسایل دینی نمی توان به حکمیت پرداخت و به دنبال این فکر غلط حکمیت صفین را کفر پنداشتند. در صورتی که در قرآن کریم مردم را در موارد اختلاف به حکمیت و داوری خوانده است. در سوره نساء آیه ۳۵ و سوره مائده آیه ۹۵ چنین دستوری آمده است. وهابیون می گویند در دعا نباید کسی را که خدا بزرگش کرده، ما از او مدد بجوئیم و به او توسل بجوئیم، و می گویند شفاعت از دیگران (ائمه هدی علیهم السلام) نوعی بدعت است، و می گویند نباید در زمان گرفتاری و مصیبت بگوئیم مثلا یا محمدو یا علی و ... و نباید از دیگران کمک بخواهیم. شباهت دوم: این است که خوارج خیلی متشرع بودند و نسبت به احکام شرعی مثل نماز و روزه و ..... اهتمام زیاد داشتند و از کثرت سجده هایشان پیشانی آنها پینه بسته بود که گویند یکی از خوارج در سه راه خرمایی که افتاده بود برداشت و به دهان گذاشت دیگری آمد و خرما را بیرون آورد که شاید چیز حرامی خورده باشی!!! وهابیون نیز این چنین می باشند آنان از تلگراف استفاده نمی کنند زیرا حکم شرعی آن معلوم نیست. شباهت سوم: شباهت سوم وهابیون با خوارج آن است که آنان بقیه مسلمانان را کافر می انگاشتند و می گفتند کسی که گناه کبیره انجام دهد، جایگاه او در آتش است. خوارج خون و مال مسلمانان را جز خودشان را حلال می دانستند و فرزندان آنان را اسیر می کردند و می گفتند اگر کشورهای اسلامی مردمانش مرتکب گناه کبیره شوند تبدیل به کشور کفر می شوند. خوارج وقتی که امام حسن (ع) به ساباط مدائن می رفت به او گفتند تو مانند پدرت مشرک شده‌ای. وهابیون هم مسلمانانی را که عقایدی خلاف آنان دارند را مشرک می دانند و خون و مال آنان را حلال می شمرند. شباهت چهارم: خوارج در شبهات خود به ظاهر برخی آیات که به کفر مرتکب کبیره دلالت دارند، استناد جسته‌اند. وهابیون نیز این چنین تفکری دارند در عقاید خود به ظاهر آیات اشاره می کنند و از واقعیت و دلالت صحیح قرآن فرار می کنند و خود را ملزم به رفتار به ظاهر آیات می دانند. شباهت پنجم: خوارج باکی از مرگ نداشتند و آن را با آغوش باز استقبال می‌کردند، زیرا به گمانشان پس از مرگ به بهشت خواهند رفت. گویند یکی از آنان در جنگ نیزه ای خورد و او همینطور خود را به دشمن رسانید و او را بکشت و این آیه را می خواند: و عجلت الیک رب لترضی. وهابیون نیز در میدان جنگ از خودگذشتگی و شجاعت نشان می دهند و به گمانشان اگر مردند راهی بهشت می شوند. شباهت ششم: خوارج مردمانی قشری و کوتاه نظر و کودن بودند و در عین حالی که از خوردن خرمایی که در سر راه افتاده بود خودداری می کردند. ولی از کشتن صحابه پیامبر (ص) که روزه دار بود ابا نداشتند. وهابیون نیز این گونه‌اند از یک طرف رحمت فرستادن و ذکر گفتن را حرام و بدعت می‌دانند و در حلال بودن تلگراف تردید دارند و استعمال دخانیات را حرام و مرتکبش را مجازات می کنند؛ ولی از سوی دیگر مسلمانان را کافر قلمداد می کنند و آنها را مشرک می دانند و کسانی را که از ائمه شفاعت می جویند خونشان را مباح می دانند. شباهت هفتم: هم چنانکه برخی از علما و دانشمندان مذهب خوارج را انتخاب کرده اند، به این امید که خوارج با گمراهان و ستمگران به مبارزه برمی خیزند و برخی وهابیون بعضی از دانشمندان را به این بهانه که آنان با بدعت های موجود که رواج داشته مبارزه می کردند. و گوینده که عبارت جز برای خدا نیست و شفاعت تنها بدعت اوست و کمک خواستن جز از خدا روا نمی باشد که این سخنان حق است اما وهابیون هدف نادرستی از آن داشته اند شباهت هشتم: خوارج آیه‌های قرآن را که درباره کفار و مشرکان نازل شد، بر مسلمانان و مومنان شامل می‌دانستند و وهابیون نیز چنین کردند در صحیح بخاری از عبداله بن عمر در وصف خوارج نقل شده آنان آیاتی را که درباره کفار است بر مومنان شامل می دانستند و در تاریخ معاصر و گذشته ها بارها دیده شده که وهابیون نیز این چنین رفتاری می کردند. شباهت نهم همچنان که خوارج مسلمانان را می کشتند ولی بت پرستان و مشرکان از شر آنها در امان بودند، وهابیون نیز چنین بودند و در هیچ تاریخی نقل نشده که وهابیون با کفار بجنگند یا یک مشرکی را بکشند. آنان فقط مسلمانان را از دم تیغ گذرانده اند، بی آنکه گناهی از آنان سر بزند. کافی است که به تاریخچه آنها مراجعه نمائیم و کشتار آنان را نسبت به مردم کربلا، طائف، یمین، مجاز و غیره را از نظر بگذرانیم. در همین زمان کفر و الحاد در روی زمین گسترده و جهان گیر شده بود، وهابیون به فکر پیکار با آنان برنیامدند بلکه با انگلیس و دیگران ساختند و مسلمان را قتل عام کردند. شباهت دهم: در حق خوارج گفته شده: هر گاه شاخی از آنان قطع شود شاخی دیگر بروید و آشکار شود و بارها در تاریخ خوارج ریشه کن شده اند و باز از جای دیگر سربلند کردند و همچنین وهابیون. بارها از ریشه کنده‌شده، ولی آنان از جای دیگر سربرآوردند.   مسایل مورد اختلاف میان وهابی و دیگر مسلمانان و تحلیل آنها الف) شفاعت: به نظر وهابیون درخواست شفاعت از پیامبران و صلحا و فرشتگانی که خداوند برای آنان حق شفاعت عطا فرموده حرام ونامشروع است. وهابیون می گویند چون بعضی از مسلمانان مخلوقات را واسطه میان خود و خدا و برخی ملائکه و فرشتگان را مایه تقرب به خدا قرار می دهند، خونشان حلال و کشتن آنها جایز می‌باشد. آلوسی از پسر عبدالوهاب نقل کرد که: «طلب شفاعت همچون شرک عرب جاهلیت است و به گمان او پیامبر اسلام با مشرکان که برای بت ها حق شفاعت قائل بودند و آنها را وسیله تقرب به خدا می‌پنداشتند جنگید و این افراد که غیرخدا را شفیع قرار می دهند، مانند همان مشرکان زمان پیامبر می‌باشند. محمدبن عبدالوهاب موسس فرقه ضاله وهابیت در رساله (اربع قواعد) خود می نویسد: شفاعت دو نوع است: شفاعت مثبت و شفاعت منفی. شفاعت مثبت آن است که از خدا درخواست شود و مشخص شفیع هم با پذیرش شفاعتش مورد تکریم و احترام باشد و شخص مورد شفاعت کسی است که خداوند از سخنان و اعمال او خوشنود می شود و اذن به شفاعت داده است. و شفاعت منفی خواستن چیزی است از غیر خدا در حالی که جز خدا بر آن توانایی ندارد (رساله اربع قواعد نوشته محمد بن عبدالوهاب صفحه ۲۵) سیدمحسن الامین از علمای بزرگ تشیع (م ۱۹۵۲- ۱۸۶۵) در کتاب خود می گوید: شفاعت عبارت است از آن است که شفیع مطلبی را برای شخص مورد شفاعت درخواست کند. پس شفاعت پیامبر (ص) یا دیگری آن است که او خدا را درباره دیگری بخواند و از ساحت ربوبی مغفرت گناه یا برآوردن حاجت شخص مورد شفاعتش را بخواند. پس شفاعت نوعی از دعا و امیدواری است، بنابراین درخواست شفاعت از دیگری مانند درخواست دعا است و بدون شک طلب دعا از هر فروتن درست و جایز است و پیشوای وهابیون خود به این اصل معترف است و طلب دعا از شخص زنده را جایز می دانند. ب) دعا و استغاثه و طلب حاجت از غیرخدا: در باب دعا کردن و طلب حاجت از غیرخدا در نظر وهابیون موجب شرک و کفر است. از نظر اینان گفتن جمله هایی مانند (ادرکنی، اغثنی – اشفنی – انصرنی یعنی مرایاری ده مرا دریاب به من شفا بده و مرا بر دشمنم پیروز گردان و خواستن چپزهایی که جز خدا بر آن توانا نیست، در عالم برزخ هم شرک به حساب می آید و مطابق کتاب و سنت و اجماع گذشتگان بزرگترین شرک است که پیامبر (ص) برای از بین بردن آن جهاد و پیکار می کرد (کتاب رسائل الهدیه السنیه نوشته ابن تیمیه صفحه ۴۰) ابن تیمیه به عنوان رئیس این گروه می نویسد: (هر کس کنار قبر پیامبر (ص) یا هر مرد صالحی حاضر شود و از او حاجت و کمک بخواهد و بخواهد که بیماریش را بهبودی بخشد یا قرضش را بپردازد و امثال آن که جز از دست خدا بر نمی آید همگی عملی شرک آمیز است اگر توبه کرد که هیچ، وگرنه که کشته می شود) (کتاب رساله زیارت القبور صفحه ۱۵۶) و در ادامه می نویسد: پس از مرگ پیامبر احدی از مسلمانان، تابعین و تابع تابعین در کنار قبور پیامبر (ص) به راز و نیاز نمی پرداختند و از صاحبان قبور چیزی درخواست نمی کردند و استغاثه نمی نمودند و بزرگترین شرک آن است که انسان از مرده یا شخص غایبی در گرفتاریها طلب حاجت کند و گوید ای مولای من ای سرور من فلان مشکل من را برطرف کن ج) وسیله قرار دادن انبیاء و صلحا به درگاه الهی و توسل جستن به پیامبران: مساله توسل به چند صورت محقق می شود: اول آنکه انسان بگوید: پیامبر را به درگاه خدا واسطه قرار دادم یا به وسیله او به سوی خدا روی می آورم یا او را شفیع به درگاه الهی قرار می دهم دوم آنکه گوید: خدایا به احترام پیامبر حاجتم را از تو می خواهم و امثال این جمله ها، سوم آنکه گوید: تو را به پیامبر قسم و یا به جان پیامبر سوگند که فلان حاجت تو را برآورده نما. همه این سه قسم توسل به یک چیز برمی گردد و آن این است که پیامبر را به علت احترام و منزلت که نزد خدا دارد میان خود و خدا واسطه قرار می دهیم. وهابیون توسل را نیز حرام دانسته و از آن جلوگیری می کنند و موجب شرک معرفی کرده اند و آن را بخشی از شفاعت طلبی می دانند که خود آن از نظر وهابیون شرک است. محمدبن عبدالوهاب در ذیل آیه (اولئک الذین یدعون یتبغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب که از کتاب توحید او حکایت شده می گوید: این آیه ردی است بر مشرکانی که صالحان را می خوانند، آن شرک اکبر است. صنعانی یکی از رهبران وهابیت در کتاب تطهیر الاعتقاد می گوید: هر کس مخلوقی را به درگاه خدا واسطه قرار دهد برای خدا شریک قرار داده و اعتقاد نادرستی است چنانکه مشرکان درباره بت ها چنین نظریه ای داشتند او بدینوسیله توسل به مخلوق و از موجبات شرک اعلام کرده است. ابن تیمیه می نویسد: وسیله قرار دادن شخصیتی بزرگ را نزد خدا آنگونه که به درگاه سلاطین خواص و اطرافیانش را واسطه قرار دهند، از اعمال کفر و شرک آمیز است و در کتاب زیاره القبور می نویسد: جایز نیست که گفته شود: خدایا به حرمت و منزلت و مقام پیامبر (ص) که نزد تو دارد حاجت مرا برآور و از صحابه امت پیامبر (ص) چنین دعایی نقل شده است به جز فتوایی که از ابی محمد بن عبدالسلام نقل شده که فقط در مورد پیامبر (ص) جایز است. در پایان فقط مطلبی را ذکر می کنیم که نشان دهنده جمود فکری این گروه ضاله است مثلا روزنامه الرای‌العام چاپ دمشق و برخی از روزنامه های مصری مطلبی نوشتند که: علمای وهابی در جواز استفاده از تلگراف به علت آنکه موضوع تازه‌ای است و درعصر رسول اله (ص) نبوده، توقف اختیار کردند و نیز فتوی دادند: اگر چه گرفتن مالیات و گمرک برای سلطان از محرمات آشکار است، مع ذالک نمی توان با سلطان سعودی به علت گرفتن مالیات و گمرک به مخالفت پرداخت در این کار مشروعیت ندارد (روزنامه شماره ۴۰۶۱) منتشر شده در ذی قعده ۱۳۴۵) گرفتن مالیات از نظر آنان حرام آشکار است ولی اگر سلطان مرتکب این عمل حرام باشد، نباید با او به مخالفت پرداخت و اختلاف میان مسلمانان ایجاد کرد و این نمونه ای است از فتوی و حکم وهابیون و انسان خردمند با انصاف وقتی به این تناقضات در رفتار و کردار می نگرد دچار حیرت می شود آن همه سخت گیری در استفاده از تلگراف و تلفن یعنی چه؟ و آن سهل انگاری و اغماض در ارتکاب فعل حرام که گرفتن مالیات و گمرک از ناحیه سلطان باشد یعنی چه؟ چرا از اتومبیل و توپ و تانک و سلاح های پیشرفته که در زمان رسول خدا (ص) نبوده استفاده می کند؟ چرا از بمب های خوشه ای در یمن وعراق و سوریه و استفاده می کنید در حالی که این ها در زمان پیامبر (ص) نبوده است! و از این جهت دقیقاً شبیه به خوارجند. آنان از خوردن خرمای که بر زمین افتاده بود، ابا داشتند و حکم آن را حرام می دانستند. اما از کشتی صحابه پیامبر (ص) که در تقوی و خداپرستی یگانه بود هیچ ترسی به خود راه نداده‌اند و در پایان از حوصله همه تقدیر و تشکر می شود.          


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |