مهدیمطهرنیا-آینده پژوه
ایران سیاست خارجی مبتنی بر یک جانبهگرایی را تجربه میکند و این درست در تعارض یا تغییر و تحول هویتی قدرت با سمتگیری هلوتراپیک درسطح خرد و هولوگرافیک درسطح کلان است. جهان هم اکنون در پی باز تعریف سومند خود درچارچوب این مفاهیم یعنی قدرت هلوترافیک و جهان هلوگرافیک است که در نظریه تغییر و تحول مفهومی قدرت آن را باز شکافتم. جهان در ماقبل این تغییر و تحول مفهومی این دانش واژه قدرت از یکجانبه گرایی به سیاست خارجی متکی براتحادیه تغییر پارادیم داده است. درگذشته ما شاهد شکلگیری دو بلوک شرق و غرب در نظام دو قطبی بودیم و سپس در قالب اتحادیه تلاش شد جهان در قالب امنیت دستهجمعی سیاست خارجی را تجربه کند و آن را هم در قالب سازمانهای توسعه یافته تحت عنوان پیمان آتلانتیک شمالی و ورشو اثر خود را در تاریخ به جای گذاشت و اکنون ناتو برسر آن دست که امنیت دسته جمعی را در جهان شکل و محتوا ببخشد. در نتیجه در دهه۱۹۹۰ پس از فروپاشی شوروی ناتو گسترش به شرق را با همین اندیشه شکل و محتوا بخشید. اکنون با رویکار آمدن ترامپ پس از اوباما و بوش دوم که هرکدام به نوبت به تاسیس تحکیم و تثبیت هژمونی آمریکا در چارچوب نظریه هژمونی مرکب روی آوردند ما شاهد دوران تثبیت در زمان ترامپ هستیم که سیاست جهانی را نشان میدهد. جهان این سیاست خارجی را در مدل و حرکت آمریکا تجربه میکند. این است وزیر خارجه فرانسه به عنوان نماینده سیاست خارجی جهانی ایالاتمتحده آمریکا به تهران میآید ما باید تغییر و تحول در این مفاهیم و پژواک آن را در سطوح بالایی هندسه آینده قدرت درجهان به خوبی درک کنیم. درغیر این صورت تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای اشتباهی را انجام خواهیم داد که در آینده بسیار باید هزینههای آن را پرداخت کنیم. آنچه در سفر وزیر خارجه فرانسه مشاهده میکنیم در این فضای بازی باید مورد مشاهده قرار بگیرد. ما باید به این نکته بی اندیشیم که در بزنگاههای تاریخی نه تنها اروپاییها، بلکه روسها و چینیها، نهتنها روسها و چینها بلکه کشورهای گروه نم که سالهاست بر آنها بالیده و اینگونه اندیشیدهایم که میتوانی به رهبری آنها جبههای واحد در برابر قدرتهای درجه یک جهان به وجود آوریم، در بزنگاههای تاریخی بین ما و رقبا و دشمنان قدرتمند تر ما به خوبی و آشکارا گرایش خود را به رفقبای ما نشان دادهاند. اینجاست که ما هزینههای زیادی را پرداخت کرده اما بیشترین بهره را کشورهای پیرامونی میبرند. اکنون نیز باید به این نکته بیاندیشیم در چارچوب کدام پارادایم میخواهیم به سیاست ورزی بپردازیم. در جهان سیاست هیچکس نمیتواند مدعی پیروزی باشد. پس شکست خورده مطلق و پیروز مطلب معنا ندارد. آنچه شکست یا پیروزی مطلق را مشخص میکند، فرا پارادایمی به نام هزینه فایده است. ما چه اندازه هزینه کرده و چه میزان فایده به دست میآوریم. نگاهی به دست آوردههای ما نشان میدهد که آیا اقدامات ما دارای توازن معنا دار است و اگر این توازن وجود دارد باید آن را ادامه دهیم و بر آن بسیار تکیه کنیم. در غیر این صورت باید در آنها تجدید نظر کرد.