سعید خاتمی
اینکه در تاریخ مستند ما، پیشینه مقوله اصلاحات اجتماعی و سیاسی در جوامع مختلف را باید به قبل از سقراط ارجاع داد و یا بتوان نحله فکری این کنش اجتماعی را مبتنی بر اندیشههای مارتین لوت، ادوارد برنشتاین و ..... درچند قرن اخیر دانست، در عین اهمیت آن مورد نظر بحث حاضر نمیباشد. بلکه نکته تأکیدی در این نوشتار بازخوانی محتوایی مقوله اصلاحات و مهمتر از آن تبیین رویکردی و رفتاری برای هر منادی اصلاحگر خواهد بود.
مسلما" آنچه در کنه فرایند اصلاحگرایی و بهصورتی برجسته مورد تاکید نظریه پردازان و طرفداران آن قرارگرفته بیان این حقیقت است که انجام هرگونه تغییر رو به رشد و ماندگار در جامعه (در ابعاد اجتماعی و سیاسی و...) در گرو حرکتهای روشنگرانه و تدریجی میسر بوده و از این روی هرگونه حرکتی انقلابی، هیجانی و تحول خواه را حتی با نیتی مطلوب، نه تنها موجب رشد ماندگار فرایند اصلاحی ندانستهاند بلکه چه بسا آن را مایه پسرفت هم قلمداد نمودهاند.
در همین رابطه باید اذعان داشت که در طول زمان، کنشگران واقعی اصلاحگر، ضمن نگاهی موشکافانه به تغیییرات اصلاحی سایر جوامع نسبتا" متمدنتر، بهصورت تلویحی و حتی تصریحی به فرضیات اساسی ذیل در پیشبرد هر گونه جریان اصلاحی واقف بوده و رعایت آنها را واجب شمردهاند:
** اول اینکه اصلاحگرایی فرایندی است توأم با آگاهی بخشی جامعه هدف و با رشدی تدریجی، که در غیر اینصورت تضمینی بر دوام آن نخواهد بود. در همین راستا نامهای بسیاری را در طول تاریخ میتوان برشمرد که با رویکردی اصلاحی اما روشهای غیراصلاحی، نه تنها در این راه توفیقی حاصل نکردهاند که حتی نتیجه معکوسی را به ارمغان آوردهاند.
** فرض دوم بیپایانی این فرایند است به عبارت دیگر در این فرض باید پذیرفت که هیچ زمانی فرایند اصلاح و رشد جامعه هدف، خاتمه نیافته و این فرایند مستمر است و بیخاتمه.
** سوم اینکه در فرایند اصلاحگرایی (که ذاتا" فرایندیست واقعگرا) بنا به خصوصیت آن، هرگونه افعال خشونتگرایی در ابعاد فیزیکی، نظری و .... جهت پیشبرد اهداف آن بشدت محکوم است و ممنوع.
احتمالا" میتوان مفروضات دیگری نیز از بطن فرایند اصلاحگرایی استخراج و تبیین نمود ولی به این موارد بسنده نموده و به موضوع اصلی این نوشتار خواهیم پرداخت. اکنون با توجه به مقدمه ذکر شده فوق در خصوص اصلاحگرایی، سوال اساسی این جاست که چه خصوصیات و ویژگیهایی را میتوان برای یک منادی اصلاحگرایی در مسیر اصلاحات انتظار داشت تا بتوان به آن کنشگر اصلاحطلب در پیشبرد این فرایند (به دلیل وفاداری به محتوای آن) اعتماد نمود؟
بدیهی است در صورت تائید مفروضات اولیه این نوشتار، یک اصلاحگر واقعی:
- بهشدت اخلاقمدار است و قانونگرا. واز آنجائیکه برای او فرایند اصلاحگرایی هدفی است والا، بر همین اساس به باور او بهکارگیری هر نوع وسیله ماکیاولیستی برای نیل به اهدافش مذموم است و ناشایست، چرا که معتقد است استفاده از روشهای غیراخلاقی جز آلوده نمودن اهدافش عایدی دیگری در بر نخواهد داشت.
- در مسیر پیشرَوی خود نه تنها هیچگونه کنش تقابلی را با مخالفین خود مد نظر نداشته بلکه تمام تلاش خود را (بر عکس) در جذب آنها اعمال مینماید زیرا در اهدافش مغلوب نمودن مخالف (حتی در صورت امکان عملی آن) از هیچ ارزشی برخوردار نخواهد بود.
- حضور خود را در حوزههای مختلف (نظریهپردازی، اجرایی و....) و در برابر منتقدین و مخالفین خود، همواره با خویشتنداری و صبر مد نظر داشته و دردیدگاهش چیزی به نام دشمن و معاند وجود خارجی نخواهد داشت.
- هرگاه خارج از حوزه نظریه پردازی، امکان حضور در عرصه قدرت اجرایی جامعه برایش فراهم گردید و خود نیز ظرفیت لازم را برای ایفاء این نقشها دارا بود، با منش و رفتاری کاملا" قانونمدار و با رعایت کلیه ضوابط اخلاقمدارانه، وارد این حوزهها میگردد.
- تمام هم و غم و هوشیاری خود را معطوف به حضور کامل در مسیر و فرایند اصلاحگرایی نموده و متأثر از اتفاقات مطلوب یا نامطلوب پیشِرو نمیگردد. چرا که میداند هدف اصلی و اساسی، موجودیت فرایند اصلاحگرایی است نه نیل به هدف یا اهدافی زودگذر. به عبارت دیگر بهواسطه رعایت اصول اصلاحگرایی، همواره خشنود است و در این راه هیچگاه فریفته یا مغموم وقایع مطلوب یا نامطلوب نخواهد شد.
- چون دغدغهاش اصلاحگری است و نه قدرتطلبی، اگر در مسند اجرایی قرار گرفت و در مسیر پیشِرو، امکان به کار گماری منتقدین خود را (با رعایت ضوابط فرایند اصلاحگرایی) در عرصه همکاری میسر دید در این تعامل و همکاری لحظهای درنگ نخواهد کرد چرا که از دیدگاه او پیشبرد این فرایند نیاز به جذب حداکثری دارد نه حذف رقیبان. به عبارت دیگر او رشد کل جامعه هدف را با تمام اجزاء و مؤلفههایش مد نظر دارد و نه بخشی از آن را.
- در عرصه قدرت و در صورت بروز هرگونه خطا یا اشتباهی از او یا همراهانش (حتی در صورت امکان کتمان این نواقص) بهصورتی داوطلبانه و صادقانه از شفاف نمودن و عیان شدن اشتباهاتش استقبال نموده و با عذرخواهی از مخاطبینش نسبت به جبران آنها و پرداخت هزینه مربوطه اهتمام میورزد. چون او به خوبی به این امر واقف است که از دست دادن اعتماد جامعه چیزی فراتر از حد شکست برای او و اهدافش بوده و بازگشت به عقب را با شدتی مضاعف به دنبال خواهد داشت.
- در صورت کندی سرعت فرایند اصلاحگرایی، هیچگاه واهمه ای به خود راه نخواهد داد چرا که حرکت تدریجی را برای این کنش از اصول اولیه میداند و در صورت وقوع هرگونه وقفهای در مسیر و فرایند اصلاحگری نیز توجه خود را بیشتر به خویشتن خویش معطوف می نماید تا به رفتار مخالفین.
- چون مؤلفه ها و خصوصیات جوامع مختلف را از یکدیگر کاملا" متفاوت میداند از هر گونه مقایسه جامعه هدف خود با جوامع دیگر و در پیشبرد این فرایند به شدت اجتناب نموده و در این راه صرفا" مقایسه رشد اصلاحات را در جامعه هدف خود و با گذشته آن مد نظر دارد.
- از آنجائیکه خشونتگرایی را در تعارض با فرایند اصلاحگری میداند در ادبیات و کردارش هیچگاه این مقوله جایگاهی نداشته و در صورت بروز این اعمال از سوی مخالفینش نیز صرفا" از راه گفتگو و مباحثه منطقی (و نه تقابل) درصدد مواجهه با آنها بر میآید.
- در برابر هر گونه تهمت ناروا از سوی منتقدین، به هیچ عنوان مقابله به مثل نکرده چرا که باور دارد در اینصورت مطمئنا"دچار نقض غرض خواهد شد.
- در نظریه پردازی خود همواره محتوی محور است نه فرد محور و در صورت لزوم کنش نقدگرایی، هرگونه نقدی را در برابر مخالف خود متوجه متن و محتوای موضوعات نموده و از عیب جویی و انتقادات فردی در این باب موأکدا" پرهیز مینماید.
- کینهجویی و انتقامگیری در افکار و کردارش محلی از اعراب نداشته و همواره در مراقبت کامل خود در ابعاد ذهنی و رفتاری بوده و این تلاش را مؤثرترین راه در پیشبرد فرایند اصلاحگرایی میداند.
- و در آخر اینکه به خوبی باور دارد که در صورت رعایت ملزومات مقوله اصلاحگرایی، هیچگاه شکست برایش معنی نخواهد داشت و تنها زمانی شکست در برابرش قدرت رخنمایی دارد که او از مسیر اصلاحگری خارج گردد، پس همواره خود را ملزم به رعایت این الزامات میداند.