ناصر ذاکری-کارشناس اقتصادی
اخیراً دو یادداشت در روزنامههای آفتاب یزدو دنیای اقتصاد درباره دیدگاههای انتقادی فرشادمؤمنی به سیاستهای کلان اقتصادی کشورمنتشر شدهاست. یادداشت اول اختلاف نظر بین مؤمنی و طرف مقابل رادرسطح یک برخوردشخصی فروکاسته، و دومی به اختلاف نظروسلیقه "فرشادها"و "مسعودها" در ایران و جهان پرداخته، و درنهایت اینگونه جواب مؤمنی را دادهاست که: همانطور که در همه دنیا از "فرشادها" گذر کردهاند،ما نیز بایدچنین کنیم و آنها رانادیده بگیریم.هردو صاحبقلم بهگونهای مؤمنی رامتهم کردهاند که به جای استفاده از زبان ریاضیات و فرمولهایی که دانش اقتصاد امروز مسلح بدانها شدهاست، فقط "کلیگویی" میکند.
دیدگاههای فرشاد مؤمنی مانندهر اقتصاددان دیگری ازجمله سخنوران طرف مقابل،قابل بررسی ونقد و تحلیل است،طبعاً نقاط قوت و ضعف خاص خودرا داشته، صدالبته او مدعی"حق مطلق"بودن نظرات خود و "باطل مطلق"بودن نظرات طرف مقابل نیست،وهیچگاه چنین ادعایی برزبان نیاورده،بلکه همواره سیاستمداران وتصمیمگیرندگان رابه تأمل بیشتر وارزیابی دقیقترکارنامه گذشته اقتصادکشور فراخوانده است.
در این یادداشت قصد آن ندارم که بهطور مستقیم به ارزیابی نظرات مؤمنی و مقایسه دیدگاههای او با دیدگاه جناح مقابلش بپردازم، چرا که دیگران به حد کافی به آن خواهندپرداخت. من فقط از منظر ضرورت رعایت آداب نقد و تحلیل رسانهای به بیان نکتهای خاص میپردازم:
یکی از نکاتی که مؤمنی بارها و بارها به آن اشاره کرده، این است که طرفداران اقتصاد لیبرال در فاصله سالهای ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۷۴ در اقتصاد کشورمان همهکاره بودند؛ خودشان سیاست تدوین، تصویب و اجرا کرده، حتی آن را خودشان ارزیابی کردهاند. در دورههای بعد از آنهم چندان از کانون قدرت دور نبودهاند. اما دست آورد تسلّط کامل آنان بر فضای تصمیمگیری و تصمیمسازی اقتصادی در آن دوره ششساله، برای اقتصاد ملی یک فاجعه به تمام معنای کلمه بودهاست. زیرا در سالهای ۷۳و ۷۴ تورمی را به اقتصاد کشور تحمیل کردند که از دوران قحطی ناشی از جنگ جهانی دوم به بعد نظیر نداشتهاست، و در عمل به جای قلههای رفیعی که طرفداران اقتصاد لیبرال فتح آنها را نوید میدادند، حتی یک تپه هم تصرف نشد. درنتیجه دولت وقت بهناچار در سال ۷۴ سیاستهای مزبور را تا حدی کنار گذاشت، تا از تداوم فاجعه جلوگیری کرده، و حداقل بخشی از آب رفته را به جوی برگرداند.
سؤالی که مؤمنی مشخصاً مطرح میکند این است که طرفداران اقتصاد لیبرال چه توجیهی برای عدمموفقیت خود در آن شش سال دارند؟ به بیان دیگر استفاده از آموزههای اقتصاد لیبرال به روایت طرفداران ایرانی آن، چه دست آورد درخشانی برای کشور ما جز تشدید بحران و هدر دادن منابع ملی داشتهاست؟
هرچند مؤمنی این سؤال را به زبان فرمولهای پیچیده ریاضی مطرح نمیکند، اما از آمار و اطلاعات رسمی کشور برای اثبات ادعای خود به حد کافی استفاده میکند.
اما طرف مقابل که یادداشت روزنامه دنیای اقتصاد از آن با عنوان "مسعودها" یاد میکند، پاسخ روشنی به این ادعای ساده و شفاف نه به زبان ریاضیات و نمودارها و نه به زبان آمار و ارقام نداده، و فقط به تخطئه صاحب ادعا پرداختهاست، و این را میتوان نقطهضعف اساسی و بنیادین "مسعودها" دانست که وقتی درمقابل انتقادهای شفاف و روشن قرار میگیرند، به جای پرداختن به مبحث "شیرین" ریاضیات، با فرار به جلو، مدعیان را "کمسواد و کلیگو و حسود" میخوانند!
هرچند من با طبقهبندی اقتصاددانان کشور به دو گروه "مسعودها" و "فرشادها" که یادداشت دنیای اقتصاد در پی آن است، چندان موافق نیستم، اما اگر ملزم به سخن گفتن در این چهارچوب باشم، ترجیح میدهم با گستردن محدوده طبقهبندی از "اقتصاددانان" به "اقتصاددانان و سیاسیون"، به دسته سومی هم با عنوان "محمودها" اشاره کنم. "محمودها" درواقع حامیان دیروز دولت نهم و دهم هستند که امروزه تلاش میکنند خود را در صف اول منتقدان آن دوران جابزنند!
اماطنزتلخ تاریخ که نبایدناگفته بماند،این است که شباهت قابلتأملی بین دودسته"مسعودها"و "محمودها" وجود دارد! و آن این که "محمودها" نیز در دوران حاکمیت خود همه اسباب قدرت را در اختیار داشتند، خود سیاست تدوین، تصویب و اجرا میکردند، و البته ارزیابی آن را هم خود برعهده داشتند، اما همچون "مسعودها" درعین دادن وعده تصرف قلههای رفیع پیشرفت، از تحویل یک تپه مفتوحه هم عاجز ماندند و کشور را با خزانه خالی و تورمی نزدیک به نرخ تورم سال ۷۳ تحویل دولت یازدهم دادند، و صدالبته حاضر به پاسخگویی و بیان علت عدمموفقیت خود نیستند!
یادداشت دنیای اقتصادنسخه عبور از"فرشادها" و تکیه بر"مسعودها"را برای اقتصادکشورمان پیچیدهاست. اما من معتقدم با گذشت زمان و گسترش ابعاد دانش بشری، از بسیاری از نظریهپردازان و صاحبان نحلههای فکری عبور کردهایم، هرچند تکتک آنها در این پیشرفت سهیم بودهاند. دانش اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی در کشورمان روزی نه فقط از "فرشادها" بلکه از "مسعودها" و "محمودها" هم گذر خواهدکرد، و به مددخون دل صاحبنظران دلسوز این کشور به سطح بالاتری از توان تصمیمگیری و تصمیمسازی خردمندانه خواهدرسید، و البته برای این پیشرفت مرهون تلاش و مجاهدت فکری همه اصحاب فکر و نظر خواهدبود. اما آنچه برجای خواهدماند، و حیرت آیندگان آزاداندیش و جستجوگر را برخواهدانگیخت، "انتقادناپذیری ایرانی" و "فرار رندانه از مسؤولیت" است که علاوهبر "محمودها" که عذرشان موجه است! "مسعودها" را هم گرفتار خود ساختهاست.
منبع: روزنامه عصراقتصاد