رویا ایلکا
بخش سوم
در دومین گزارش از سلسله نشست های علمی موسسه دین و اقتصاد که به مناسبت دهه فجر برگزار شد، خواندیم که فرشاد مومنی اقتصاددان و استاد دانشگاه علامه طباطبایی اتلاف غیر متعارف منابع را عامل فقر و فساد دانست و افزود: استعمار هم دقیقا مانند استبداد مناسبات مبنی بر فقر گسترده و فساد گسترده را باز تولید میکند و این چرخه تکرار میشود. مومنی انقلاب صنعتی، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی ایران را سه جنبش اجتماعی فراگیر در ایران دانست که یکی از ویژگی های مشترک آن ها هدفگیری ایرانیان در قرن بیستم برای شناخت کانون اصلی بازتولید توسعه نیافتگی بوده است.
درادامه این مراسم فرشاد مومنی با بیان اینکه محسن آرمین در سالهای اولیه دهه ۱۳۷۰ یک کتاب شناسی درباره انقلاب اسلامی تهیه است، گفت: این مطالعات نشان دهنده عدم تقارن حیرت انگیز در کارهای تالیفی راجع به ارائه تصویر از انقلاب اسلامی بین ایرانیها و خارجیها است به این معنا که کوششهای خارجیها در این زمینه حدود ۱۳۰ برابر ایرانیهاست .
مومنی با تاکید براینکه تعداد کارهای تالیفی غیرایرانیها درباره ارائه تصویری از انقلاب اسلامی به طرز غیر متعارفی از ایرانیها بیشتر است، گفت: اگر در سالهای بعد پژوهشگری صادقانه در جست و جوی واقعیتها باشد با پدیده بیشتر بودن تعداد روایتهای غیر ایرانیها در این مورد روبه رو خواهد شد اما باید این امر را درنظر گرفت که درجریان جزییات ماجرا نبودن غیر ایرانیها در تفاسیر آنها موثر است.
مومنی با بیان اینکه این مطالعات نشان دهنده یک عدم تقارن بسیار تکان دهندهتر بین مخالفان و موافقان انقلاب اسلامی است، گفت: بنابراین خلا معرفتی که ادوارد سعید آن را موجب فلج فکری و دور شدن از شناخت واقعیت میداند از این زاویه نیز در مورد انقلاب اسلامی موضوعیت دارد.
وی افزود: بر همین اساس این دوگروه از عدم تقارنها در باره منشاءهای انقلاب اسلامی روایتهایی را مطرح میکنند که فقط با یک برخورد فعال انتقادی عالمانه میشود تشخیص داد که کجا منصفانه داوری کردهاند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه، جهانگیر آموزگار بهعنوان یکی از معتبرترین و پرکارترین افرادی که طرفدار شدید خانواده پهلوی نیز بود تعصب شدید خودرا نسبت به این خاندان درکتاب اقتصاد ایران در دوران جمهوری اسلامی نشان داده است،گفت: ادعای محوری او در این کتاب این است که ایستادگی اقتصاد ایران باوجود همه فشارها در ۱۰ سال اول بعد از پیروزی انقلاب نتیجه مواریثی است که از دوران پهلوی باقی مانده بود اما این گفته نسبتی با علم ندارد و نشات گرفته از احساسات او است.
این اقتصاددان با اشاره به اینکه مساله بسیار مهمتری که از اعتبارات علمی آموزگار کم میکند این است که او حتی در پذیرفتن نقدهایی که بر جهتگیریهای دوره پهلوی وجود داشته از اسناد ارزیابی برنامه پنجم و تدوین برنامه ششم هم یادی نمیکند، تصریح کرد: در حالی که گزارش ارزیابیهای برنامه پنجم و ششم قبل از انقلاب که در دوره پهلوی تهیه شده گویای این است که سازمان برنامهریزی آن زمان بیش از ۱۰۰ مورد خطای راهبردی در هدفگذاری و طراحی استراتژیها را در دوره پهلوی به رسمیت میشناسد اما آموزگار آن را انکار میکند.
وی خاطرنشان کرد: یکی از نکات مهم کتاب آموزگار این است که او در توضیح سقوط رژیم پهلوی، توضیحاتی درباره خطاهای بزرگ و کوچک استراتژیک پس از شوک نفتی ارایه میکند و میگوید در کادر عناصر برنامهریزی کشور، یک راهبرد دو محوری برای تدوین برنامه ششم در نظر گرفته شده است که در راهبرد اول به دستگاه های اجرایی تکلیف میشود حداقل نیازهای خود برای ارز را اعلام کنند زیرا دیگر دوره ریخت وپاشهای افراطی سپری شده است و راهبرد دوم هم این است که به شرکت نفت ماموریت میدهند خوشبینانه برآورد را از چشم انداز درآمد نفتی ارایه کند.
مومنی افزود: پدیده پارادوکسیکال این است که فضای تخصیص منابع آنقدر رانتی شده بود که وقتی قرار شد دستگاها حداقل نیازهای ارزی خود را اعلام کنند وقتی مجموعه تقاضای ارزی را اعلام کردند به رقم ۵۰۰ میلیارد دلار برای دوره سالهای برنامه ششم رسیدند یعنی ۳٫۵ برابر کل هزینههای ارزی برنامه پنجم. نکته جالبتر این است که خوشبینانهترین گزارش نفتی نیز چشم انداز حدود ۱۴۵ میلیارد دلاری را نشان میدهد.
وی ادامه داد: این امر نشان دهنده تاثیر فضای رانتی و غیر مشارکت جویانه در سناریوی حداقل هاست که سیاستمداران امروز نیز باید آن را در نظر داشته باشند.