جمعه 10 فروردین، 1403

کدخبر: 98432 20:39 1398/02/30
ظهور امپراتوری اژدها سواران به وسعت یک زباله دانی

ظهور امپراتوری اژدها سواران به وسعت یک زباله دانی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
ظهور امپراتوری اژدها سواران به وسعت یک زباله دانی

ظهور امپراتوری اژدها سواران به وسعت یک زباله دانی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

حامد هدائی_اقتصاددان رفتاری وسیاسی ظهور امپراتوری اژدها سواران به وسعت یک زباله دانی تنش اقتصادی میان امریکا و چین تیتر قرمز رسانه های داخلی و بین المللی شده است. سوال اکثر تحلیلگران این است که آتش این اختلاف چه بلایی بر سر بازارهای مالی می آورد؟ اکثریت بر این باورند که با قدرت گرفتن یوان نسبت به دلار چرخه انتقال قدرت دیگری در حال وقوع است و اگر چین قصد وصول مطالبات خود را از واشنگتن داشته باشد، اقتصاد امریکا نه تنها فرو می ریزد بلکه دنیا شاهد ظهور امپراتوری اژدها سواران خواهد شد. این که چین در حال تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی بزرگ است ممکن است واقعیت داشته باشد، در عین حال سوال مهم این است که آیا یکطرفه توانایی بر هم زدن توازن قدرت و تعادل جهانی را دارد. فکر می کنم قاعده چیز دیگری است. گاهی باید وارونه به قضایا نگاه کرد. شاید به فهم بهتری از پیامد های پنهان دست پیدا کنیم. پدیده های پیچیده و ابهام آمیز بسیاری در سراسر جهان در حال وقوع است. خیلی ها بر این باورند که ممکن است در روند دگرگونی های قدرت های بزرگ،  چین و هندوستان به زودی سهم بزرگی از این انتقال قدرت و ثروت را به خود اختصاص دهند. با این حال در این مورد باید کمی محتاطانه فکر کنیم . به عنوان مثال، درباره بدهی های ایالات متحده و اینکه بخش زیادی از این بدهی ها به چین تعلق دارد گفتگوهای بسیاری در جریان است. در واقع بدهی آمریکا به ژاپن بیشتر از بدهی اش به چین است. گاهی چین از ژاپن پیشی گرفته ، ولی بیشتر مواقع این ژاپن است که سهم بیشتری از بدهی ها را در اختیار دارد. به علاوه ،به ما آموخته اند که جهان را جهان دولت ها، به مفهوم موجودیت های یگانه و منسجم ببینیم. بر پایه این نظریه، جهانی آنارشیک از دولت ها وجود دارد و دولت ها به دنبال ((منافع ملی)) خود هستند. هر چند این نظریه تا حدودی به افسانه شبیه است.  با این حال افراد یک ملت، شمار معدودی منافع مشترک و در بیشتر موارد، ، منافع بسیار متفاوتی با یکدیگر دارند. منافع مدیر عامل جنرال الکتریک با فراشی که کف اتاق او را تمیز می کند یکی نیست. دکترین ایالات متحده بر این ادعا استوار است که ما همگی یک خانواده ی خوشبخت هستیم، هیچ دسته بندی طبقاتی وجود ندارد و همه هماهنگ با یکدیگر کار می کنند. اما این ادعا از پایه نادرست است. به عنوان مثال فرد رادیکالی همچون آدام اسمیت را در نظر بگیرد، مردم انگلیس او را می پرستند اما کارهایش را مطالعه نمی کنند. به عقدیه او، در انگلستان، مالکین جامعه یعنی صاحبان صنایع و کارخانه جات سیاست را وضع می کنند و معمارین اصلی سیاستی می شوند که در راستای اهداف خودشان حرکت می کند. بدون توجه به اینکه چه آثار آسیب زایی بر مردم انگلستان دارد، چون این آثار به آنها مربوط نمی شود. اما موضوع اصلی این است که  قدرتی که در دستان صاحبین صنایع و تاجران قرار داشت، به شیوه ای نرم در دستان موسسات مالی و شرکت های چند ملیتی قرار گرفت. و نتیجه این شد که این موسسات از توسعه ی کشوری مثل چین سودهای نجومی ببرند. بنابر این اگر ما برای مثال مدیر عامل والمارت، دل، یا هولت پکارد ( اچ پی) باشیم. از داشتن کارگران ارزانی که در شرایط مخوف شیره کش خانه های چین، بدون محدویت های زیست محیطی کار میکند حسابی خوشحال می شویم. در واقع، رشد اقتصادی چین تا حدی افسانه است، چین عمدتا کارخانه مونتاژ است و مادامی از آنچه  رشد اقتصادی خوانده می شود برخوردار است، مشکلی وجود ندارد. این کشور صادر کننده بزرگی است. درست است که کسری مبادلات ایالات متحده با چین افزایش یافته است، اما در عین حال کسری مبادلاتش با ژاپن، سنگاپور و کره کاهش یافته است. دلیلش این است که نظام تولید منطقه ای در حال شکل گرفتن است. کشورهای پیشرفته تر منطقه مانند ژاپن، سنگاپور، کره جنوبی و تایوان فن آوری و قطعات و اجزای پیشرفته به چین می فرستند  تا از کار ارزانش برای سرهم کردن کالاها بهره بگریند و سپس آنها را صادر می کنند. شرکت های ایالات متحده هم کار مشابهی انجام می دهند: قطعات و اجزا را به چین می فرستند تا در آنجا سرهم سازی و سپس صادر شود. در چارچوب دکترینی، اینها را صادرات به چین می دانند، اما در بسیاری موارد اینها صادرات منطقه ای هستند و در سایر موارد صادرات ایالات متحده به خودش. هنگامی که چارچوب دولت های ملی را به عنوان موجودیت های یگانه بدون تقسیم درونی می شکافیم، می بینیم که انتقال قدرت وجود دارد، اما این انتقال از نیروی کار جهانی است به مالکان جهان، یعنی سرمایه ی فراملی و موسسات مالی جهانی. برای نمونه در چند دهه اخیر، سهم درآمد کارگران از درآمد ملی بطور کلی کاهش یافته است و این کاهش آشکارا در چین بیشتر از سایر مناطق بوده است. مطمئنا رشد اقتصادی در چین و هند وجود دارد. صدها میلیون نفر بسیار بهتر از گذشته زندگی می کنند، اما صدها میلیون نفر هم هستند که این وضع را ندارند. در حقیقت وضع آنها از بسیار جهات در حال بد تر شدن است. شاخص توسعه انسانی سازمان ملل متحده که با سه معیار کلی زندگی طولانی وسالم، دسترسی به دانش و معرفت و استاندارد زندگی مناسب سنجیده میشود،  نروژه را در رده بندی سال ۲۰۱۲ – ۲۰۱۳ اول، ایالات متحده پنجم ، و هندوستان را در رده ۱۳۴ ام یعنی اندکی بالاتر از کامبوج و لائوس قرار می دهد. و در این شاخص چین در رده ۱۰۱ ام و ایران ۱۷۵ ام قرار دارد.  هندوستان حدودا در همان مکانی قرار دارد که ۲۰ سال پیش قرار داشت، یعنی قبل از شروع اصلاحات مشهورش. بنابر این رشد وجود داشته است . دهلی از ثروت سرشاری برخوردار است اما این ثروت سرشار گسترش یافته ی سیستم سنتی در جهان سوم است. حتی در بدترین روزها، اگر به فقیر ترین کشور دنیا برای نمونه هائیتی برویم، ناحیه ای پیدا می شود که سفید پوست، اروپایی دورگه در ثروت غرق شده است. ساختار مشابهی در مقیاسی بسیار متفاوت در هندوستان وجود دارد. در هندوستان، چند صد میلیون نفر اتوموبیل، تلویزیون و خانه های زیبا دارند. در هندوستان میلیاردرهایی را می بینیم که در حال ساختن قصر برای خود هستند. در عین حال، مصرف غذا به طور میانگین در این دوره کاهش یافته است. عاقلانه است که به رتبه چین محتاطانه نگریست. هندوستان جامعه ی بسیار بازی دارد و ما از رویدادهای داخلی آن کشور تا اندازه زیادی آگاهی داریم. جامعه چین بسیار بسته است. ما درباره ی آنچه در مناطق روستایی چین رخ می دهد چیز زیادی نمی دانیم. یکی از افرادی که پژوهش های مهمی در این زمینه انجام می دهد چینگ کوان لی، جامعه شناس در دانشگاه یو سی ال ای است. او بررسی های بسیاری در مورد شرایط کار در چین انجام داده است. او بین آنچه کمربند زنگار گرفته می نمامد و کمربند خورشیدی تمایز قائل است. کمربند زنگار گرفته که به سمت بالا در جنوب شرق قرار دارد مرکز تولیدی بزرگی بود که بخش صنعی دولتی در آن قرار داشت. این بخش در حال ناپدید شدن است. او این کمربند را با کمربند زنگار گرفته ایالات متحده مقایسه می کند. کارگران اساسا هیچ چیز ندارند. آنها بر این باور بودند که بین آنها و کارفرما قراردادی وجود دارد. پژوهشگران بر روی کارگران ایندیانا و اوهایو بررسی هایی انجام داده اند. این کارگران به درستی حس می کردند که به آنها خیانت شده است. گمان می بردند که با شرکت ها و دولت معامله کرده اند: که تمام عمرشان سخت کار می کنند و در عوض حقوق بازنشستگی، حق تامین اجتماعی و حق داشتن شغل برای فرزندانشان دریافت کنند. آنها در ارتش خدمت کردند، هر چه درست بود انجام دادند. اکنون دارند به زباله دانی می اندازندشان. نه از حقوق بازنشستگی خبری هست نه از تامین اجتماعی و نه از شغل. شغل ها در حال انتقال به مکان دیگری است. او مشابه همین را در کمربند زناگر گرفته چین مشاهده کرد با این تفاوت که قرارداد از نوع مائویستی اش بود: ما متحد هستیم، کشور را می سازیم، فداکاری می کنیم و سپس تامین اجتماعی دریافت می کنیم. کمربند خورشیدی در جنوب شرقی چین، مرکز کنونی تولید؛ جایی که کارخانه ها، کارگران جوان تر را از مناطق روستایی جذب می کنند. این کارگران ، از سنت مائویستی همبستگی و کار برای ساختن کشور بی بهره اند. آنها دهقان اند. در واقع هنوز زندگی شان وابسته به روستاست. روستا جایی است که خانواده هاشان زندگی می کنند، جایی که فرزندانشان را بزرگ می کنند، جایی که در صورت از دست دادن شغلشان می توانند به آن برگردند. آنها نیروی کار مهاجرند. سراسر چین صحنه ی ناآرامی های کارگی است. دلیل این ناآرامی ها در جنوب شرقی کمربند خورشیدی این است که دولت نمی تواند به تعهدات قانونی اش عمل کند. بر اساس قانون شما باید حقوق و شرایط کاری مشخصی داشته باشید، اما کارگران هیچ ندارند. بنابر این به این وضعیت اعتراض دارند. حتی با آمارهای رسمی هم شمار اعتراضات بسیار زیاد است. نیروی کار با وجود تجزیه شدن، سخت مبارزه می کند. اما حقیقتا از مناطق درونی تر روستا ها بی اطلاعیم. در کنار آن، مشکلات عظیم زیست محیطی در چین در حال گسترش است. بنابر این اگر بخواهیم رشد را عقلانی اندازه بگیریم نه فقط به شمار محصولات تولیدی، بلکه به هزینه و سود تولید هر یک اگر توجه کنیم سرعت رشد چین بسیار پایین تر خواهد بود. و همچنین احتمالا رده بندی اش در شاخص توسعه انسانی هم پایین تر خواهد بود، گرچه رتبه ۱۰۱ ام به اندازه کافی بد هست. بدبختانه چین تبدیل به بزرگترین زباله دان جهانی شده است و سرعت گسترش این روند هر ثانیه بیشتر و بیشتر می شود. در آخر: هوارد زین  تاریخ دان و استاد علوم سیاسی دانشگاه بوستن می گوید: " یکی از موضوع هایی که در زندگی حرفه ای باید به آن بپردازیم، فقدان حافظه تاریخی است. حقایق تاریخی با سرسختی خاصی نادیه گرفته شده و یا تحریف می شوند."    


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |