ضعف در کارگروهی یکی از مشکلاتی که میتوان مدعی شد که تمامی بخشها اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور گرفتار آن است.
به گزارش خبرنگار جهان اقتصاد، اینکه علت و ریشه این ضعف در کار گروهی در کجا است بحثی جدا است، اما اینکه در عالیترین نهادهای کشور که اعضای آن خواص جامعه هستند شاهد اتفاقاتی هستیم که این نقطه ضعف را به نمایش عینی میگذارد، موضوعی قابل بحث است.
اگرچه هیات نمایندگان اتاق بازرگانی از دوره پنجم و شکلگیری گروهی به نام خواستاران تحول شاهد دستبهبندیهایی شد، اما ساختار جناحی آن نمونهای بود از ساختار احزاب سیاسی کشور که تنها در زمان انتخابات خط بندی مطرح میشدند.
در انتخابات دوره اخیر اتاقهای بازرگانی شاهد ایجاد گروهی جدید در اتاق بازرگانی تهران بودیم که از رفتارهای متداول جاری در اتاقها گذر کرده و نمایشی جدید از کار گروهی را به نمایش گذاشتند و موفق شدند با عنوان ائتلاف فردا اکثریت مطلق کرسیهای اتاق تهران را در اختیار بگیرند.
از طرفی محسن جلالپور رئیس کرمانی اتاق ایران نیز در مدت حضور ۱۴ ماه خود در این مسند بیش از آنکه با طیف سنتی اتاق همسو باشد با ائتلاف فرداییها همنظر بود، موضوعی که در مورد کیوان کاشفی منشی کرمانشاهی هیأت رئیسه اتاق ایران هم صدق میکند و پازل ائتلافیها وقتی در هیأت رئیسه اتاق ایران کامل شد که کرسیهای نواب رئیس تول تا سوم نیز در اختیار اعضای تهرانی این ائتلاف قرارگرفت.
پس از استعفای جلالپور ریاست اتاق، گزینههای متعددی مطرح شدند که در نهایت مسعود خوانساری و غلامحسین شافعی نواب رئیس دوم و چهارم اتاق به عنوان نامزدهای نهایی برای جانشینی جلالپور با هم به رقابت پرداختند.
اگرچه رئیس اتاق مشهد با ائتلاف فردایها زاویهای نداشت و در زمان ریاست یک و چند ماهه خود در دوره هفتم عملکرد قابل قبولی داشت، اما حمایت ائتلاف فرداییها از رئیس اتاق تهران به عنوان عضو ارشدشان امری اجتنان ناپذیر بود و این اتفاق موجب شدهبود تا قریب به اکثریت تحلیلگران خوانساری را برنده این رقابت بدانند، چراکه گستره ائتلاف فردا از اتاق تهران فراتر رفتهبود و بسیاری از اعضای شهرستانی و نمایندگان تشکلها در اتاق بازرگانی ایران به این ائتلاف پیوسته بودند.
شرایط به گونهای بود که شاید بتوان ادعاکرد، اگر ائتلافیها نامزدی در این انتخابات نداشتند و فرد دیگری در مقابل شافعی قرارمیگرفت، ایشان از رئیس اتاق مشهد حمایت میکردند.
در چنین شرایطی اتفاق جدیدی رقم خورد و برخی از اعضای هیأت نمایندگان اتاق ایران که به طیفهای سنتی و تحولخواهان گرایش داشتند، اختلاف ده ساله را کنار گذاشته و برای مغلوب کردن ائتلافیها دست اتحاد دادند و این اتحاد تمامی پتانسیل خود را برای حمایت از شافعی به کار گرفت.
از آنجاییکه واقعیت این اتحاد شکست دادن ائتلاف فردا بود نه حمایت از شافعی، مبلغان این جمع داشته قابل استنادی برای جذب رأی در دست نداشتند و به جای برداشت از گذشته چارهای جزء هزینه کردن از آینده نداشتند و رفتاری که قطع به یقین غلامحسین شافعی اعتقادی به آن نداشت و اتفاقات روزهای بعد از انتخابات مبین این واقعیت بود که علاوه بر بیاعتقادی، وی اطلاعی هم از بسیاری از اقدامات نداشت.
انتخابات برای بسیاری از جمله شافعی پیروز و خوانساری مغلوب در همان جلسه انتخابات به اتمام رسید، اما برای عدهای پایان رأی شماری آغاز بازی بود، غافل از اینکه شافعی به این رفتارها باوری نداشته و در زمان ریاست یک سال و چند ماهه در دوره هفتم نشان داده بود که به قانون، دموکراسی، ثبات و خردگرایی باور دارد و علاقهای به باندبازی و سیاسیکاری ندارد.
در چنین شرایطی آنهایی که برای شکست ائتلافیها از آینده هزینهکردهبودند و حال دستشان خالی مانده دو راه بیشتر ندارند، قبول واقعیت و همراهی و یا تبدیل شدن به طیف مخالف و معترض که گویا متاسفانه عدهای حداقلی گزینه دوم را انتخاب کرده و با ادعای سهمخواهی در حال صفآرایی هستند.
در تحلیل سادهتر باید گفت آراء مسعود خوانساری از درون ائتلاف بیرون آمده و انسجام دارد و بخشی از آراء غلامحسین شافعی که به واسطه مخالفان ائتلافیها جمع آوری شدهبود، به امید وعدهها بوده و در صورت ناامیدشدن از تحقق خواستهها به صدای مخالف تبدیل میشود.
اما آنچه که از سویی برخی طراحان این ماجرا نادیده گرفته شده بود اهمیت و جایگاه اتاق بازرگانی و حفظ انسجام و اقتدار آن است، موضوعی که مورد توجه هیأت رئیسه و قریب به اکثریت هیأت نمایندگان است و موجب شد پس از پایان انتخابات خوانساری و دیگر اعضای ارشد ائتلاف دست همکاری به سوی رئیس جدید درازکنند و پس از نواخته شدن صوت پایان انتخابات، رقابتشان به رفاقت تبدیل شود.
عدم تغییرات اتوبوسی و حفظ ثبات در اتاق بازرگانی که مبین درایت رئیس جدید است و همراهی ائتلافیها که تایید کننده اولویت داشتن منافع جمعی و ملی بر خواستههای فردی است، نشانههایی از گذر بخش خصوصی از مرحله بلوغ برای رسیدن به تکامل است و تنها مخالفان حرکت در این مسیر، معدودی هستند که منافعشان در دستهبندی و تقابل و عدم ثبات تأمین میشود.
با این تفاسیر اتفاق جالبی که در اتاق بازرگانی ایران در حال شکلگیری است، جمع شدن آراء مسعود خوانساری در حمایت از غلامحسین شافعی رئیس اتاق برای مقابله با اقلیتی است که برای سهمخواهی از اتاق خود را محق میدانند و نجوای رجزخوانی و کارشکنیهایشان در حال تبدیل شدند به زمزمههای قابل درک و توجه است.
علی شفائی
ali.shafaee@gmail.com