رضا مهدی زاده طاهری- مدرس دانشگاه
انرژی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تولید، از نظر اقتصادی دارای اثرات قابل توجهی میباشد. محدودیت منابع انرژی از یک سو و انتشار آلایندههای ناشی از مصرف سوختهای فسیلی از سوی دیگر موجب شده است تا استفاده بهینه از انرژی هموراه به عنوان یک هدف مهم در توسعه اقتصادی مد نظر قرار بگیرد و موضوعات مرتبط با انرژی و میزان مصرف آن به عنوان یکی از مهم ترین مباحث در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای کشورها مطرح شود، به طوری که در کشورهای پیشرفته، سازمانهای بزرگی نظیر آژانس بین المللی انرژی(IEA) و درکشورهای درحال توسعه، سازمان بهره وری آسیا(APO) و نیز مؤسسات کوچک و بزرگی همچون مؤسسات مدیریت و صرفه جویی انرژی و غیره درکشورهای مختلف با اهداف کاهش و صرفهجویی درمصرف انرژی پا به عرصه وجود گذاشتهاند. در ایران، ویژگی منابع محور بودن اقتصاد و ساختار تولید مبتنی برمصرف انرژی موجب شده است که میزان مصرف انواع سوختهای فسیلی و غیر فسیلی درسطح بالایی قرار گرفته و روند رو به رشدی داشته باشد.
توسعه فناوریها و گسترش صنایع موجب شده است که جوامع بیش از پیش به انرژی محتاج شوند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم بدون انرژی زندگی برای انسانها بسیار سخت و دشوار و در شرایطی غیرممکن میگردد. از سوی دیگر با توجه به رشد فزاینده جمعیت در سرتاسر جهان نقش و جایگاه انرژی در دنیای امروز به شدت افزایش پیدا کرده است و در آینده نیز همین اهمیت صد چندان می گردد.از طرفی مصرف انرژی به ویژه سوختهای فسیلی،مهمترین عامل الودگی هوا و تغییرات آب و هوایی هستند به همین دلیل استفاده بهینه از انرژی در فرایند رشد و توسعه اقتصادی به عنوان یک هدف مهم مدنظر بوده است که این امر با بهینهسازی مصرف انرژی امکان پذیر است. محدویت منابع فسیلی، رشد بالای مصرف سالانه انواع انرژی در ایران، خارج شدن کشورمان از جرگه صادر کنندگان نفت از اواخر قرن حاضر و بالطبع قطع درآمدهای ناشی از صدور نفت باعث میشود که در صورت عدم برنامهریزی و پیش بینیهای لازم روند رشد و توسعه کشور بطور جدی تحت تأثیر قرار بگیرد. عدم کارآیی فنی و اقتصادی مصرف انرژی و هدر رفتن قریب به یک سوم از کل انرژی در فرآیندهای مصرف و مشکلات فزاینده زیست محیطی ناشی از آن، ضرورت مدیریت مصرف انرژی و بالا بردن بازده وبهرهوری انرژی را در کشورمان بیش از پیش آشکار میسازد.
از دهه ۱۹۵۰ میلادی با ظهور نظریههای مختلف در زمینه رشد اقتصادی، یکی از دغدغههای اقتصاددانان بررسی عوامل مؤثر بر رشد اقتصادی کشورها بوده است. در بیشتر این نظریهها، منابع زیست محیطی به عنوان یکی از نهادههای تولید نقش بسزایی در هموارسازی مسیر رشد اقتصادی کشورها دارد، به گونهای که بقای جوامع انسانی شدیداً به وجود و پایداری این منابع وابسته است. منابع زیست محیطی علاوه بر اینکه به عنوان نهاده در تولید و مصرف مورد استفاده قرار میگیرند، از فعالیتهای اقتصادی، چه در قالب تولید و چه در قالب مصرف، تأثیرات فراوانی نیز میپذیرند. با توجه به پایانپذیر بودن بیشتر منابع زیست محیطی، بررسی عوامل مؤثر بر مصرف این انرژیها میتواند در حفظ منابع طبیعی و داشتن رشد اقتصادی پایدار نقش قابل توجهی داشته باشد. جهان امروز، جهان توسعه اقتصادی و صنعتی است. روند این توسعه در طول دهههای اخیر شتاب بیشتری گرفته است. انرژی به عنوان مهمترین کالای تجاری که بیشترین سهم را در تجارت جهان دارد برای بشر از اهمیت فراوانی برخوردار است. سیر تحولات اقتصادی در قرن اخیر با کاربرد گوناگون انرژی در ارتباط بوده است.
برهمین اساس شناخت عوامل موثر بر تغییرات مصرف انرژی ضروری است که این امر مستلزم تجزیه مصرف انرژی به عوامل مختلف موثر بر تغییرات آن است. بدین منظور دو رویکرد پیش رو است: ۱) رویکرد اقتصاد سنجی ۲) رویکرد تحلیل تجزیه.
در آغاز دهه ۱۹۸۰ میلادی، روابط ارائه شده بیشتر روشهای تجزیه، مستقل از عدد شاخص در اقتصاد بوده است، اما درنهایت این ارتباط بین روشهای تجزیه و شاخص اعداد برقرار گردید که به مواردی از روشهای تجزیه مشتق شده از عدد شاخص اشاره خواهد شد. از طرفی انرژی به عنوان یک نیروی محرکه در بیشتر فعالیتهای تولیدی و خدماتی از جایگاه ویژهای برخوردار است و از آنجایی که محور اصلی فرایند رشد اقتصادی، تولید ناخالص داخلی است، انرژی نقش موثری در رشد و توسعه اقتصادی ایفا میکند.