میثم سعادت- گروه سیاسی
روز پنجشنبه، دو نفر از چهره های انقلابی سال ۵۰ و چهره های باسابقه جریان اصلاح طلبی، در دفتر حزب اتحاد ملت آمدند تا با توجه به شرایط روز، به این سوال پاسخ دهند که انقلاب یا اصلاح؟
عباس عبدی در نشست حزب اتحاد ملت به وقایع دهه پنجاه که منجر به انقلاب اسلامی شد، اشاره کرد و گفت: نظام پهلوی در سالهای ۳۸ تا ۵۲ یک تحول عظیم اقتصادی به وجود آورد که در دنیا بینظیر بود. نرخ تورم در این دوره در همه این سالها در مجموع ۲۵ درصد بود و نرخ رشد اقتصادی ۱۳ تا ۱۴ درصد و جمعیت زیادی به جمعیت شهرنشین تهران اضافه شدند.با این حال به آزادی سیاسی توجه نمی شد. آزادی سیاسی یک موضوع فانتزی نیست و افراد تحصیلکرده ماشین امضا نیستند که دستوری کار کنند. سیستم شاه از این لحاظ مشکل داشت و به مرور آزادی نیمبندی که سال ۳۲ وجود داشت از بین رفت.
عضو فعال دانشجویان خط امام با بیان اینکه در سال ۱۹۷۳ به خاطر بحران خاورمیانه درآمد نفتی کلان برای ایران به وجود آمد، تصریح کرد: این مسئله با توجه به جمعیت ۳۵ میلیون نفری ایران، شاه را قدرتمندتر کرد و این مساله باعث شد تا شاه باز هم پایههای سیاست را ضعیف کند و از طرف دیگر در بین مردم علاقه به مشارکت سیاسی بالا رفت.
وی ادامه داد: شاه تا سال ۵۲ طرفدار سازمان برنامه و بودجه بود. وزارتخانهها هرگاه با این سازمان به مشکل میخوردند شاه از سازمان برنامه حمایت میکرد اما از سال ۵۵ شاه سازمان برنامه را نمیپذیرفت و به مرور این مسیر به بنبست رسید. غرب سیاستهای مصرف انرژی را تغییر داد و ناگهان کشوری که در یک دهه تورم ۲۵ درصدی داشت در سال ۵۵ به یکباره به رقم تورم ۲۵ درصد رسید. قطعی برق افزایش یافت و به مرور کینهها و نفرتهایی که در قدیم تخم آنها کاشته شده بود سر برآوردند. شاه پاتیل بزرگی از نفت مصرف کرد و عقلش را برای اداره کشور از دست داد. شاه سعی کرد همه نهادهای مختلف را در اختیار خود بگیرد اما نتوانست نهاد دین را در اختیار بگیرد.
عبدی با اشاره به جایگاه نهاد دین در ایران ابراز داشت: در قم بین مراجع این رقابت هست که چه کسی شهریه بیشتری به طلاب میدهد. قبل از انقلاب هر مرجعی که خمس بیشتری دریافت میکرد شهریه بیشتری میداد. مساله دیگر اینکه شناسایی نیروهای مبارز مذهبی سخت بود مثلا در نازیآباد گروههای چپ که کتاب کاپیتال میخواندند مشخص بودند اما گروههای مذهبی قرآن میخواندند و مشخص نبود کدام گروه کار سیاسی میکند. همین باعث شد که پیشبینی شاه درست نشود. وی گمان میکرد بعد از خروج او ایران تبدیل به ایرانستان میشود و کشور تجزیه خواهد شد اما چون انقلاب آلترناتیو قدرتمندی داشت، این اتفاق نیفتاد.
وی در پاسخ به این سوال که آیا این انقلاب گریزناپذیر بود، بیان کرد: نمیتوان به این سوال به صراحت پاسخ داد چنانچه جنگ جهانی اول به خاطر یک ترور رخ داد اما هزار اتفاق ممکن بود بیفتد که این ترور اتفاق نیفتد. با این حال کسی نمیگوید اگر آن ترور رخ نمیداد جنگ جهانی اول به وجود نمیآمد چراکه آن ترور جرقه به انبار باروت بود و زمینههایش وجود داشت.
این تحلیلگر مسائل سیاسی با بیان اینکه یک رژیم سیاسی که انعطافپذیر است به مرور زمان دچار اصلاح میشود، یادآور شد: اصلاح و انقلاب فقط به رژیم بستگی ندارد و به مخالفان و اپوزیسیون هم بستگی دارد. در آن زمان بهترین فرزندان این کشور که به لحاظ سواد و شخصیتی قابل احترام بودند در گروههای چریکی بودند و برای سرنگونی مبارزه میکردند. البته این به آن معنا نیست که شاه دنبال اصلاح نبود یا بود، اما هنگامی که انحرافی پیش میآید یعنی پایه میز ضعیف میشود به جایی میرسد که جامعه تعادل خود را از دست میدهد. اینجا سوال پیش میآید که دنبال انقلاب برویم یا اصلاح.
عبدی اضافه کرد: بدترین وضعیت وقتی است که یک نظام بفهمد باید تغییر سیاست بدهد و بدتر از آن زمانی است که این تغییر سیاست را اعمال نکند. در این شرایط مردم در یک شرایط بد و بدتر قرار میگیرند و نه خوب و خوبتر. با این حال اپوزیسیون باید شرایطی ارائه کند که راه اصلاحات را به حکومت معرفی کند.
بهزاد نبوی نیز در این نشست گفت: بسیاری از تحلیلگران معتقدند این انقلاب ریشهای در گذشته نداشت و برخی دیگر آن را بعد از خرداد ۴۲ تعریف میکنند با این حال انقلاب ریشه در مبارزات مشروطه، مبارزات ملی شدن صنعت نفت و سایر مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی ملت ایران است و همه اینها جزو شجرهنامه انقلاب محسوب میشود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: گاهی بعضی طوری صحبت میکنند که زمان شاه همه چیز خوب بود با این حال ما در دوران پهلوی طبق قانون اساسی حکومت مشروطه سلطنتی داشتیم و قرار بود شاه سلطنت کند نه حکومت. چنانچه در انقلاب مشروطه احمدشاه همین کار را کرد اما رضا شاه و محمدرضا به حکومت روی آوردند.
وی با اشاره به حکومتهای کشورهایی مثل دانمارک و بلژیک که شاه این کشورها تاثیری در حکومت ندارد گفت: با این حال سیاهترین استبداد تاریخ را در دوره رضاشاه و بعد محمدرضا شاه بعد از سال ۱۳۳۲ و به خصوص بعد از سال ۴۲ داشتیم که حتی یک مورد هم حق انتخابات آزاد به مردم ندادند ولی دوره ۵ و ۶ مجلس آخرین دورهای بود که نمایندگانی حرف زیادی میزدند وارد مجلس شدند. از سال ۳۲ تا ۵۷ در تمام ادوار مجلس یک نماینده که آدم خودش باشد و آدم نظام حاکم نباشد در مجلس نبود. فقط سال ۳۹ در دوره بیستم مجلس به خاطر فشار کندی روی شاه اللهیار صالح از کاشان وارد مجلس شد اما همان مجلس هم که یک نفرناخالصی داشت بعد از سه ماه منحل شد.
بهزاد نبوی افزود: آن دوره اصلا کار به این حرفها نمیکشید که کسی را بخواهند ردصلاحیت کنند. سال ۵۴ شاه اعلام کرد جز حزب رستاخیز هیچ حزب دیگری در کشور نباشد و هر کس نمیخواهد عضو این حزب شود از کشور خارج شود و همه قشرهای مختلف مثل معلم و پرستار و پزشک باید جاوید شاه میگفتند و عضو حزب رستاخیز میشدند. به دلیل همین فشارها بود که شعار استقلال و آزادی در صدر شعارهای مردم قرار گرفت.
وی در پاسخ به این سوال که میشد به جای انقلاب اصلاح کرد، گفت: این شرایط در کشور فراهم نشد. آزادیهای سال ۳۹ تا ۴۲ و اتفاقات ملی شدن صنعت نفت همه سرکوب شدند و آن آزادیها هم عموما به خاطر فشارهای خارجی بود. مبارزات ملی شدن صنعت نفت و سال ۴۲ همه مبارزات اصلاحی بود اما بعد از سرکوب مردم از حرکت اصلاحی ناامید شدند. همه ما از چریکهای فدایی و مجاهدین و مبارزین قبل از انقلاب از اعضای جبهه ملی بودیم که به دنبال اصلاح بودند اما وقتی به بنبست رسیدند به دنبال کار چریکی رفتند چراکه امکان اصلاحات به وجود نیامد.
بهزاد نبوی در پایان خاطرنشان کرد: مرحوم بازرگان منتظر بود انقلاب ایران دو رهبر دارد یکی شاه و یکی امام. و درواقع معتقد بود کاری که شاه در به وجود آمدن شرایط انسداد کرد در پیروزی انقلاب موثر بود و اگر کاری کنیم که مردم بدانند انتظاراتشان در صندوقهای رای به نتیجه میرسد میتوان کشور را از انسداد دور کرد.