حضور گسترده گروهی از شهروندان در نظرخواهی یک برنامه تلویریونی محبوب، که چندروز پیش اتفاق افتاد، به موضوعی قابلتأمل برای بسیاری از کارشناسان و ناظران تبدیل شد. یک برنامه شاد و پربیننده مسابقهای دوستانه بین دو هنرمند امیرمهدی ژوله و امین حیایی برگزار میکند، و از بینندگان خود میخواهد به یکی از ایندو رأی بدهند. بلافاصله این رقابت مبدل به صحنه کارزار سیاسی میشود! گروههایی در فضای مجازی دست بهکار میشوند و براساس توجیهاتی، برای یکی از هنرمندان تبلیغ کرده و رأی جمع میکنند. چرا که او را همسو با خود و آن دیگری را در اردوی مقابل میبینند. طرف مقابل هم هرچند به تقبیح این روش میپردازد و از این سیاسیبازی رقیب اعلام انزجار میکند، اما با چراغ خاموش هرچه در توان دارد، خطوط تلفن همراه در اختیار خود را به کار میگیرد تا در این کارزار کم نیاورد! بهاینترتیب، یک مسابقه ساده ، مفرح و دوستانه در یک برنامه تلویزیونی مبدل به صحنه رقابت سیاسی و انتخاباتی آنچنانی میشود. البته برنده یا بازنده این رقابت کدام طرف بود، مهم نیست. هرچند بیتردید شبکه مخابراتی کشور با درآمد عظیم بابت این حضور گسترده، ساعات خوشی را تجربه کرد، و میتوانگفت برنده اصلی این مبارزه بود! این درست است که نباید هر موضوعی را در سطح جامعه مبدل به کارزاری سیاسی – تبلیغاتی کرد. دو هنرمند هرکدام برنامهای برای شاد کردن مخاطبان اجرا میکنند، و بینندگان به یکی از آنان رأی میدهند. معنای این رأی حتی رد کردن برنامه نفر دیگر نیست. بلکه رأیدهنده بناست بگوید از کدام برنامه “بیشتر” خوشش آمدهاست. همین. اما بهراستی چرا جناحبندیهای سیاسی و رقابت انتخاباتی در جامعه ما تا بدین حد قوی و گسترده است که همه میدانها و همه موضوعات را دربر میگیرد؟ بهنظرمن، علت این همه سیاستزدگی را باید در آرایش سیاسی چهره جامعه امروز ایران و ناکارآمدی شیوههای نظرسنجی و انتخاب جستجو کرد که نمیتوانند همه گرایشها و سلایق سیاسی را در حد مطلوب و رضایتبخش پوشش دهند. شیوههای برگزاری انتخابات در جامعه امروز ما باید در مسیری رشد یابد که دربرگیرنده همه سلیقهها و منعکسکننده همه خواستهها باشد و با افزایش درصد مشارکت در انتخابات، اعتماد همه اقشار جامعه به شیوه برگزیدن سخنگویان خود را به رخ جهانیان بکشد. بااینحال، وقتی گروهی از شهروندان به این باور میرسند که شیوههای موجود و مرسوم انتخاب، نظر آنان را بههمانگونه که هست، منعکس نمیکند، یا حتی بعد از انتخاب سخنگویان و مدافعان خود، نمیتوانند از طریق آنان خواستههای خود را پیش ببرند و حرفشان را بزنند، طبعاً باید منتظر شیوههای دیگری از اظهار نظر و دراصل اظهار وجود بود. داوری مردم و نمایندگان مجلس درباب توافقنامه وین و پرونده برجام، یکی از گویاترین دلایل و شواهد برای نشاندادن این عدمکارایی شیوه برگزیدن سخنگویان است. با اعلام خبر امضای توافقنامه، گروهی از مردم تهران بدون هماهنگی قبلی در خیابانها و در سطح شهر به شادی و سرور میپردازند. طبعاً تعداد موافقان برجام خیلی بیشتر از تعداد افراد حاضر در این تجمع مردمی بود. بااینحال، شکلگیری این حضور بدون برنامه و دعوت، نشان میدهد که عموم مردم همسو با برنامه دولت یازدهم برای حل معضل پرونده هستهای هستند. اما نمایندگان همین مردم در مجلس تندترین و خشنترین انتقادها را برعلیه توافقنامه و مسؤولان دولت مطرح میکنند! محالفان برجام که اکثریت تریبونها را در اختیار دارند، خود را سخنگویان برحق مردم معرفی میکنند و معتقدند اکثریت شهروندان با آنان همفکرند، و نگران توافقی هستند که شاید دستکمی از عهدنامه ترکمنچای نداشتهباشد! اما وقتی رئیسجمهور صحبت از همهپرسی درباب پروندههای خاص به میان میآورد که معلوم شود مردم طالب کدام سیاست هستند، برمیآشوبند که همهپرسی دیگر چه صیغهایست؟! این دوگانگی بین “مردم” و “نمایندگان مردم” بیشتر از آن که نشاندهنده تغییر ذائقه مردم و رأی دهندگان طی سه سال اخیر و کاهش مقبولیت فلان حزب دارای اکثریت در مجلس فعلی باشد، نشاندهنده ناکارآمدی احزاب و دستجات سیاسی و جناحبندیهای موجود در به تصویر کشیدن خواست عمومی مردم است. مردم به احزاب رأی میدهند. اما احزاب چندان هم که باید، بیانگر خواست موکلان خود نیستند. بهاینترتیب، مردم راه خودشان، و نمایندگان مردم راه دیگری را درپیش میگیرند. هیچ یک از احزاب یا نمایندگان هم به فکر تمهیداتی برای کشف و شناخت خواست و جهتگیری خاص شهروندان و انعکاس آن از طریق تریبونهای رسمی نیست. در چنین شرایطی رقابت دو هنرمند در یک برنامه شاد و پربیننده هم قابلیت تبدیل به میدان کارزار سیاسی را پیدا میکند. به بیان دیگر کسانی که معتقدند نمایندگانشان حرف دل آنها را نمیزنند، با این شیوه خود را در معرض دیدهشدن قرار میدهند. بهاینترتیب، در جامعهای که احزاب دربرگیرنده خواست اقشار مختلف مردم هستند، و هر کسی با هر سلیقهای حزبی را مییابد که هماهنگ با خواستههای اوست، دوقطبی ژوله-حیایی شکل نمیگیرد. زیرا مردم حرف دلشان را سر صندوقهای رأی میزنند و با انتخاب سخنگویان کارآمد برای خود، از شنیدهشدن صدای خود مطمئن هستند. اما اگر کارآمدی احزاب و دستهبندی سیاسی موجود در حدی نباشد که همه صداها را به گوش مسؤولان برساند، یا حداقل گروهی پرتعداد از مردم چنین تصور و باوری داشتهباشند، میتوان انتظار داشت که یک نظرسنجی تلویزیونی درباب محبوبیت دو پزشک مشهور در رشته قلب و عروق نیز مبدل به مبارزهای با رنگوبوی سیاسی شود؛ زیرا گروهی از مردم هنوز احساس میکنند حرف نگفتهای دارند، که باید بگویند تا شنیدهشود. خلاصه کنم: به نظر من، سیاستزدگی اینطرفیها نتیجه اجتنابناپذیر شفافیتگریزی آنطرفیها است.گروهی از مردم که چندان کمتعداد هم نیستند، معتقدند جناح مقابل با وجود نداشتن پایگاه مردمی قوی، بیشترین تعداد تریبونها را در اختیار دارد، و با استفاده از امکانات عمومی، نظر و خواست خود را به فضای سیاسی کشور میقبولاند، و اجازه نمیدهد با شفاف شدن فضای سیاسی کشور، وزن واقعی سلیقههای سیاسی مختلف مشخص شود. این شفافیتگریزی که بهترین نمود آن مخالفت سراسیمه برخی سخنوران با طرح مسأله همهپرسی از جانب رئیسجمهور بود، موجب تشویق این گروه از شهروندان به رفتاری میشود که بهنوعی سیاستزدگی است. نکته قابلتأمل دیگر در این ماجرا، واکنش شتابزده رسانهسالاران اردوی مقابل بود. آنان در همین فاصله زمانی اندک، تا توانستند به تقبیح این “سیاستزدگی” و “به همهچیز از دریچه تنگ سیاست نگریستن” پرداختند؛ مقالات تحلیلی نوشتند؛ به تمسخر این جریان پرداختند؛ کاریکاتور کشیدند؛ و هرچه در چنته داشتند، رو کردند. بهگونهای که میزان دلبستگی و تعلقخاطر فلان رسانه به فلان جناح سیاسی را با بررسی تعداد و نوع مطالبی که برعلیه این دوقطبی ژوله-حیایی منعکس کردهاست، میتوان سنجید و محک زد! خیلی نکته قابلتأملی است که این دلاوران درحالیکه از بهاصطلاح سیاستزدگی افراطی طرف مقابل به تنگ آمدهبودند، خود افراطیتر از آنان وارد میدان شدند تا سابقهای برای این “احساس مسؤولیت” در کارنامه خود ثبت کنند، که روز مبادا به دردشان بخورد! گروهی که میخواستند این رقابت به نفع آقای ژوله تمام شود، با تبلیغ شفاف در فضای مجازی و از طریق رسانه مردمی (دهن به دهن) همراهان خود را تشویق کردند که وارد میدان شوند و رأی بدهند. اما طرف مقابل شیوه جالبی برگزید: آنها در ظاهر با سلاح تقبیح و تمسخر وارد میدان شدند که این همه سیاستزدگی برای چیست؟ اما در عمل با چراغ خاموش تمام خطوط تلفن همراه در اختیارشان را بهکار گرفتند تا اردوکشی مخابراتی رقیب را بینتیجه بگذارند. تفاوت ناچیز رأی دو طرف (اختلاف یکصدم درصد) بهترین شاهد بر این اردوکشی با چراغ خاموش است! و نشان میدهد که مسخرهکنندگان این جریان اجتماعی چندان هم بیکار نبودند و بیسروصدا در تدارک خنثی کردن اردوکشی حزب رقیب بودند!
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه