جمعه 10 فروردین، 1403

کدخبر: 54213 16:24 1395/11/24
سرنوشت برجام در سایه ترامپیسم

سرنوشت برجام در سایه ترامپیسم

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
سرنوشت برجام در سایه ترامپیسم

سرنوشت برجام در سایه ترامپیسم

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

دکتر نساء زاهدی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم- ترامپ و ترامپیسم دستگاهی مولد برای نابودی دموکراسی است که در عین حال ایستار متزلزلی را نشان می دهد که تجلی دوران اقتدارگرایی و پشت کردن به ارزش های دموکراتیک است. در سایه چنین رویکردی – که مشحون از جاه طلبی افراطی است – جایی برای ظرافت های دموکراتیک باقی نمی ماند؛ بالاخص اینکه ترامپ دموکراسی را موجب ضعف و بی کفایتی ملی می داند و مدعای خود را با برجسته کردن حقارت ها و نارضایتی های عمومی اثبات می کند. دکترین ترامپ ملی گرایی – که در شعار «اول آمریکا» متجلی است –نظامی گری و ناسیونالیسم اقتصادی است. وی با معطوف کردن سیاست خارجی به اقتصاد قائل به خروج از پارادایم امنیت و حرکت به سوی ملی گرایی اقتصادی و حمایت گرایی است. این در حالی است که اتخاذ چنین سیاستی ناقض سیاست خارجی روسای جمهور قبلی آمریکا است. ترامپ و برجام با این مقدمه، سه انتخاب پیش روی ترامپ در قبال برجام متصور است. اول خروج یکجانبه آمریکا از این توافق است که در این صورت منافع آمریکا دستخوش تحولات نه چندان خوشایندی خواهد شد؛ به ویژه اینکه حصول این توافق، در سایه ائتلافی بین المللی بوده است و در صورت نقض یکجانبه آن، اتحادیه اروپا و آمریکا در مسیر تنش قرار می گیرند. این قضیه وقتی برجسته تر می شود که بدانیم در صورت بالاگرفتن تنش میان آمریکا و اتحادیه اروپا، کار ترامپ در تحدید قدرت چین – که یکی از اهداف سیاست خارجی او است – دشوارتر خواهد شد. در همین ارتباط، سرمایه گذاری کشورهای اروپایی در ایران – که در پرتو برجام قابل حصول است – عامل دیگری است که دولت آمریکا را در تنگنای لغو یکجانبه این توافق قرار می دهد. انتخاب دوم ترامپ، گسترش تحریم های غیر هسته ای علیه ایران به منظور تحت فشار قرار دادن این کشور برای خروج از برجام است. چنین رخدادی البته می تواند به تشدید بحران های بین المللی و بالاخص منطقه ای منجر شود. انتخاب سوم رئیس جمهور آمریکا، تداوم اجرای برجام در عین کاهش دامنه امتیازات ارائه شده به ایران است. (برای مثال در تنگنا قراردادن بانک های خارجی ای که قصد انعقاد قرارداد و معامله با ایران را دارند) اتخاذ چنین سیاستی ممکن است ایران را ترغیب به گسترش فعالیت های هسته ای و کاهش دامنه زیان ها کند. ترامپ و سیاست های منطقه ای ایران برجام البته تنها چالش میان ایران و آمریکا نیست. ترامپ خواستار تحدید قدرت ایران در خاورمیانه هم شده است؛ گرچه او همزمان یکی از اهداف خود را حل بحران سوریه هم عنوان کرده است؛ جغرافیایی که در حال حاضر محل قدرت‌نمایی محور مسکو-تهران است و نه واشنگتن. در این خصوص می توان گفت ترامپ به تنهایی قادر به شکست داعش نیست و تخریب مثلث ایران، روسیه و ترکیه حل بحران سوریه را ناکام خواهد گذاشت. در واقع ترامپ با در پیش گرفتن سیاست دفع حداکثری و جذب حداقلی، احتمال بهبود رابطه با مسکو – که تسهیل کننده رابطه واشنگتن-تهران است – را نیز از دست خواهد داد. در کل می توان گفت که راهبرد حذف ایران از مسئله سوریه به ضرر آمریکا تمام خواهد شد چرا که منجر به حضور پررنگ تر ایران در بازی های منطقه ای و گسترش جنگ های نیابتی می شود. به ویژه اینکه اهمیت نقش روسیه و ایران در حل بحران سوریه و تثبیت آتش بس و شروع گفت و گوهای سوری-سوری – که نمود آن در اجلاس آستانه قزاقستان بود – بر کسی پوشیده نیست. به علاوه مصروف شدن توان عربستان در بحران یمن، کماکان نقش ترکیه و ایران را در حل مناقشه سوریه پررنگ تر می کند. با این حساب درصورت حذف ایران در حل بحران سوریه، ترامپ بازی دوسر باخته ای را رقم زده است. از سویی امکان بهبود رابطه با روسیه را از دست می دهد و از سوی دیگر حل بحران سوریه تسهیل نمی شود. این نکته را هم باید درنظر گرفت که گرچه در حال حاضر نشانه هایی برای شروع همکاری ترامپ و پوتین – و در نتیجه حذف ایران از مسئله سوریه وجود دارد – اما اختلافات استراتژیک واشنگتن-مسکو که شامل گسترش دموکراسی غربی و حوزه ناتو به شرق اروپا است آن میزان عمیق هست که نتوان به سادگی حرف از همکاری مسکو-واشنگتن زد. هم‌پیوندی سیاست های منطقه ای ایران و برجام اما نکته ای که معمولا از نظرها دور می ماند این است که برای پیش بینی آینده برجام، لازم است این توافق را هم پیوند با سیاست های ایران و آمریکا در خاورمیانه تحلیل کرد؛ چه اینکه نگاه دولت ترامپ به ماهیت توافق هسته ای تقلیل گرایانه بوده و در چنین فضایی، توازن میان برجام و نقش منطقه ای ایران به چشم نمی خورد؛ درحالیکه نفس توافق هسته ای با ایران ناشی از اضطرار ژئوپولتیک و تلاش برای جلب همکاری این کشور در  مهار افراط گرایی و بی ثباتی خاورمیانه بوده است. منظور آن که هرگونه بروز مشکلی در توافق برجام می تواند سیاست های منطقه ای ایران را غیر قابل پیش بینی تر سازد. از همین رو به نظر می رسد با توجه به بی ثباتی خاورمیانه، متعهد ماندن به برجام را برای هر دو طرف گریز ناپذیر باشد. فرجام چنان که گفته شد، هر سه انتخاب احتمالی ترامپ در باب موضوع برجام نزد سیاستمداران ایران «نقض برجام» تلقی خواهد شد و با امعان نظر به هم‌پیوندی برجام و سیاست های منطقه ای ایران، چنین رخدادی می تواند به بی ثباتی بیشتر خاورمیانه منجر شود. چیزی که به نظر نمی رسد چندان مطلوب نظر سیاستمداران آمریکایی – حداقل در مسئله سوریه – باشد. از سوی دیگر راهبرد حذف ایران از معادلات سوریه منتهی به گسترش جنگ های نیابتی خواهد شد. هزینه-فایده چنین سیاستی برای رییس جمهوری که سیاست را از دریچه اقتصاد و بازی  برد-باخت دنبال می کند حتی در کوتاه مدت نیز تهی از عقلانیت و خرد سیاسی است. از آن گذشته، اساسا دولت ترامپ استراتژی منسجمی در برخورد با ایران ندارد. به عنوان نمونه، در حالی که مایکل فلین، مشاور امنیت ملی آمریکا معتقد به تغییر نظام در ایران است، وزیر امور خارجه این کشور رکس تیلرسون تنها قائل به تمرکز بر برجام است. در چنین فضایی به جاست که دستگاه سیاست خارجی ما با اتخاذ رفتاری بر مبنای حقوق و هنجارهای بین المللی، منافع ملی را در پرتو تعهد به مبانی برجام دنبال کند. تقید ایران به برجام، فعال سازی دیپلماسی نرم، تسهیل صدور روادید برای اتباع آمریکایی و به ویژه همراه شدن با واکنش های جهانی نسبت به اظهارات و اقدامات دولت ترامپ و پرهیز از اقدامات سیاسی عجولانه، می تواند شرایط کم نظیری را برای اجماع نظر جهانی به نفع ایران فراهم آورد؛ بالاخص اینکه در پیش گرفتن سیاست خارجی چندجانبه گرایانه و فعال در قبال سایر اعضای ۱+۵ موجی از همگرایی منتقدان سیاست خارجی ترامپ را به نفع ایران در پی خواهد داشت.


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |