حامد هدائی-یکی از بهترین راهکارهای بررسی بازدهیهای روشهای گوناگون سرمایهگذاری، مرور نتایج واقعی صندوقهای سرمایهگذاری مشترک است.
این روزها بهطور تقریبی همه از صندوقهای سرمایهگذاری مشترک استفاده میکنند. افراد عموما از طریق طرحهای بازنشستگی یا حساب بازنشستگی شخصی خود با صندوقهای سرمایهگذاری ارتباط دارند. صندوقهای سرمایهگذاری انواع گوناگونی دارند اما دو نوع از پرطرفدارترین آنها، صندوقهای رشدی و ارزشی هستند. صندوقهای سرمایهگذاری رشدی، سهام شرکتهای داغ و جدید را میخرند، در حالی که صندوقهای ارزشی، به خرید سهام حراج شده گرایش دارند. آمارهای مورنینگاستار نشان میدهد صرفنظر از اندازه شرکت خریداری شده، صندوقهای ارزشی در بلندمدت بازدهی بهتری دارند.
این امر نهتنها درباره صندوقهای سرمایهگذاری که در ایالات متحده سرمایهگذاری میکنند، بلکه در صندوقهایی که در کشورهای گوناگون در سراسر جهان سرمایهگذاری میکنند نیز صادق است. در سالهای گذشته، صندوقهای ارزشی رشد مرکب سالانه قابلتوجهی نسبت به صندوقهای رشدی داشتهاند. این نکته بسیار حائز اهمیت است چراکه مطبوعات، سرمایهگذاران حرفهای را بهدلیل کسب سود ناچیزی که بیش از متوسط بازار کسب کردهاند، تمجید نمیکنند. برخی تلاش میکنند بقبولانند که در دروههای بلندمدت، امکان کسب بازدهی بالاتر از متوسط بازار وجود ندارد. این افراد پیشینه درخشان سرمایهگذاران بزرگی چون وارنبافت، بیلروین و بیلمیلر را به شانس و خوشاقبالی نسبت میدهند. این ادعای آنها مبتنی بر نظریهای است که با عنوان فرضیه بازار کارا که در بسیاری از کلاسهای دانشگاهی تدریس میشود. این نظریه ادعا میکند هیچ سهام ارزان یا گرانی وجود ندارد و بازار رفتار عقلایی دارد و دارای ساختاری هوشمند است که هر روزه سهام را براساس اطلاعات موجود قیمتگذاری میکند. هرکس بتواند از بازار پیشی بگیرد، صرفا خوششانس بوده است. وارنبافت نگاه دیگری به قضیه دارد. وی در سخنرانی تاریخی خود در سال ۶۳-۱۳۶۲خورشیدی و به مناسبت پنجاهمین سالگرد انتشار کتاب تحلیل اوراق بهادار با عنوان «ابر سرمایهگذاران گراهام» مثالی مطرح میکند. در این مثال فرض میشود هر کدام از ۲۲۵میلیون نفر از مردم ایالات متحده یک دلار روی شیر یا خط بودن سکه شرط میبندند.
بازندههای هر روز حذف میشوند و روز بعد تمام برندهها بار دیگر روی شیر یا خط بودن سکه شرط میبندند. پس از ۲۰روز ۲۱۵ نفر باقی میمانند که هر یک بیش از یک میلیون دلار بردهاند. طرفداران فرضیه بازار کارا تلاش دارند به ما بقبولانند موفقیت در بازار سرمایه نیز مانند پرتاب سکه، نتیجه شانس و اقبال است. آقای بافت در ادامه مثال خود، اورانگوتان را جایگزین انسان میکند. نتیجه همان است؛ ۲۱۵ اورانگوتان برنده خواهیم داشت. اما اگر تمام این اورانگوتانهای برنده همه از یک باغ وحش آمده باشند، چه؟ در این صورت پرسشی پیش میآید که این حیوانات عظیمالجثه چگونه چنین مهارتی کسب کردهاند؟ آیا نتیجه کار حاصل شانس بوده یا اینکه همه این اورانگوتانها وجه اشتراکی داشتهاند؟ سپس بافت بهدنیای سرمایهگذاری بازمیگردد و سابقه برخی از موفقترین سرمایهگذاران تاریخ را مرور
میکند. بهطور تصادفی ۷ نفر از موفقترین سرمایهگذاران پیرو یک مکتب بودهاند. چند نفر از افرادی که بافت مثال زد در کلاسهای گراهام در دانشکده کسبوکار کلمبیا شرکت کرده یا اینکه در شرکت سرمایهگذاری او همکار وی بودهاند. همه این افراد، ارزشیکاران وفادار و پایبند به اصول اولیه خرید کسبوکارها به زیر ارزش بودند. همه آنها بازدهی بالاتر از متوسط بازار و همکاران فعال در سهام رشدیشان داشتند. این به اصطلاح سکهاندازان خوششانس، اصول سرمایهگذاری ارزشی را به یک شکل واحد به کار نمیبستند و سهام یکسانی هم نداشتند. برخی از آنها سهام زیادی نگهداری میکردند و برخی دیگر در سبد سهامشان، تعداد سهم کمتری بود. ضمن آنکه سبدهای سهامشان هم بسیار متفاوت بود اما همه آنها اصول فکری مشابهی داشتند و به اصول اولیه سرمایهگذاری ارزشی (خرید کسبوکار به زیر ارزش آن) معتقد بودند. آنها سکهاندازان خوششانس نیستند، بلکه سهام را به نرخ حراج میخرند. این مفهوم از طریق مطالعات دانشگاهی نیز تایید شده است. این مطالعات تایید میکنند خرید ارزانترین سهمها براساس اصول ساده، نتایج بهتری بهدست میدهد. از سال ۱۹۸۶ (۶۵-۱۳۶۴) تا حال حاضر پرتفویهای(گروهی از داراییهای مالی مثل سهام، اوراق مشارکت و اوراق قرضه و معادلهای پول نقد مانند سپردههای بانکی، همچنین سرمایهگذاری در صندوقهای سرمایهگذاری مشترک و صندوقهای قابل معامله، پرتفوی یا سبد داراییها گفته میشود) ارزشی بازدهی بیشتری داشتهاند. در بسیاری موارد، میزان این بازدهی بالاتر چندین درصد بوده است.
تنها چند درصد بازدهی بالاتر میتواند تاثیر شگرفی بر ثروت یک سرمایهگذار داشته باشد. بهعنوان مثال، فرض کنید ۱۰هزار دلار در حساب بازنشستگی خود سرمایهگذاری کردهاید و این مبلغ طی ۳۰ سال، سالانه با نرخ سود ۸درصد مرکب شود. تا زمانی که آماده بازنشستگی باشید، سرمایهگذاریتان به بیش از ۱۰هزار دلار خواهد رسید که مبلغ قابلملاحظهای است! اما اگر میتوانستید سرمایه ۱۰هزار دلاریتان را در همین ۳۰ سال با نرخ ۱۱درصد مرکب سرمایهگذاری کنید، اندوخته بازنشستگیتان بهطور تقریبی به مقدار ۲۲۹هزار دلار افزون میشد. این تفاوت میتواند تاثیر بسزایی در شیوه گذران دوران بازنشستگی شما داشته باشد. همانگونه که خرید خودرو و لباس حراجشده اقدام عاقلانهای است، خرید سهام نیز کار معقولی است. خرید سهام به نرخ حراج، ارزش بیشتری را در قبال دلارهایی که میپردازید، نصیب شما میکند.