جمعه 10 فروردین، 1403

کدخبر: 52658 15:44 1395/11/09
دین و توسعه در گفت وگو با حجت الاسلام شاکرین: دولت های ما توجه جدی به مساله فسادها نداشتند

دین و توسعه در گفت وگو با حجت الاسلام شاکرین: دولت های ما توجه جدی به مساله فسادها نداشتند

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
دین و توسعه در گفت وگو با حجت الاسلام شاکرین: دولت های ما توجه جدی به مساله فسادها نداشتند

دین و توسعه در گفت وگو با حجت الاسلام شاکرین: دولت های ما توجه جدی به مساله فسادها نداشتند

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

شفقنا نوشت: یکی از مباحثی که همواره به عنوان یک دغدغه در جامعه مطرح می شود ارتباط دین و توسعه و تاثیر و تاثر آنهاست. آنچه که ارتباط این دو مفهوم را مورد توجه قرار می دهد این است که بیشتر کشورهایی که توسعه یافتگی را تجربه نکرده اند، جزو کشورهای مسلمان هستند و این سوال مطرح می شود که آیا دین در تضاد با توسعه است؟

شفقنا در این خصوص با حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفت و گو پرداخته است.

حجت الاسلام والمسلمین شاکرین تصریح کرد: دولت های ما باید فساد را جدی بگیرند و سیاست گذاری کنند اما در بعضی از زمینه ها سیاست گذاری اساسی از سوی دولت ها را شاهد نبودیم و این به مشکلاتی که داریم دامن زده است که امیدواریم مورد توجه قرار بگیرد و در آینده شاید اصلاحاتی در این زمینه ها باشیم.

متن گفت و گوی شفقنا با حجت الاسلام والمسلمین شاکرین را در ادامه می خوانید:

*دین چقدر در رابطه با مسایل و مشکلات جدید زندگی از جمله مسایل اقتصادی پاسخگوست؟

شاکرین: برای اینکه بدانیم دین تا چه حد در زمینه توسعه می تواند دخالت کند و به طور معمول موثر است، باید گفت توسعه مساله ایست که هم جنبه علمی و تجربی و هم جنبه فراعلمی و به تعبیری ایدئولوژیک دارد. خود تعریف توسعه یک امر فرا علمی است یعنی یک امر مبتنی بر نظام بینشی ارزشی است و طبیعتا در جامعه دینی که دین، پایه است و مهمترین ارزش های پایه یا بنیادهای نظری و اندیشه جهان بینی خود را از دین می گیرد، طبیعتا هر مدلی را که می خواهید برای توسعه طراحی کنید در تعریف آنچه که حرف اول را می زند، دین حضور دارد بنابراین یک نقش دین در تعریف توسعه است بخش دیگر آن که خیلی اهمیت دارد بحث هدف و غایت توسعه است. هدف گذاری هم مبتنی بر نظام بینشی، ارزشی و زیبایی شناختی است که مساله علمی نیست بلکه فرا علمی است و باز در این جهت دین نقش گذار است. مساله دیگر روند گذار و چگونگی حرکت به سمت توسعه است یعنی چگونه از وضع موجود به وضع مطلوب برسیم. در این مساله هم یک سری امور ارزشی حاکم است. ارزش هایی مانند عدالت، آزادی و امور دیگری که جزو ارزش های بنیادین و اساسی قرار می گیرند. همه اینها هم امور فرا علمی هستند و دین در یک جمعه دینی، در این زمینه ها حرف اول را می زند. یک سری هم بحث های فنی است که این اصول فنی ذیل آن نظام ارزشی و ارزش های حاکم طراحی می شود. طبیعی است که اینجا میدان تعامل عقل و تجربه و ارزش های دینی است. بنابراین تعریف، هدف و هم ارزش های مسلط در توسعه، دینی هستند و امور روشی و تکنیکی آن با تعامل دین، عقل و تجربه صورت می گیرد. بنابراین نقش دین در توسعه اعم از توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نقش بسیار جدی، حساس و مهم است.

*یعنی دین چون در زمینه ها مختلف اعم از مسایل اقتصادی نقش دارد پس برای همه مسایل مطرح در حوزه اقتصاد هم پاسخ دارد؟

شاکرین: مسلما پاسخ دارد اما وقتی از مساله اقتصادی سخن می گوییم باید توجه داشته باشیم که به چه چیزی مساله اقتصادی می گوییم! یک وقت منظور ما مناسبات اقتصادی است که در واقع مجموعه ای از بایدها و نبایدهاست که در دین اسلام برای همه اینها پاسخ وجود دارد اما یک وقت منظور از مساله اقتصادی بایدها و نبایدهای اقتصادی نیست بلکه مطالعه علمی و کشف روابط علی معلولی بین پدیده ها و مناسبات اقتصادی است؛ مثلا چه چیز باعث فقر می شود؟ چه چیز باعث عقب ماندگی و نابرابری های اقتصادی می شود؟ یا فلان رابطه اقتصادی چه تاثیری در جامعه می تواند داشته باشد؟ ممکن است بخشی از اینها در دین باشد و به بخشی از آنها هم انسان باید با همان مطالعات علمی و تجربی برسد.

* در صحبت های خود مطرح کردید که دین به دنبال این است که مثلا چه چیزی باعث فقر شده است، آیا این می تواند از اهداف دین باشد؟

شاکرین: اصلی ترین هدفی که دین به دنبال آن است، این است که انسان را به سعادت پایدار و ابدی برساند. اما این مسایل که مربوط به حوزه مسایل دنیای انسان است بی ارتباط با حیات اخروی و جاودان انسان نیست بنابراین آن مسایلی که با آخرت و سعادت انسان ارتباط دارند حتما دین به آنها هم می پردازد. بنابراین ولو اینکه کسی اینگونه تصور کند که اصالتا دین کاری با مسایل دنیایی ندارد اما باید گفت حتما با مسایل دنیاییِ ناظر با آخرت کار دارد و دنبال این است که دنیای انسان را به گونه ای بسازد که سعادت فرجام انسان تامین شود بنابراین دین با آنها کار دارد اما نه به عنوان اولویت و هدف اول، بلکه با این نگاه که این امور چگونه می توانند برای سعادت جاودان انسان موثر و زمینه ساز باشند و کمک کنند به انسان که بتواند سعادت جاودان خود را تامین کند.

*اما در بحث های اقتصادی سوالاتی داریم که دین ظاهرا پاسخی برای آنها ندارد مانند رشوه یا بانکداری اسلامی. این مساله مربوط به علما می شود یا واقعا دین پاسخی ندارد و باید چشم ها را روی بعضی از مسایل بست؟

شاکرین: دین در این زمینه ها مطالب زیادی دارد و اینطور نیست که علماء هم در این مسایل کاری نکرده باشند یا نتوانسته باشند چیزی برداشت کنند. همین الان کتاب های زیادی در این زمینه ها داریم که تالیف شده است مثلا بانکداری اسلامی به عنوان یک گرایش در حوزه اقتصاد اسلامی بسیار جدی است و متخصصان زیادی هم دارد و آثار فاخری در این زمینه ها نوشته شده است. پس اینها مسایلی نیستند که بگوییم یا در ذهن نبوده یا کم به آن اشاره شده است یا علما برای آنها کاری نکرده اند بلکه در این خصوص کارهای زیادی انجام گرفته است و صدها کتاب در حوزه مباحث اقتصادی اسلامی داریم که بعد از انقلاب نوشته شده است. هم اکنون رشته اقتصاد اسلامی در بعضی از دانشگاه های ما تأسیس شده و فعال است. بانکداری اسلامی هم به عنوان یک گرایش طرح شده است و آثار خوبی هم در این زمینه ها وجود دارد.

* پس چرا شاهد عمل به آنها نیستیم؟

شاکرین: بله. مساله ای که وجود دارد این است که ما در مقام عمل و اجرا تا چه اندازه اهتمام ورزیدیم، جدی گرفتیم و آن را در سیستم اجتماعی خودمان پیاده کردیم؟ این مساله یک مقدار محل بحث است و مساله دیگر این است که تلاش هایی که تا به حال انجام شده تا چه اندازه توانسته کارآمد باشد؟ چون بحث کارآمدی مساله ایست که به تناسب شراط مختلف زمانی، مکانی، امکانات، فرصت ها، تهدیدها و ظرفیت هایی که داریم باید خود را نشان دهد. طبیعتا ما چون برای تحقق اقتصاد اسلامی و نظام بانکداری اسلامی در ابتدای راه هستیم ممکن است خیلی از جوانب را به درستی ندیده باشیم یا با ظرفیت ها، شرایط و موقعیت های کشور خوب تطبیق نداده باشیم یا سیاست گذاری های خیلی دقیقی در برخی از زمینه ها صورت نگرفته باشد، یا مثلا در بحث بانکداری اسلامی فرضا به یک مساله آن تکیه کرده باشیم مثل حذف ربا در حالی که باید ابعاد دیگر را می دیدم اما ندیده باشیم بنابراین با اینگونه خلاءها روبه رو هستیم. ضمن اینکه مسایل دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد. مثلا وقتی از بانکداری اسلامی صحبت می کنیم ممکن است با صدها مساله روبه رو شویم که در رابطه با بخشی از کلیات و بنیادهای اساسی آن کارهایی کرده و الگویی طراحی کرده باشیم ولی پشت سر هم با سوالات جدیدی روبه رو می شویم که نیاز به مطالعات بهنگام و به روز دارد که ممکن است بخشی از آن را هنوز جواب نداده باشیم بنابراین محدودیت علمی ما وجود دارد که این مساله یک طرف قصه است اما اینگونه نیست که در طرف دیگر قصه اقداماتی صورت گرفته باشد چراکه کارها و آثار خوبی تولید شده و فقط هم در ایران نیست بلکه در سایر کشورهای اسلامی هم متفکرینی در این زمینه کار کرده و آثار خوبی تولیده کرده اند.

* اگر بخواهیم به طور موردی به این زمینه بپردازیم مثلا بحث رشوه و دیرکرد در کشور ما اجرا می شود، اگر حرام است علت اصرار به این کار چیست؟ تا چه اندازه این مباحث که حرام اعلام شده در جامعه ما جدی گرفته می شود؟

شاکرین: این مسایل به تلاش جدی، فرهنگ سازی و اقدامات اساسی دولت ها مربوط می شود. یک مثال ساده می زنم مثلا نظم اجتماعی را در رانندگی ملاحظه بفرمایید. یک مساله بسیار واضح و روشن است که از نیازهای اولیه زندگی در دنیای امروز است که باید این نظام و مقررات کاملا دقیق اجرا شود تا بتوان بعضی از مشکلات را حل کرد ولی وقتی در مقام عمل نگاه می کنیم می بینیم این چیزی نیست که نیاز به تئوری پردازی داشته باشد و حتما نیاز نیست دستورالعملی از دین در آن داشته باشیم ولی وقتی در مقام عمل نگاه می کنیم، می بینیم شیوه عمل ما در مقایسه با خیلی از کشورهای دیگر دنیا شیوه مطلوبی نیست یعنی رعایت آن بسیار در سطح پایین تری است.

*چرا اینگونه است؟

شاکرین: اگر بعضی از کشورهای پیشرفته را در این زمینه نگاه کنید می بینید که چند کار را انجام می دهند اول اینکه فرهنگ سازی می کنند، از کودکی آموزش می دهند که این آموزش ها آنقدر در سطح وسیع، گسترده و به اشکال مختلف انجام می شود که به گونه ای ضمیر ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه و سطح فرهنگ و دانش را به صورت همه جانبه ارتقا می دهند. طرف دیگر قضیه این است که امکانات لازم را فراهم می کنند و مساله سوم این است که به شدت در اجرای قانون سخت گیر و دقیق هستند و با هیچ کس هم رودریاستی ندارند؛ طبیعی است اگر همین اتفاق در جامعه ما رخ دهد چند سال بگذرد می بینیم که بسیار بسیار وضع بهتر خواهد شد. الان مثلا گفته می شود افراد در کشورهای پیشرفته دروغ نمی گویند و رشوه نه اینکه نباشد اما خیلی شیوع و گستردگی ندارد.

* علت اینکه کشورهای دیگر بیشتر این مسایل را رعایت می کنند، چیست؟

شاکرین: علت این است که در آنجا طوری برنامه ریزی شده که اصلا کسی مصلحت و فایده خود را در این کارها نمی بیند و می داند اگر دروغ بگوید به ضرر خودش تمام می شود و کاملا این مساله طوری در عمل و اجراییات به او منعکس می شود به گونه ای که هیچ کس احساس نمی کند که باید دروغ بگوید تا کارش انجام شود. پس باید این اتفاق در جامعه ما هم بیفتد. طبعا جامعه ای که به لحاظ ارزشی و بینشی دروغ گفتن و رشوه گرفتن را حرام می داند در مقایسه با کشوری که اصلا کاری با این مقولات ندارد خیلی بهتر آمادگی دارد تا این مسایل را بپذیرد. اما فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم دروغ و رشوه حرام است بلکه باید نظامات اجتماعی و مناسبات سیستم طوری طراحی شود که من احساس نکنم که اصلا به نفعم است این کار را کنم و از لحاظ ایمانی هم باید به گونه ای باشم که اگر نفع مادی خود را در این قضیه دیدم اما باز مانع دیگری داشته باشم که از درون من را کنترل کند و احساس کنم برای آخرت، خدا ناپسند است و در نتیجه از آن فاصله بگیرم. این کارها نیاز به فرهنگ سازی دارد و باید خیلی روی آن کار شود و نیاز به این دارد که سیستم و نظام طوری باشد که این مسایل را اجرا کند، نیاز به این دارد که خود مسوولین نظام در درجه اول در مناسبات خودشان کاملا این مسایل را رعایت کنند تا مردم از آنها تاثیر بپذیرند؛ بنابراین اسلام خودش مستقیما کاری انجام نمی دهد، بلکه اسلام برای ما یک بسته معرفتی مناسبی را ارایه می دهد و به ما می گوید چه کاری حلال و چه کاری حرام است اما اینکه این تعالیم را چگونه باید اجرا کرد، نیاز به مطالعات محیطی دارد شرایط مقتضیات و اقداماتی مثل فرهنگ سازی، سیستم سازی و برنامه های بسیار دقیق می طلبد تا بتوان به تدریج جامعه را از اینگونه انحرافات تهذیب کند.

* اگر بخواهیم علت یابی کنیم به نظر شما چرا جامعه نمی پذیرد مسایلی را که به آن اعتقاد دارد در عمل هم انجام دهد؟ علت چیست؟

شاکرین: علل متعددی می تواند داشته باشد. من به طور کلی عرض کنم که به لحاظ روان شناسی اجتماعی می توان جوامع بشری را به گونه های مختلفی تیپولوژی کرد. مثلا در بعضی از جوامع، اخلاق «خودپیرو» قوی تر از جوامع دیگر است. یا در بعضی جوامع یا افراد، اخلاق «دیگر پیرو» بیشتر غلبه دارد. من از دید خودم وقتی مقایسه ای بین بعضی از جوامع غربی و جامعه خودمان انجام می دهم احساسم این است که چنین تفاوتی بین ما و آنها وجود دارد. یعنی در جوامع ما، بیشتر اخلاق خود پیرو و در آنها بیشتر اخلاق دیگر پیرو غلبه دارد لذا وقتی قانونی گذاشته می شود و دستور العلمی داده می شود افراد در آن کشورها خیلی راحت به آن تن می دهند و می پذیرند اما در اینجا اینگونه نیست و تا حدودی دیرتر و سخت تر پذیرش می شود. البته تعلقات دینی در حوزه مباحث دینی به نحو زیادی می تواند بخشی از آن را جبران کند و در واقع اخلاق خدا پیرو هم در جامعه ما وجود دارد که خیلی کمک می کند تا مشکلات حل شود؛ ولی در هر صورت یک مقدار غلبه اخلاق خود پیرو در برابر دیگر پیرو یا قانون پیرو وجود دارد که این مساله تا حدودی زمینه های تاریخی دارد؛ مثلا یکی از زمینه های تاریخی این است که چون به طور معمول به خصوص در چند قرن اخیر، نظام های سیاسی بر ما حاکم بود که با مبانی ارزشی ما سازگار نبودند و در قالب قوانین بعضا مطالبی می آمد که با مبانی دینی و ارزشی ما سازگار نبود بنابراین حالت تمرد تا حدودی غلبه پیدا کرده است که بایستی اصلاح شود و تغییر پیدا کند. بعضی از عوامل دیگر این است که باید هر کدام از این مسایل را حل کنیم. اولا باید در اولویت های نظام قرار بگیرد و بعد روی آن، مطالعات علمی جامعه شناختی و روانشناختی صورت بگیرد تا بتوان به راه حل مناسبی برای اینکه چطور می توان با آن در عرصه فرهنگ سازی و چه قانون گذاری مقابله کرد، رسید. تا کنون در این چند دهه بعد از انقلاب، هیچ گاه ندیدیم این مسایل در سیاست های دولت ها به عنوان یک مساله مورد توجه و مطالعه قرار بگیرد. اینها مسایلی است که باید روی آن کار شود و همینطوری حل نمی شود. بنابراین یک مشکل ما همین است که اینها هنوز به عنوان مساله اجتماعی در سیاست دولت ها دیده نشده است و سیاست روشنی در مقابل اینجور مسایل اتخاذ نشده است. با تمام تاسف باید بگویم بعضی از رفتارهایی که در بعضی از دولتمردان دیده می شود در رواج این مسایل خیلی موثر است در عین اینکه البته ما بسیار انسان های شایسته و برجسته ای هم داریم که در درستکاری واقعا زبانزد هستند مثل خود حضرت امام که الگوی برجسته بشری بود و همچنین مقام معظم رهبری. اما وقتی در بدنه نظام پایین تر می رویم می بینیم در بسیاری از مدیران روابطی مانند پارتی بازی وجود دارد که باعث می شود بدنه جامعه هم به این مسایل دامن بزند و شاید چند برابر آن را ادامه دهد و هیچ گاه احساس نکند که بدون اینها می تواند زندگی کند. تصوری که البته نمی توان آن را تایید کرد و قطعا بسیار نادرست است وجود دارد که تا پول ندهی کارت حل نمی شود و تا آشنا نداشته باشی کارت حل نمی شود. اما این تکفر از کجا نشات گرفته است؟ اگر یک موردِ آن در مقامات بالا اتفاق افتد به این دامن می زند که به عنوان یک بیماری در سطح اجتماع هم اتفاق افتد و به آن استناد شود و مردم هم تصور کنند که باید همین راه را بروند. بنابراین این تهذیب باید خیلی دقیق از بالا اصلاح شود و اینها کمک می کند به اینکه در سطوح مختلف اجتماعی بتوان مساله را حل کرد.

* اما این تفکر با وجود اشتباه بودن وجود دارد…

شاکرین: متاسفانه بله. یک درصدی واقعیت دارد. البته عرض کردم در آن حدی که مردم تصور می کنند نیست اما اگر یک درصد هم وجود داشته باشد طبیعتا باعث می شود که این باور به صورت یک تفکر فراگیر در جامعه تثبیت شود.



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |