پنج شنبه 06 اردیبهشت، 1403

کدخبر: 64156 13:28 1396/04/19
دکتر حیدرپور: افزایش تنش بین ایران و عربستان تبعات اقتصادی گسترده‌ای برای دنیا دارد

دکتر حیدرپور: افزایش تنش بین ایران و عربستان تبعات اقتصادی گسترده‌ای برای دنیا دارد

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
دکتر حیدرپور: افزایش تنش بین ایران و عربستان تبعات اقتصادی گسترده‌ای برای دنیا دارد

دکتر حیدرپور: افزایش تنش بین ایران و عربستان تبعات اقتصادی گسترده‌ای برای دنیا دارد

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

شفقنا نوشت: قطع رابطه ایران و عربستان در حالی صورت گرفت که با روی کار آمدن دولت اعتدال این انتظار می‌رفت که یخ رابطه دو کشور کم کم آب شود.

دکتر حیدرپور، مدرس علوم سیاسی دانشگاه مفید در خصوص رابطه دو کشور به شفقنا می‌گوید: روابط ایران و عربستان هیچ‌گاه مبتنی بر دوستی و همکاری نبوده است. به نظر او بعد از انقلاب روابط بین دو کشور بر تعارض و مدارا مبتنی بوده است.

حیدرپور معتقد است: در یک دهه گذشته شاهد یک‌سری تحولات هستیم که علی‌الخصوص با تحولات مربوط به قیام‌های عربی زمینه بسط و تشدید تعارضات را فراهم کرده است.

گفت وگو با دکتر حیدرپور را در ادامه بخوانید:

* ایران وعربستان دو قدرت منطقه‌ای هستند که حوادث مختلف همواره باعث تشدید تنش بین دو کشور شده است. به نظر شما مؤلفه‌های تاثیرگذار در روابط بین دو کشور کدام است؟

حیدرپور: همانطور که خودتان اشاره کردید اگر بخواهیم به مؤلفه‌های تأثیرگذار در روابط ایران و عربستان نگاه کنیم باید یک مقدار به عقب بازگردیم. واقعیت این است که روابط ایران و عربستان هیچ‌گاه بر مبنای دوستی و همکاری مبتنی نبوده است. ما همواره از پیش از انقلاب تا الان شاهد یک روابط مبتنی بر تعارض و مدارا بودیم که این روابط مبتنی بر تعارض و مدارا همانطور که خودتان اشاره کردید بر مبنای مؤلفه‌های گوناگونی است که زمینه ایجاد بی اعتمادی میان دو کشور را فراهم کرده است. یک‌سری از این مؤلفه‌ها را می‌توانیم مؤلفه‌های پایدار بدانیم مانند سوء تفاهمات تاریخی، اختلافات فرهنگی در قالب خود برتربینی اعراب یا خودبرتربینی ایرانی‌ها، جغرافیا و ژئوپلتیک متفاوت، تفاوت‌های ناسیونالیستی و اختلافات مذهبی. اما در کنار این مؤلفه‌های پایدار بعد از انقلاب شاهد یک‌سری مؤلفه‌های نوین هستیم که متأسفانه روابط را به سمت گسترش بی اعتمادی بیشتری سوق داده است. خیلی خلاصه بخواهیم آنها را مطرح کنیم می‌توانیم بحث انقلاب، پیام صدور انقلاب و حمایت دو کشور از گروه‌های مخالف یکدیگر را مطرح کنیم، تشدید تعارضات رسمی مذهبی بر سر مسائل مربوط به شیعه و سنی را در نظر بگیریم، نزدیکی عربستان به غرب و آمریکا و ضدیت ایران با غرب و آمریکا و جنگ ایران و عراق و حمایت عربستان از عراق و تلاش برای بسط قدرت منطقه توسط هر دو کشور را مطرح کنیم. دو کشور دقیقا قبل از انقلاب تا الان با مباحث متعدد به دنبال ایجاد وضعیتی هستند تا در منطقه جزو نیروهای موازنه‌ساز باشند تا قدرت منطقه‌ای خود را حفظ کنند. در آخر هم کوشش دوطرف برای امحای قدرت منطقه‌ای یکدیگر، برنامه‌های توسعه و رقابت تسلیحاتی دو طرف از دیگر مباحثی است که زمینه‌ساز بسط این اختلافات و تعارضات شده است.

اما در دوره‌های مختلف بر مبنای درک هزینه‌های فراوان درگیری در هر دو کشور و با روی کار آمدن نخبگان اعتدال‌گرا در ایران و عربستان به نوعی همان راهبرد مبتنی بر تحمل و مدارا با وجود این اختلافات در پیش گرفته شد ولی در یک دهه گذشته مجددا شاهد یک‌سری تحولات هستیم که علی‌الخصوص با تحولات مربوط به قیام‌های عربی زمینه بسط و تشدید تعارضات را فراهم کرده که اگر بخواهیم بخشی از آن مؤلفه‌ها را که زمینه تشدید این مسایل را فراهم کرده خلاصه وار مطرح کنیم می‌توانیم به فشار ایران بر مبنای برنامه هسته‌ای توسط غرب و همراهی عربستان و کشورهای عربی اشاره کنیم. تلاش دو کشور بعد از وقوع تحولات خاورمیانه و قیام‌های مردمی برای مدیریت و نقش آفرینی در تحولات و مقابله و مهار امحای قدرت منطقه‌ای یکدیگر، شکل‌گیری جنگ‌های نیابتی در ارتباط با قیام‌های عربی و توافق هسته‌ای ایران و نارضایتی عربستان از این توافق را می‌توانیم مثال بزنیم. از همه مهم‌تر روی کار آمدن نخبگان جدید با رویکرد امنیتی متفاوت تهاجمی در عربستان بعد از پادشاهی ملک سلمان و جانشینی و ولیعهدی محمد بن سلمان و مباحثی که در همین چند ماه شکل گرفته است همچنین روی کار آمدن ترامپ و دگرگونی در سیاست آمریکا نسبت به دوران اوباما در منطقه و در ارتباط با کشور عربستان را باید مد نظر قرار داد.

در دوران اوباما فشارهای حقوق بشری در ارتباط با حرکت حاکمیت عربستان به سمت دموکراسی و فشار به منظور تغییر و اصلاحات داخلی مباحثی بود که زمینه تکدر عربستان را فراهم کرده بود اما الان با روی کار آمدن ترامپ بحث نزدیکی بیشتر آمریکا به این کشور فراهم شده است. مجموعه این مؤلفه‌ها را می‌توانیم در قالب مؤلفه پایدار، نوین و مؤلفه‌های مربوط به تحولات یک دهه اخیر ببینیم که زمینه گسترش منازعه و تیرگی روابط و بسط مخاطرات امنیتی در رابطه بین دو کشور را فراهم کرده که طبیعتا در این شرایط یک تاکتیک واکنشی متفاوت و یک رفتار غیرمنطقی ممکن است زمینه خروج هر کدام از طرفین را از راهبردی که در قالب راهبرد تعارض و مدارا بوده به سمت درگیری و جنگ فراهم کند.

* عوامل پایدار نوین از چه زمانی به عنوان عوامل تنش‌زای بین ایران و عربستان به وجود آمدند؟

حیدرپور: بخشی از این عوامل پایدار، تاریخی بوده و بخشی از آنها نوین که در واقع عوامل پایدار نوین با وقوع انقلاب به وجود آمد.

* در کنار این عوامل سیاسی و تاریخی که مطرح کردید می توان مباحث مذهبی را هم دخیل دانست؟

حیدرپور: اگر بخواهیم اختلافات ایران و عربستان را بر مبنای نظریه‌های روابط بین الملل تحلیل کنیم شاید بهترین نظریه در این چارچوب سازه‌انگاری باشد. ما یک‌سری اختلافات در حوزه‌های معنایی و یکسری اختلافات هم در حوزه‌های مادی داریم. بر اساس همان مقوله‌ای که سازه‌انگاری در قالب تقسیم مباحث به امور معنایی و امور مادی و شکلیت پیداکردن امور معنایی مطرح می کند بخشی از اختلافات دو کشور اختلافات مذهبی و فرهنگی است، هر دو کشور داعیه رهبری جهان اسلام را دارند و هر دو کشور به حمایت از گروه‌های مذهبی که در قالب اقلیت در دو کشور زندگی می‌کنند می‌پردازند. بنابراین همین قالب اختلافات مذهبی وجود داشته اما بعد از انقلاب شاهد گسترش این اختلافات و علی الخصوص در یک دهه و در چند سال گذشته شاهد تشدید بسیار گسترده اختلافات مذهبی بودیم کما اینکه اگر صحبت‌های اخیر محمد بن سلمان را در نظر بگیرید می‌بینید عنوان می‌کند که گفت وگو با ایران غیرممکن است نه به دلیل اختلافات منطقه‌ای و اختلاف دو کشور در قالب حوزه جغرافیایی بلکه عنوان می‌کند تا زمانی که ایران بر مبنای مباحث مهدویت و تحقق شعارهای آن حرکت می‌کند گفت و گو غیر ممکن است. شاید این اختلافات، اصلی‌ترین اختلاف نباشد اما دولت و نخبگان جدید عربستان آن را به عنوان یکی از اختلافات اصلی مطرح می‌کنند. یا متقابلا در کشور خودمان هم قسمت عمده بسیاری از مباحث مربوط به رقابت اقتصادی بر سر مدیریت بازار نفت و اختلافاتی که در ارتباط با نفوذ منطقه‌ای وجود دارد نادیده گرفته می‌شود و روی همان موضوع سلفی‌گری و وهابی‌گری تکیه می‌شود. این موضوع به منزله اهمیت همین تشدید اختلافات است.

* عربستان در منطقه خاورمیانه با یمن درگیر است و اخیر تنش این کشور با قطر هم بسیار بالا گرفته است. چرا عربستان به چالش خارجی نیازمند است؟خصوصا شاهد هستیم که بعد از تغییرات در ساختار حاکمیتی عربستان چالش‌های خارجی این کشور افزایش یافته است.

حیدرپور: من نمی‌گویم کلیت کشور عربستان به چالش خارجی نیاز دارد ولی عنوان می‌کنم بخشی از ساختار حاکم بر عربستان متأسفانه بخشی از ساختاری که جدیدا قدرت پیدا کرده‌اند بنا به دلایلی چالش خارجی را یک فرصت برای فرافکنی از طریق فراگرد دشمن تراشی برای دفع تهدیدات داخلی و خارجی خودشان می‌دانند. جناح‌هایی از گروه‌های تندروی افراطی سیاسی و مذهبی دلایلی برای این کار دارند که به دلایل داخلی و بین‌المللی تقسیم می‌شود. دلایل بین‌المللی این طیف که باور دارند چالش خارجی می‌تواند زمینه انسجام و گسترش قدرت منطقه‌ای عربستان را فراهم کند این است که عربستان یک جامعه در حال گذر از سنت به مدرنیته است که از نظر اجتماعی زمینه خلق تهدیدات داخلی را برای این کشور فراهم کرده است. در عصر جهانی شدن با تراکم زمان، مکان و فضا، گسترش شبکه‌ها و ابزارهای ارتباطی و گسترش شبکه‌های اجتماعی زمینه‌ساز افزایش سطح توقعات گروه‌های تحصیل‌کرده، جوانان و زنان را فراهم کرده است. تهدیدات سیاسی که به واسطه خیزش‌ها و قیام‌های مردمی صورت گرفته، بحث لزوم یک‌سری تغییرات و تحولات را در عربستان به وجود آورده است. بحث بعد فرافکنی حاکمیت‌های اقتدارگرا است که غالبا حاکمیت‌های اقتدارگرا برای غلبه بر تشتت و عدم انسجام داخلی، از طریق یک تنش احساس می‌کنند می‌توانند به ثبات داخلی دست پیدا کنند.

مشکلات اقتصادی که با کاهش قیمت نفت در چند سال گذشته باعث تغییر و تدوین سند ۲۰۳۰ برنامه‌تحولات اقتصادی عربستان شده است، همچنین تلاش برای تثبیت نقش ارکان سیاسی و مذهبی سنتی در عربستان که ناخودآگاه درگیری‌هایی برایشان به وجود آورده که همه اینها در کنار تلاش برای تقویت رویکردهای امنیتی و سیاسی افراطی که تحولات صورت گرفته را منشاء تهدید به شمار می‌آورند و رویکردشان یک رویکرد امنیتی محور و قدرت محور است قرار می‌گیرد.

باز تأکید روی همین بحث داریم که همین طیفی که مطرح کردیم به این معنا نیست که کلیت جامعه عربستان یا کشور عربستان به چالش نیاز دارند بلکه این روی کار آمدن نخبگان جدید تندرو و کم تجربه که در خود کشور عربستان هم از زاویه سنن داخلی و هم بر مبنای مطالبات همین جریان‌های مدرن تحول‌خواه تا حدودی احساس تهدید می‌کنند و احساس می‌کنند از طریق فرافکنی و ایجاد فراگرد دشمن تراشی خارجی می‌توانند این تهدیدات را از خودشان دور کنند. همین گروه یک‌سری دلایل منطقه‌ای و بین‌المللی برای اینکه چرا به چالش خارجی نیاز داریم را مطرح می‌کنند، بحثی که نمی‌توانیم منکر آن شویم. از منظر بین‌المللی، تحولات مربوط به قیام‌های خاورمیانه برای عربستان در سطح منطقه هم، تهدید است. احساس از دست رفتن موقعیت عربستان به عنوان یک قدرت منطقه‌ای علی‌الخصوص در یک دهه گذشته در مباحث مربوط به یمن و سوریه و روی کار آمدن شیعیان به عنوان گروه حاکم در عراق که این احساس تهدید و از دست رفتن موقعیت عربستان از زاویه منطقه‌ای، تلاشی است که احساس می‌کنند با ایجاد یک تنش می‌توانند بهتر به آن برسند. گسترش باور به لزوم مدیریت و نقش آفرینی بیشتر عربستان در مسایل منطقه‌ای و حتی بین‌المللی توسط همین گروه‌ها و در یک کلام می‌توانیم بگوییم نارضایتی عربستان از روند تحولات در ژئوپلیتیک نوین خاورمیانه در قالب همین تغییرات نظام‌های سیاسی، زمینه گسترش احساس تهدیدات امنیتی از طرف رقبای منطقه‌ای را به وجود آورده است. حتی از زاویه بین‌المللی، سعودی‌ها برای فرار از فشارهای بین المللی که برای ایجاد تغییرات اجتماعی در حوزه‌های حاکمیتی، حقوق بشر و زنان دارند به دنبال این هستند که با ایجاد یک تنش خارجی، تا حدود زیادی زمینه ثبات را هم در حوزه داخلی و هم در زمینه گسترش نقش منطقه‌ای عربستان به وجود بیاورند. یعنی این بحث و سوال شما را به این شکل پاسخ دهیم که یک طیف از گروه‌های تندرو در عربستان به واسطه دفع تهدیدات داخلی عللی را برای این تهدیدات مطرح کردند که عنوان کردیم و عللی هم در حوزه بین‌المللی مطرح و احساس می‌کنند این تهدیدات می‌تواند یک فرصت باشد و زمینه‌ساز نقش آفرینی بیشتر عربستان در حوزه منطقه‌ای و بین‌المللی را به وجود بیاورد. به همین خاطر شاید این باور در نزد طیفی از تندروهای عربستان وجود دارد که تنش و چالش می‌تواند زمینه ساز ایجاد فرصت برای آنها باشد.

* از جمله عوامل مهمی که به عقیده بسیاری زمینه اختلافات دو کشور را فراهم کرده است بحث مذهب است. عربستان کشوری با جمعیت سنی است در مقابل ایران که اکثر جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند. اهل سنت ایران بیشتر در غرب کشور ساکن هستند و شیعیان عربستان هم در شهرهای نفت خیز عربستان هستند.

اگر این تنش که هم اکنون شاهد هستیم بالا بگیرد به نظر شما چه تاثیری در اقلیت‌های دو کشور خواهد گذاشت؟

حیدرپور: صددرصد. بحث شکل گیری بحران امنیتی، همیشه روی آن اقلیتی که ساکن در یک سرزمینی بوده که با دشمن بیرونی همگونی‌های فرهنگی، نژادی، تاریخی یا مذهبی دارند فشارهای زیادی را به وجود می‌آورد که این طبیعتا در ارتباط با عربستان و حتی در ارتباط با ایران هم می‌تواند وجود داشته باشد. یعنی اگر یک نگاه به نگرش ساختار حاکمیتی عربستان به اقلیت شیعه داشته باشیم می‌توانیم اینگونه مطرح کنیم که یک نگرش بدبینانه بر مبنای باورهای مذهبی مردم و حاکمیت عربستان نسبت به شیعیان وجود دارد که در حالت غیربحرانی زمینه‌ساز ایجاد فشارهای اجتماعی، محدودیت‌های سیاسی، فقر اقتصادی و در کل به حاشیه راندن این اقلیت در عربستان از زوایای مختلف بوده است با وجود اینکه فرصت‌های جغرافیایی خوبی را دارند. به عنوان مثال اقلیت شیعه عربستان در یک منطقه نفت‌خیز ساکن است اما شما می‌بینید با وجود اینکه در حالتِ غیربحرانی هم بودیم اما همیشه اتهام همکاری گروه‌هایی از شیعیان با ایران از بعد از انقلاب زمینه تشدید رویکرد عربستان نسبت به این اقلیت شده است. بنابراین این اقلیت به عنوان یک جمعیت غیرقابل اعتماد از ابتدایی‌ترین حقوق اجتماعی محروم هستند. با گسترش نزاع و تعارض با ایران، ناخودآگاه فشارهای امنیتی، تشدید رویکردهای قدرت محور در مناطق شیعه نشین، بسط اتهامات مربوط به همکاری با ایران به عنوان دشمن، وضعیت نامطلوب‌تری را به سوی ایجاد مخاطرات بالفعل گسترده‌تری در قالب نمونه‌ها و نمادهایی مثل فشار، سرکوب و عدم امکان شنیدن صدایشان، به حاشیه راندن بیشتر آنها و گسترش و تشدید رویکردهای امنیتی قدرت محور نظامی و انتظامی برای شیعیان عربستان به عنوان اقلیتی که اتهام همکاری با ایران را می‌توانند در بر داشته باشند به دنبال دارد.

* ایران و عربستان هر چند مبادلات اقتصادی زیادی با هم ندارند اما بخش اصلی و اعظم اقتصاد دو کشور بر پایه نفت است. به نظر شما این تنش‌ها تاثیر اساسی بر اقتصاد دو کشور می‌گذارد؟

حیدرپور: من این بحث را به این شکل مطرح می‌کنم که تشدید این بحران از زوایای متعدد تبعات اقتصادی گسترده‌ای هم برای دنیا، هم برای منطقه و هم برای ایران و عربستان به دنبال دارد. همانطور که خودتان گفتید اصلی‌ترین پیامد آن اختلال در عرضه نفت از خاورمیانه و از هم گسیختگی و آشفتگی بازار نفت است. این امر برای برخی شاید یک فرصت باشد. به عنوان مثال زمینه ورود نفت شیل به کشورهای آمریکایی را فراهم می‌کند. سطح قیمت نفتی شیل با توجه به اینکه بین ۳۲ الی ۵۰ دلار است در صورت جنگ یا درگیری بین این دو کشور قیمت نفت به ۶۰ الی ۱۰۰ دلار می‌رسد که طبیعتا زمینه از دست رفتن بخش مهمی از درآمدهای صادراتی نفتی ایران و عربستان را به وجود می‌آورد. این امر باعث خروج نقش آفرینی اعضای موثری در بازار نفت و اپک مثل ایران و عربستان می‌شود و بالعکس زمینه تثبیت جایگاه آمریکا به عنوان یک صادر کننده نفتی را به وجود می‌آورد حتی تا حدودی روسیه هم از این وضعیت منتفع می‌شود. من می‌گویم از زوایای متعدد به آن نگاه کنیم زیرا پیامد آن فقط از زاویه نفتی نیست درواقع هرگونه بحران و تشدید تعارضات بین دو کشور باعث کاهش سطح سرمایه‌گذاری خارجی به دلیل بی‌ثباتی امنیت سیاسی می‌شود، عدم تمایل به سرمایه گذاری‌های جدید را فراهم می‌کند، باعث افزایش هزینه‌های اقتصادی، رقابت‌های تسلیحاتی و رقابت‌های نظامی نه برای ایران و عربستان که تمام کشورهای منطقه می‌شود و زمینه فرار سرمایه از منطقه به دلیل بی ثباتی را فراهم می‌کند. سرمایه هیچ تعهدی به هیچ کسی ندارد سرمایه متعهد به حفظ خودش و سود است به همین خاطر با احساس ناامنی بلافاصله اولین چیزی که مدنظر قرار می‌دهد خروج از آنجاست که باعث گسترش کسری بودجه‌های گسترده علی‌الخصوص در حوزه بودجه‌های عمرانی در منطقه و در ایران و عربستان می‌شود، زمینه عدم امکان پیگیری برنامه‌های توسعه‌ای اقتصادی را فراهم می‌کند، باعث گسترش فضای اقتصادی دولتی می‌شود.

ما در منطقه‌ای زندگی می‌کنیم که متأسفانه یکی از دلایل عدم رشد اقتصاد و پویایی و بالندگی آن همین حاکمیت و تصدی گری دولت‌ها بر اقتصاد است. این بحث زمینه تشدید فضای اقتصادی دولتی را به دلیل نزاع‌های امنیتی فراهم می‌کند و بعد از تبعات امنیتی و سیاسی، می‌توانیم تبعات منفی اقتصادی آن را برای همه کشورها که قسمت اعظم آن ناخودآگاه به طرفین این نزاع بازمی گردد، در نظر بگیریم.



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |