علیرضا امامی فرد-رشد تکنولوژی در قرن بیست و یک و پدیدار شدن علوم جدید، باعث شده تا این پیشرفت در علوم، در کسب و کار هم تاثیر جدی بگذارد و از آن سبک قدیم و سنتی فاصله بگیرد.
یکی از علم هایی که در زمینه کسب و کار چند سالی است تاثیر به سزایی گذاشته است، علم بازاریابی است.
بازاریابی این روزها به یکی از مهمترین عوامل برای فروش محصول تبدیل شده به طوری که اهمیت آن را هیچ کس نمی تواند نادیده بگیرد.
اما این علم مانند سایر علوم، می تواند با گذشت زمان از هدف اصلی خود دور شود و علم بازاریابی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
برای همین افرادی برای پیدا کردن هدف اصلی هر رشته و یا علمی، به بازنگری و ساخت دیدگاهی نو در رابطه با آن می پردازند.
پیتر دراکر نیز یکی از همین افراد است که با توجه به دانشی که در علم بازاریابی دارد، توانسته دیدگاه های خود را ارایه دهد.
ویلیام ای کوهن در کتابی به اسم پیتر دراکر و بازاریابی به تشریح دیدگاههای او پرداخته است.
در همین رابطه داود ایزدی سرشت این کتاب را ترجمه کرده است و این کتاب در دفتر پژوهشهای فرهنگی به چاپ رسیده است.
مصاحبه ای با مترجم این کتاب داشته ایم که در زیر آن را با هم می خوانیم.
*چه شد که تصمیم به ترجمه این کتاب گرفتید؟
آقای پیتر دراکر جزو متفکرین عرصه کسب و کار و مدیریت و بازاریابی است.
در سایتی که این کتاب را معرفی شده بود، توضیحات و دیدگاه های آقای دراکر را درباره بازاریابی مطالعه کردم و برای من دیدگاههای ایشان بسیار جالب آمد. لذا تصمیم به ترجمه این کتاب گرفتم.
به عنوان مثال می توان از دیدگاه های ایشان به این نکته اشاره کرد که بازاریابی و فروش نه تنها مکمل یکدیگر نیستند، بلکه با یکدیگر در تعاملند.
*اگر بخواهید کمی بیشتر درباره این کتاب بگویید، چه توضیحی می دهید؟
در واقع دکتر کوهن از صاحب نظران در علم بازاریابی هستند و ایشان دست نوشته های پیتر دراکر را جمع آوری کرده و آنها را در قالب این کتاب تالیف و منتشر کرده است. اگر بخواهم بیشتر توضیح دهم بهتر است بگویم که دیدگاه آقای دراکر، موضوع اصلی این کتاب است که نگاه جدیدی را در علم بازاریابی در مقابل صاحب نظران و اساتید این رشته قرار داده است.
*این طور که از گفته های شما پیداست، کتاب پیتر دراکر و بازاریابی، کتابی مقدماتی در این رشته نیست.
دقیقا..بهتر است این طور بگویم که این کتاب برای کسانی که به بازاریابی آشنا هستند مناسب تر است و حالا می خواهند دیدگاه های خود را نسبت به این کتاب مورد بررسی قرار دهند و مشاهده کنند که آیا دیدگاه هایشان با توجه به مطالب کتاب صحیح است یا خیر. به همین خاطر هدف کتاب، این است که دیدگاه جدیدی را به افرادی که با این علم اشنا هستند معرفی کند.
*پس کسانی که تازه وارد این عرصه می شوند، بهتر است قبل از این کتاب، کتاب دیگری را مطالعه کرده باشند؟
بهتر است که قبل از این کتاب، کتاب های مقدماتی خوانده شده باشد، اما به این معنا نیست که آنها نمی توانند این کتاب را بخوانند. چه بسا بهتر باشد که این کتاب را همزمان با کتابهای مقدماتی بازاریابی مطالعه کنند.
*شما چه کتابهایی را برای خواندن مقدمات بازاریابی معرفی می کنید؟
مبانی بازاریابی و مدیریت بازاریابی و یا مدیریت استراتژیک بازاریابی کتابهایی هستند که بهتر است در همان ابتدا خوانده شوند تا با مقدمات بحث بازاریابی آشنا شده و در ادامه مطالعه این کتاب باعث می شود تا دیدگاه جدیدی را نسبت به افراد مشتاق این رشته قرار دهد.
*این کتاب به صورت کلی به علم بازاریابی پرداخته یا بیشتر به جزییات اشاره کرده است؟
خیر....بهتر است توضیحی بدهم. علم بازاریابی به صورت کلان، فعالیت هایی است تا بتوانیم نیازهای مشتری را کشف کنیم و برای برطرف کردن نیازها راه حلی پیدا کنیم. این در واقع دیدگاه کلی نسبت به بازاریابی است.
کتاب منتشر شده هم دیدگاه کلی نسبت به بازاریابی دارد. یعنی تخصصی به رشته ای خاص از بازاریابی، به عنوان مثال، بازاریابی تلفنی یا بازاریابی مستقیم نپرداخته است. در یک جمله این طور می گویم که نگاه جدیدی به کلیت بازاریابی انداخته است.
*در آخر نکته ای هست که بخواهید به گفته هایتان اضافه کنید؟
من خواندن این کتاب را به همه دست اندرکاران و مدیران بازاریابی و هر کس که علاقه به این رشته دارد و یا در این زمینه فعال هستند توصیه می کنم.
به این علت که، وقتی دیدگاه دراکر را در زمینه بازاریابی مطالعه می کنیم و با آن آشنا می شویم متوجه خواهیم شد که دیدگاه ایشان اخلاقی است و برای جامعه ما که داعیه اخلاق دارد بسیار مناسب است.
به علاوه، این دیدگاه می تواند ادبیات بازاریابی کشور ما را تغییر دهد. در کشورمان، وقتی صحبت از بازاریابی می شود، اکثر شرکت ها این برداشت را می کنند که هدفشان از بازاریابی این است که بتوانند سود بیشتری کسب کنند. در صورتی که دیدگاه آقای دراکر این است که سودآوری جزو ضروریات بنگاه های اقتصادی هست، ولی هدف بودن درست نیست و هدف اصلی آنها باید جذب مشتری جدید و جلب نظر مشتری فعلی باشد که این امر خود به خود سودآوری را به ارمغان می آورد که این دقیقا همان اخلاق بازارایابی است. در واقع ما می توانیم دیدگاه ایشان را سر مشق فعالیت های دیگرمان در دیگر جاهای زندگیمان قرار دهیم.
به عنوان مثال اگر فردی در شرکتی مشغول به کار است، نباید کار را فقط به عنوان منبع درآمد نگاه کند. با انجام کاری که به آن علاقه دارد، اگر فکر کند که برای خود و جامعه مفید تر خواهد بود، باعث می شود تا از کار لذت بیشتری ببرد و هم نسبت به فعالیت ود متعهد تر خواهد بود.
لذا در آخر باز هم به همه علاقه مندان توصیه می کنم که این کتاب را مطالعه کنند.
در ادامه بخش‌هایی از مقدمه کتاب «پیتر دراکر و بازاریابی» را مطالعه می‌نمایید :
«بسیاری پیتر دراکر را پدر علم بازاریابی نوین می دانند. البته، گاهی نیز به اشتباه نگارنده را به عنوان پدر بازاریابی نوین معرفی کرده اند. اگر این طور است که می گویند، پس پیتر دراکر را باید پدربزرگ بازاریابی نوین نامید.
بیل کوهن، با جمع آوری دست نوشته های پیتر دراکر و تلفیق آنها با افکار پیتر ، خدمت بسیار ارزشمندی کرده است. کاری که قبلا هرگز انجام نشده بود. پیتر دراکر رساله منظمی درباره بازاریابی ننوشته است، اما وقتی او راجع به اهداف مشتری محور یک شرکت، نقش سودها و رهبری، راجع به اهمیت اساسی نوآوری و کارآفرینی و درباره شناسایی و بررسی فرصت ها و مسایلی از این دست صحبت می کرد، به بازاریابی می اندیشید. ما این مهم را مدیون بیل کوهن هستیم، همان کسی که دیدگاه های دراکر درباره همه جنبه های بازاریابی را جمع آوری و در قالب ۲۵ فصل این کتاب خوب عرضه کرد. بیل زیر نظر دراکر تحصیل و مطالعه کرد و داستانهای بسیاری را روایت می کند که تفکرات تجاری خوب و بد پیتر دراکر را به تصویر می کشد. در نتیجه بیل نه تنها دیدگاه های دراکر را توصیف می کند، بلکه هم چنین مصادیق و نمونه هایی عالی از مشاهدات و تجربیات شخصی خود را ارایه می کند که به خوبی بیانگر طرز تفکر پیتر دراکر است..... »
