میلاد صادقی، پژوهشگر حقوق هوافضا-موضوع جایگاه و ارزش مقدمه معاهدات فضایی و هوایی، اگرچه منحصراً اختصاص به رشته حقوق هوافضا ندارد، ولی به چند دلیل حائز اهمیت بیشتر است. حقوق هوافضا، به دلیل رشد و توسعه در بطن حقوق بینالملل، با معاهدات زیادی روبرو است. این معاهدات غالباً حاوی متنی ابتدایی، موسوم به مقدمه هستند که جایگاه و ارزش آنها کمتر توجه اندیشمندان حقوق هوافضا را به خود جلب کرده است. قضاوت درباره جایگاه و اعتبار مقدمات این معاهدات، برای حل مسائل حقوق هوافضا و به ویژه موضوعات جدید صنعتی، بسیار مفید به نظر میرسد. البته از نتایج این بحث در دو صورت دیگر نیز میتوان بهره گرفت: نخست، از جهت اعمال معاهدات عام بر موضوعات هوافضایی؛ دوم، از جهت اعمال قوانین و مقررات ملی، چراکه اسناد ملی هم در مواقعی حاوی متنی ابتدائی یا مقدماتی هستند. چنین روشی را برخی قوانین هواپیمایی در پیش گرفتهاند.
باری پیرامون این موضوع، چند پرسش وجود دارد. مقدمه چیست و حاوی چه چیزی میتواند باشد؟ آیا اعتبار و ارزش حقوقی دارد؟ اگر آری، تا چه اندازه؟ آیا ذاتاً ارزشمند است یا تنها ارزشی فرعی و کمکی (تفسیری) دارد؟
- مقدمه، متنی است که پیش از نخستین ماده یک سند حقوقی، میآید و میتواند عنوان مشخصی (همچون پیمان شیکاگو ۱۹۴۴) داشته باشد یا بدون عنوان (همچون پیمان رم ۱۹۵۲) بماند. این بیان یا تقریر ابتدائی، بنیان و یا هدف قانون را شرح میدهد و گاه ممکن است مبیّن منافع مشترک دولتها (در معاهدات)، توفیقات به دست آمده و حتی یک یا چند اصل حقوقی باشد. در معاهدات فضایی و هوایی، مقدمات حجم کوتاه و مختصری دارند.
- اختلاف و نزاع درباره میزان ارزش و اعتبار مقدمه دامنهدار است. در این رابطه مجموعاً سه نظریه خرد و اتمی را میتوان گزارش کرد: ۱) مقدمه به عنوان سمبل قانون، ۲) مقدمه برای تفسیر قانون، ۳) مقدمه همچون مواد قانون یا جان قانون.
در رویکرد نخست، مقدمه سند، اگر هیچ قدرت حقوقی نداشته باشد، قدرتی به شدت محدود دارد؛ در چنین رویکردی، مقدمات اغلب از عبارات انتزاعی استفاده میکنند و خیالهای شاعرانه پرورش میدهند. گویی که مقدمه با ذکر مزیت قانون و متقاعد کردن مردم، قانون مربوطه را به مردم میفروشد. دیوان دادگستری اتحادیه اروپا در پروندههای مختلفی مقدمه قوانین اروپایی را فاقد نیروی حقوقی الزامآور توصیف کرده و اتکا بر آن را خواه به عنوان مبنایی برای انحراف یا عدول از مقررات قانون، خواه برای تفسیر آن مقررات، به شیوهای آشکارا مغایر با عبارات مقررات، ناممکن خوانده است.
اما در رویکرد دوم، مقدمه وسیلهای است برای حل ابهامات و کمک به دادگاه جهت انتخاب تفسیری از میان تفاسیر متعدد و ممکن. ظاهراً دیوان عالی هند، در سال ۱۹۷۳، از این نظر تبعیت کرده است. دیوان عالی بر این باور است که مقدمه قانون اساسی، جزئی از آن است و دارای نیروی حقوقی است و اگرچه هسته قانون اساسی را تشکیل میدهد ولی به تنهایی منبع اضافی و خود ایستایی برای حقوق نخواهد بود.
اگرچه دو رویکرد نخست اندکی به هم نزدیکاند ولی رویکرد سوم کاملاً از آن دو فاصله میگیرد. در این رویکرد، مقدمات نه فقط خود نیروی حقوقی الزامآور دارند و به عنوان منبعی مستقل برای حقوق و تعهدات به شمار میروند، بلکه در راس هرم هستند و موقعیت بالاتری را از نظر مرتبه نسبت به مواد قانون تصرف کردهاند.
گمان میرود که کنوانسیون وین در خصوص حقوق معاهدات (۱۹۶۹) با انتخاب رویکرد دوم، به تمامی این مباحث نظری (البته در مقیاس حقوق معاهدات) پایان داده است، زیرا بر پایه این کنوانسیون، معاهده باید با حسن نیت و مطابق با معنای معمولی که به اصطلاحات معاهده در سیاق آنها و در پرتوی مقصود و هدف آن (معاهده) داده میشود، تفسیر شود. از نقطه نظر تفسیر معاهده، سیاق معاهده، علاوه بر متن، مقدمه آن را هم دربر میگیرد.
ولی به نظر میرسد که هیچ یک از سه نظریه فوق، کامل نیستند و به طور خاص، کنوانسیون وین درصدد بیان نوعی اَماره قانونی است؛ یعنی وین بر مبنای غلبه، فرض قابل بازگشت (revocable presumption) را بر این گرفته است که مقدمه یک معاهده میتواند وسیلهای برای تفسیر معاهده باشد. رویکرد موضوعی به مقدمات، نظریه چهارمی است که نویسنده مدافع آن است. در پرتوی این نظریه است که میتوان اعتبار مقدمه معاهدات هوایی و فضایی را مورد سنجش قرار داد. عناصر این رویکرد، به شرح ذیل است:
۱- نگاه تاریخی به نحوه تدوین مقدمه: بر این اساس، باید دید که آیا مقدمه همانند سایر مواد معاهده و در کنار آن مواد، مورد مذاکره و توجه دولتها قرار گرفته یا بعد از اتمام مذاکرات مربوط به مواد معاهده، تدوین و ضمیمه معاهده شده است؟
۲- محتوای معاهده: محتوای معاهده، فاکتور بسیار مهمی به شمار میرود؛ بیگمان مقدمه اگر مبیّن هدف (اهداف) معاهده باشد، به سختی میتوان آن را نادیده گرفت، زیرا چه تفاوتی دارد که این هدف (اهداف) ذیل یک ماده مشخص بیاید یا در مقدمه به آن اشاره شود؟ (نفی صورتگرایی و فرمالیسم حقوقی). به نحو همین، اگر مقدمه حاوی یک یا چند اصل حقوقی باشد، به سادگی نمیتوان آن را کنار گذاشت.
۳- نوع گزاره: نوع گزاره نیز اهمیت فراوان دارد. حقوق برای گزارههای هنجاری بیش از گزارههای توصیفی ارزش و احترام قائل است و از این جهت باید دید که مقدمه معاهده حاوی چه نوع گزارههایی است. به ویژه گزارههای هنجاری جدیت بیشتری نسبت به گزارههای توصیفی دارند و خود نوعی حکم قانونی به حساب میآیند.
۴- اصلاح ناپذیر بودن مقدمه: اصلاحناپذیر بودن یک مقدمه، بیشترین ارزش و اعتبار را به آن میدهد و بهترین دلیل تفوق مقدمه بر مواد معاهده و بنیادین بودن مندرجات آن تلقی میشود. چنین فاکتوری میتواند مقدمه را به عنوان منبعی مستقل و اضافی برای حقوق و تعهدات توصیف کند.
۵- توجه به قاعده تفسیری هر معاهده: باید دید که استناد به مقدمه و استفاده از آن، تا چه اندازه با قاعده تفسیری مندرج در معاهده سازگار است و آیا معاهده مربوطه صرفاً به یک قاعده تفسیری ویژه رضایت داده است؟ البته همه معاهدات قاعده تفسیری مخصوص ندارند.
۶- توجه به ایمنی و امنیت هوایی: این فاکتور برای حقوق هوافضا بیشترین اهمیت را دارد، زیرا استناد به مقدمات نباید ایمنی و امنیت هوانوردی را با خطر روبرو کند.
۷- اوضاع و احوال قضیه: اوضاع و احوال قضیه نیز سهم مهمی در این رابطه دارند؛ در هر مورد باید دید که تا چه اندازه استناد به مقدمات و استفاده از آنها برای حل مساله ضروری است.
- بعد از ضرورت نگاه موضوعی به مقدمه معاهدات، این مساله باقی میماند: نویسندگان و محاکم تا چه میزان از مقدمه معاهدات فضایی و هوایی برای توجیه نظرات خود بهره گرفتهاند؟
باید گفت، درحال حاضر، استفاده از مقدمه معاهدات فضایی و هوایی و استناد به آنها، به عنوان یک روش تفسیری در آثار برخی نویسندگان دیده میشود که از جمله میتوان به تفسیر معنای «شی فضائی» در «کنوانسیون مربوط به مسئولیت بینالمللی در مورد خسارت وارده به وسیله اشیای فضائی» و همچنین استناد به «اصل جبران خسارت»، مندرج در مقدمه پیمان یکسانسازی برخی مقررات حمل و نقل هوایی بینالمللی (مونترال ۱۹۹۹)، اشاره کرد. به هرحال مطالعات و تحقیقات دیگری برای تحصیل نتایج بهتر و بیشتر لازم است تا معلوم شود که در عمل دادگاهها چه مقدار از مقدمه معاهدات فضایی و هوایی برای آبرومند کردن آرای خود استفاده کردهاند.