سیدتقی کمالی -پژوهشگر جامعه اطلاعاتی و تحلیلگر روندهای آینده
تمرکز کشورهای کلیدی عضو ناتو شامل ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه بر روی تحرک نظامی در سوریه پس از ناکامی در اجرای پروژه گسست سیاسی در کشورهای عربی با هدف بازآرایی خاورمیانه صورت میگیرد. گسیل کردن نیروهای دستآموز تکفیری مانند داعش در راستای تکمیل و تداوم پروژه قبلی بوده است تا برای نفوذ نظامی در دل خاورمیانه توجیه مردمپسند بیابند. بنابراین صحنه منازعه در سوریه چند لایه بوده و تحلیل آن از ویژگی چند وجهی برخوردار است از جمله ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئومدیا.
هم اکنون سوریه صحنه رویارویی نظامی و مناقشه سیاسی قدرتهای منطقهای و جهانی است. سه نقطه متقاطع برجسته در جنگ سوریه عفرین، ادلب و دمشق است که انبوهی از نیروهای نظامی معارض را در خود جای داده است.
چنین وضعی این کشور را در دل خاورمیانه آبستن لحظهای انفجار و مستعد جنگ فراگیر کرده است که تنشها و تبعات ناشی از آن امنیت منطقه را متاثر میکند. این وضعیت در نوع خود کم نظیر است.
گروههای به اصطلاح اسلامرای مورد حمایت عربستان و امارات و ائتلاف ایالات متحده و بریتانیا به همراه پشتیبانی رژیم صهیونیستی و از سوی دیگر ترکیه این کشور را آماج حملات نظامی قرار دادهاند. افزوده شدن برخی کشورها و ائتلافها نیز گمان میرود. در چنین وضعی ایران، روسیه و سوریه ائتلاف دفاعی را ایجاد کردهاند.
وضعیت سوریه در مختصات جغرافیایی خاورمیانه از لحاظ منطقهای و بینالمللی مورد توجه و دستخوش تحول است. هم اینک سوریه گرانیگاه تعیین معادلات جهانی است و بررسی مسائل آن در دستور کار موسسات و مراکز علمی و پژوهشی دنیا قرار دارد.
سوریه محل لانه گزینی قدرتهای متعارض شده است و این خود بر پیچیدگی و حاد شدن وضعیت میافزاید.
از زاویه مطالعات رسانهای باید گفت که آنچه در حال وقوع است یک فرآیند تصویرسازی با سازوبرگهای تبلیغاتی است که در برنامهها و تولیدات رسانههای جریان اصلی و نیز رسانههای اجتماعی مدیریت میشود. باید توجه داشت که جنگ الحاقات متعددی دارد و فضاسازی، مهندسی اطلاع رسانی و مدیریت افکار عمومی از جمله آنها است و رسانهها این نقش را عهده دار هستند.
با ایجاد شرایط جنگی، بیثباتی و ناامنی امکان سرمایهگذاری و توسعه همکاریهای بینالمللی در کشور درگیر از بین میرود. نظامیگری با هجمه فرهنگی و رسانهای، گلوگاههای اقتصادی و توسعه ملی را هدف قرار میدهد.
قدرتهای غربی طی حدود دو دهه اخیر فاز جدیدی از نظامیگری و جنگ افروزی را ایجاد کردهاند که از حیث حقوقی، سیاسی و جامعه شناختی سبک تازهای از مخاصمات بینالمللی و مداخلهگری را رواج میدهد. برای پیشبرد چنین روندی با دستاویز قرار دادن بهانههای متعدد از جمله حقوق بشری بدون توجه به منشور ملل متحد و حقوق بینالملل، رویهای نوظهور را در قالب حقوق بینالملل انسانی پیش گرفتهاند که چیزی جز نقض حریم جوامع و امنیت انسانی نیست هر چند در لوای صیانت و پاسداشت حقوق انسانی صورت میپذیرد.
این یک توجیه ظاهرا مستدل است که امکان نقد و اعتراض را محدود میکند و مجامع بینالمللی و فعالان حقوق بشری را در شرایط پذیرش و همراهی از پیش انجام شده قرار میدهد. علی رغم برخی مخالفتها و موضع گیریها به دلیل سیالیت رویههای حقوق بینالملل وضعیت خودسرانه شکل گرفته است که بدون اعتنا به موازین در عمل قدرتهای غربی خود را مترادف با نظام بینالملل قلمداد کرده و مجاز به حکمرانی و بر هم زدن نظم جهانی میدانند.
دستاویز قراردادن بهانههای واهی و تدارک رخدادهای ساختگی از جمله شگردها و ترفندهای مداخلهگری نظامی است که امروزه در سوریه قابل مشاهده است و رسانههای جبهه مهاجم با همراهی برخی نهادهای مدنی سئوال برانگیز حامی خود میکوشند فضای مساعد را برای زیر فشار قرار دادن دولت این کشور به کار بگیرند.
رسانههای در خدمت کشورهای مهاجم با ایجاد فضای پذیرش و مقبولیت به تصمیمها و اقدامهای سیاسی و نظامی مشروعیت و وجاهت میبخشند. معرفی اهداف فرضی - پوششی به جای اهداف اصلی - واقعی از جمله شگردهای این رسانهها است تا با بیان پوششها آنچه در عمل رخ میدهد را کتمان کنند. بنابراین در صحنه مخاصمه هماوردی رسانهای میان دو جبهه و طرفهای درگیری شکل میگیرد.
جوسازی و تهدیدها و تمجیدهای پیش و پس از حمله در شبکههای اجتماعی مانند توئیتهای رئیس جمهور ایالات متحده، مقدمه و مؤخرهای برای نمایش عملیات نظامی است که واجد ملزومات برای دست و پا کردن و حفظ و بهبود اعتبار و موقعیت است.
آنچه در فرآیند نظامیگری و سیاستهای ایالات متحده نباید نادیده گرفته شود این است که جنگ کارکرد قدرت نمایی یافته است و گویی خود تبدیل به یک رسانه برای نمایش قدرت شده است. همانطور که رسانهها به انگارهسازی و بازنمایی واقعیت میپردازند که لزوما همان امر واقع نیست، حملات نظامی و جنگجویانه ایالات متحده نیز واجد چنین خصوصیت و کارکردی شده است که به مدد سناریوپردازیهای نظامیان و متخصصان جنگ در اندیشکدهها و با تجهیز به فناوریهای مدرن به تعبیر دونالد ترامپ «زیبا، جدید و هوشمند» به منصه ظهور میرسد.
فرسایشی شدن جنگ و منازعه و تداوم مبارزات خشونت گرا با هدف عمده اضمحلال پایداری و مقاومت، تضعیف روحیه و خودباوری و از میان رفتن میراث تمدنی صورت میگیرد و این موضوع نباید از نظر سیاستمداران و کارشناسان سیاسی و نظامی دور بماند. صحنه درگیری و جدال در کانون سوریه (در عمق خاورمیانه) یک نقطه عطف است که اتحادهای نظامی و راهبردی را شکل داده و میدهد و اهداف خود را در درازمدت میجوید. بزرگترین سهم خواه در این جدال رژیم صهیونیستی است.
باید متذکر شوم که انگیزه و اراده یک ملت و تداوم بخش مقاومت که ریشه در فرهنگ، ارزش و باور آنها دارد قدرت نرم و سرمایه معنوی است که با اقدامهای نظامی و ستیزهجویانه به واسطه تجهیرات و تسلیحات به عنوان قدرت سخت از بین رفتنی نیست. با پیوند صنایع فرهنگی و تسلیحاتی، مانورهای زبانی و نظامی راهبردی است برای پوشش نقاط ضعف و القای نقاط قوت از این رو است که معتقدم امروزه کارکرد جنگ از اقتصادی و کشورگشایی به نمادی و نمایشی مبدل شده است و با این ترفند هوشمندانه این صنعت تولید جنگ افزار و تجاری سازی آن است که به سرمایهداری جان میبخشد. هراس و واهمه در دل مهاجمان بیش از مدافعان است و جنگ التیام بخش روان رنجور، فرهنگ گسیخته و سیاست مغلوب کسانی است که راهی برای فرار از بن بست مشکلات میجویند و با جعل و تحریف بر واقعیات سرپوش میگذارند.