امیرهوشنگ فتحیزاده
مدیر گروه مطالعات و پژوهشهای حقوق اقتصادی و بازرگانی موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی
بنگاههای بزرگ در غرب نهتنها به طور خودبهخودی از تعامل آزادانه نیروهای بازار سربرنیاوردهاند، بلکه بسیار تحت تأثیر دولت نیز بودهاند. به قول برخی نویسندگان، عملاً راهبرد و رقابتپذیری همه شرکتهای بزرگ و محوری جهان از سیاستهای دولتها و/یا موانع تجاری بشدت تأثیر پذیرفته است. در تاریخ هرگز "زمین بازی مسطح" یا شرایط برابر، در زمینه رقابت بینالمللی وجود نداشته و بعید است که در آینده هم وجود داشته باشد. در ادامه تجربه چند کشور مدعی نظام بازار ازاد اشاره میشود.
انگلیس
انقلاب بنگاهی یا شرکتی در دوران انقلاب صنعتی انگلیس با مداخله شدید دولت همراه بود. تا دهه ۱۸۴۰، انگلیس به موطن تجارت آزاد تبدیل شد و این کشور آموزه آزادی اقتصادی را به مستعمرات وسیع خود تحمیل کرد. بااینحال، انقلاب بنگاهی خود انگلیس بر اساس نوعی فلسفه سوداگرایانه آشکار همراه با حمایت شدید و توسعه صادرات صرف نظر از فتوحات سرزمینی گسترده آن که عمدتاً بر اساس منافع اقتصادی صورت میگرفت رخ داد. صنایع نوزاد انگلیس بشدت مورد حمایت بودند و از دسترسی صنایع نساجی عظیم چین و هند به بازار انگلیس جلوگیری میشد. در قرن هفدهم، واردات و استفاده از پارچههای ابریشمی و چلوار کشورهای مذکور ممنوع بود. این محدودیتها باعث شد که صنایع نساجی نوزاد انگلیس بتوانند به بلوغ برسند و خود را با سرمایهگذاری مجدد منافع حاصل از بازارهای بشدت مورد حمایت ،نوسازی کنند. حتی در سال ۱۸۲۰ نیز میانگین تعرفههای انگلیس برای محصولات صنعتی ۵۰ درصد بود. بعلاوه، در حالی که دولت اقتدارگرای انگلیس هیچ قانونی برای جلوگیری از اتحاد سرمایهداران برای کاهش دستمزدها نداشت، قوانین بسیاری برای جلوگیری از اتحاد کارگران برای افزایش دستمزدها داشت. تا اواسط قرن نوزدهم، بنگاههای بزرگ انگلیس(در مقایسه با بقیه جهان) به جایی رسیده بودند که میتوانستند از طریق تجارت آزاد پیشرفت کنند. حال، این پرسش را میتوان مطرح ساخت که آیا انگلیس بدون مداخله وسیع دولت واقعاً میتوانست به اولین کشور صنعتی تبدیل شود؟
در سالهای ۴۵-۱۹۱۹، بیش از ۷۵ درصد افزایش سهم بازار ۶۰۰ شرکت برتر معلول ادغامها بود. در سالهای پس از ۱۹۴۵، در بسیاری از بخشها، دولت مستقیماً به سازماندهی ادغامها و تملکها میپرداخت. مهمتر این که دولت برای دستیابی به مقیاس لازم برای رقابت با پیشگامان جهانی، به ترکیب چند شرکت متوسط برای ایجاد شرکتهای بزرگ دولتی مبادرت کرد. از جمله این شرکتها میتوان به فولاد بریتانیا، شرکت هواپیماسازی بریتانیا، و شرکت خودروسازی بریتانیا اشاره کرد.
آمریکای قرن نوزدهم
صنعتی شدن آمریکا در قرن نوزدهم از طریق ایجاد دیوارهای بلند حمایتی بود که البته در کنار آن از تجارت آزاد و کارکردهای آن نیز بهرهبرداری گردید. الکساندرهمیلتون در سال۱۷۹۱ از صنعتی شدن آمریکا با استفاده از موانع تجاری حمایت میکرد. از سال ۱۸۲۰ تا دهه ۱۹۳۰ تعرفههای آمریکا برای واردات محصولات صنعتی هیچ گاه کمتر از ۲۵ درصد نبود و اغلب بسیار بالاتر از این و گاه تا ۵۰ درصد بود. این تعرفهها نوعاً دو برابر تعرفههای اروپای غربی بود. به رغم تصویب قوانین ضدانحصار، انحصارات چندجانبه عظیمی توانستند رشد کنند. تا دوران میان دو جنگ جهانی، شرکتهای آمریکایی بر بنگاههای بزرگ در سطح جهان غلبه یافتند و حدود دو سوم ۵۰ شرکت برتر جهان را شرکتهای آمریکایی تشکیل میدادند. مخارج تدارکات نظامی دولت آمریکا در دهههای بسیاری نقش زیادی در رشد بنگاههای بزرگ این کشور داشت. این امر بویژه تأثیر زیادی بر بخشهای دارای بالاترین سطح پیشرفت فناورانه ازجمله در این اواخر در صنایع مربوط به هواپیماسازی، رایانه، نیمهرساناها، و الکترونیک داشته که این هم تأثیر زیادی بر تواناییهای غیرنظامی شرکتهای مرتبط با تدارکات نظامی داشته است.
برخلاف بحثهای عمومی و تحلیلهای علمی گسترده درباره بنگاههای بزرگ، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد قوانین ضدانحصار آمریکا تا حد زیادی جلوی پیدایش بنگاههای بزرگ را در این کشور گرفته است. در واقع، حتی استدلال شده است که بخش اصلی قوانین ضدانحصار آمریکا یعنی قانون ضدانحصار شرمن مصوب سال ۱۸۹۰ عملاً باعث رشد بنگاههای بزرگ شده است. استدلال میشود که قانون مذکور کارتلها را به نفع بنگاههای بزرگ یکپارچه کنار زد. تب ادغام در آمریکا در دهه ۱۸۹۰ شالوده ساختار بنگاهی اقتصاد آمریکا را برای دهههای بعد تعیین کرد. به قول یکی از نویسندگان، تبدیل ۷۱ صنعت مهم چندقطبی یا تقریباً رقابتی به انحصاراتی از طریق ادغام بین سالهای ۱۹۱۴-۱۸۹۰ چنان تأثیری بر ساختار اقتصاد آمریکا گذاشت که تا ۵۰ سال بعد هنوز از میان نرفته بود. از میان ۱۰۰ شرکت بزرگتر آمریکا در سال ۱۹۵۵، رشد اصلی ۶۳ شرکت معلول ادغام (ازجمله ۲۰ ادغام در زمان موج ادغام سالهای ۱۹۰۴-۱۸۹۵) بود. موج ادغام ها در آمریکا در قرن بیستم از اهمیتی عمده برای شکلگیری بسیاری از شرکتهای برجسته آمریکایی برخوردار بود.
در زمان جنگ جهانی اول و بخش اعظم دوران رکود دهه ۱۹۳۰، دولت فدرال آمریکا قوانین ضدانحصار را به طور جدی نادیده گرفت تا باعث تحریک و احیای اقتصاد کشور شود. در آمریکا همواره بین بهاصطلاح ناکارامدی بنگاههای بزرگ از نظر اقتصاد خُرد ازیکسو و خصلت پویا و رشدآفرین آنها ازسویدیگر نوعی تنش و کشمکش وجود داشته است. احساس وجود نوعی تمایل ذاتی ضدمصرفکننده در بنگاههای بزرگ در مقابل این اندیشه قرار داشته است که بنگاههای بزرگ و قوی برای اقتصاد آمریکا در عرصه رقابت بینالمللی مفید هستند.
هر دو کشور انگلیس و آمریکا، پس از تأسیس شرکتهای قوی در پس دیوارهای حمایتی، به طرفداری از تجارت آزاد پرداختند و دسترسی آزادانه بنگاههای قوی خود به بازارهای کشورهای کمترتوسعهیافته و دارای ساختارهای بنگاهی ضعیفتر را میسر ساختند.
بررسی این روند جهانی نیز میتواند برای ایران مفید باشد:
در فرصت پیش رو که ایران هنوز عضو سازمان جهانی تجارت نشده و ملزم به رعایت بدون تبعیض قواعد تجارت آزاد با شرکای تجاری خود نشده، مغتنم است حداکثر توان خود را از طریق حمایتهای مقتضی به منظور ایجاد بنگاههای بزرگ بکار بندد.
سازماندهی ادغام بنگاههای متوسط برای دستیابی به مقیاس لازم به منظور رقابت با پیشگامان جهانی نیازمند مشارکت دولت میباشد. این مسأله برای کشوری نظیر ایران که دارای تعداد بسیاری بنگاههای غیر بورسی میباشد حائز اهمیت است.
ادغام بنگاهها میتواند ضمن تغییر شالوده ساختار بنگاهی در کشور امکان رشد سریعتر آنها را در رقابت بینالمللی فراهم آورد.