عضو هیات علمی و مدرس دانشگاه-با ورود به سال جدید که با عنوان سال رونق تولید نام گرفت و رخداد سیلاب ویرانگر ابتدای سال، کشور بر سر یک دوراهی ویژهای قرار گرفت. از یک طرف نیاز به رونق در تولید به عنوان عاملی برای وابستگی جامعه به توان داخلی خود و استفاده از ظرفیتهای درونی برای پیشبرد اهداف اقتصادی و مواجهه هدفمند و عملی در برابر تحریمها و مشکلات اقتصادی موجود و از طرف دیگر رخداد سیلاب و مواجهه با اثرات خسارتبار آن و از بین رفتن تمام هستی بسیاری از انسانهایی که با حداقلهای خود، روزگار میگذراندند؛ با حداقلهایی که تنها خود از پس تحمل آنها برمیآمدند و حالا آن حداقلها نیز برای آنها از میان رفته است و زیر انبوهی از گل و لای مدفون شده است. در کنار ایجاد چنین شرایطی، بسیاری از کارگاههای کوچک در شهرها و روستاهای تحت تاثیر سیلاب از بین رفت و افرادی که شاید برنامهریزی کرده بودند تا سالی متفاوت را برای خود رقم بزنند، سالشان متفاوت رقم خورد ولی نه آن طور که خود میخواستند. با تخریب کارگاههای کوچک و بزرگ در این مناطق که بویژه در مناطق روستایی کار تولید را به عهده داشتند، بسیاری از آمال فردی و ملی متاثر از این واقعه گردید. حال آنکه چرا اینگونه شد پرسشی است که همواره بعد از رخداد سوانح در جوامع توسعه نیافته مطرح میشود ولی جوابی برای آن پیدا نمیشود یا حداقل جواب هست و همّتی برای نهادینه کردن رویکردهایی که به برطرف کردن کمبودها در این زمینه بپردازد، وجود ندارد. اینگونه شد چون بخش بزرگی از جامعه ما تابآوری لازم برای مواجهه با مخاطرات را ندارد. عدم تابآوری در جهان امروز یکی از مظاهر مشخص توسعه نیافتگی است. توسعه نیافتگی در همه ابعاد و بویژه در بعد اقتصادی. اکنون و با رخداد این حادثه دردناک طبیعی با مردمی روبرو هستیم که قبل از رونق دادن به اقتصاد در کسب و کار آنها باید برای فراهم آوردن حداقلهای زندگیشان برنامهریزی کرد. آری تلخ است حکایت جوامع آسیبپذیری که زودتر از آنکه کاری برایشان صورت گیرد، درگیر مشکلات جدید و پیش بینی نشده میشوند. به جای رونق تولید در گلستان میبایست به سرمایهگذاری برای جبران خسارت وارده و ساخت ۳۴۰۰ خانهای پرداخته شود که در سیلاب اخیر ۱۰۰ درصد تخریب شده اند، باید به بازیابی ۱۰۰ هزار هکتار زمین کشاورزی در همین استان مبادرت شود که تمام محصولاتش نابود شد و باید به بازسازی ۷۰ کیلومتر راه تخریب شده و بسیاری از خسارات دیگری پرداخته شود که این استان را تحت تاثیر قرار داد. برای لرستان و خراسان شمالی و مازندران و خوزستان و کهکیلویه و ایلام هم که جای خود. این دور بی پایان تا کی ادامه خواهد داشت؟ این پرسش جواب سادهای دارد، تا زمانی که تابآور نباشیم. چراکه تابآوری زیربنای توسعه و به تبع آن رونق اقتصادی است. تا زمانی که جامعه بر مبنای تابآوری گام برندارد با کوچکترین مخاطرات اجتماعی، اقتصادی و محیطی سر خم خواهد کرد و هزینه توسعه صرف بازسازی و جبران خسارت پس از سوانح خواهد شد. بخش کوچکی از هزینه ۴۸۰۰ میلیارد تومانی برآورد شده از خسارت سیلاب در استان گلستان میتوانست به اشتغال افراد شریفی در این استان تخصیص داده شود. میتوانست رونق تولید را برای این استان به ارمغان بیاورد. میشد با این هزینه هزاران پدرِ سربلند در برابر خانواده ساخت و هزاران فرزند شاد؛ اگر تابآور بودیم. گرچه در سالهای اخیر شاهد از بین رفتن و انتقال مبالغی خیلی بیشتر از اینها به بهانههای مختلف بودهایم اما، پیشگیری از هدررفت هر بخش از این پولهای به باد رفته، میتواند زندگی افراد زیادی را دگرگون کند و امید به آیندهای روشنتر را برای آنها رقم بزند، مثل همان امیدی که در دل خانوادهای از آققلا، گمیشان، معمولان و پلدختر قبل از سال نو بود و دیگر نیست. به امید اینکه یاد بگیریم چطور تابآور بمانیم تا توسعه یافتن را درک کنیم؛ که تابآوری چیزی نیست جز تکیه کردن به نیروی درونی در هر جامعه و برنامهریزی صحیح برای استفاده درست از منابع و ارائه طرحی برمبنای مقاوم ساختن آن جامعه در برابر مخاطرات تهدید کننده و استمرار و تاکید بر عملیاتی شدن بهینه آن برنامه.