امین ربیعی- دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه کان فرانسه
خیابان انقلاب تهران برای کسی ناآشنا نیست. نام این خیابان بهویژه منتهیالیه غربی آن، سالها است که با خرید و فروش کتاب و انتشارات مختلف پیوند خوردهاست. در گذشتهای نهچندان دور بیشتر مراجعهکنندگان به این مکان انگیزهشان خرید کتاب بود. اما طی سالیان اخیر چهره این خیابان کمی تغییر کردهاست. تنها کافی است چند دقیقه در این خیابان قدم بزنیم تا متوجه حضور تعداد زیادی ازافراد بشویم که تابلوهایی در دست گرفتهاند و برای مؤسسات عرضهکننده خدمات مشاورهای در عرصه پایاننامه، مقالهISI و ترجمه تبلیغ میکنند. اگر کمی دقیقتر بشویم متوجه میشویم که هر یک از این افراد برای یک مؤسسه مشخص و متفاوت با بقیه تبلیغ میکند. به این ترتیب میتوان تعداد این تبلیغکنندگان را بهعنوان برآوردی از تعداد مؤسسات فعال در این عرصه مورداستناد قرار داد.
پیش از این، حضور ایندست از مؤسسههای بهاصطلاح خدمات مشاورهای در خیابان انقلاب سابقه نداشتهاست، یا حداقل تا این حد پررنگ نبودهاند. اما چرا تعداد این مؤسسهها بیش از هر زمان دیگری رشد پیدا کردهاست؟ متقاضی خدمات این مؤسسهها و درعین حال عرضهکنندگان خدمات در این مؤسسهها چه کسانی هستند؟ چه چیزی عرضه میکنند؟ به نظر میرسد برای پاسخ به این پرسشها باید تغییرات سالهای اخیر در عرصه دانشگاه و بازار را دنبال کرد.
در سالهای اخیر، یکی از تغییرات مهم در عرصه دانشگاهها، رشد کمّی تعداد دانشجوها بودهاست. افزایش ظرفیت دانشجو در دانشگاههای دولتی، آزاد و پیام نور، اصطلاح پشت کنکوری را از مصداق و معنی تهی کردهاست. نگاهی به آمار تعداد دانشجو در سالهای اخیر این واقعیت را اثبات میکند. براساس آمارهای مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۷۵ تعداد ثبت نام شدگان در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ۳۰۶۸۰۱ نفر بودهاست. تعداد ثبت نام شدگان در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در سالهای ۱۳۸۵ و ۱۳۹۰ بهترتیب ، به ۵۴۷۵۱۰ (تعداد ثبت نام شدگان در دانشگاه پیام نور در سال ۱۳۸۵ محاسبه نشدهاست) و ۱۲۸۰۵۲۸ نفر رسیدهاست. یعنی از سال ۱۳۷۵ تا سال ۱۳۹۰ ، طی پانزده سال تعداد کل ثبت نام شدگان در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بیش از چهار برابر شدهاست.
اگر یکی از مهمترین اهداف دانشگاه را تربیت نیروی متخصص برای بازار کار درنظر بگیریم، در نتیجه افراد با هدف کسب دانش و مهارت تخصصی وارد دانشگاه میشوند تا بتوانند در آینده نهچندان دوری سهمی از اشتغال در بازار کار داشتهباشند. اما در سالهای اخیر، عرضه و تقاضای کار هیچوقت به تعادل نرسیدهاست. دانشگاه هرساله تعداد زیادی دانشجو پذیرش میکند، بدون اینکه بازار کار توانایی جذب این میزان از متقاضیهای تحصیلکرده را داشتهباشد. در نتیجه دانشجوها که میدان رقابت را خالی از رقیب نمیبینند، سعی میکنند سطح تحصیلات خود را افزایش بدهند، تا اینکه شانس بیشتری برای ورود به بازار کار داشتهباشند. این امر میتواند یکی از عوامل مهم افزایش تقاضا برای تحصیلات دانشگاهی باشد.
خیلی بعید است که موضوع مکالمه افراد در جامعه در مورد اشتغال، درس، دانشگاه و مدرک تحصیلی باشد، اما این جملهها در میانشان رد و بدل نشود: " لیسانس که دیگر ارزشی ندارد" ، "لیسانس همان دیپلم دیروز است" ، " با مدرک لیسانس که کار پیدا نمیشود، حداقل باید مدرک فوق لیسانس داشت" . این افکار عمومی گویای یک سری تغییرات در درون جامعه است. اگر بخواهیم از دیدگاه ریمون بودُن، جامعهشناس معاصر فرانسوی، به این پدیده نگاه بکنیم، میتوانگفت افزایش سطح تحصیلات و درعین حال افزایش تعداد تحصیلکردههای بیکار، نتیجه ناخواسته مجموعه تصمیمهای عقلانی (افزایش تحصیلات به منظور کسب شانس بیشتر در بازار کار) این افراد است.
به همین خاطر، دانشجوها از همان سال اول کارشناسی به آزمون ورود به کارشناسی ارشد فکر میکنند، و گویی افزایش سطح تحصیلات فارغ از نتایج آن، خود تبدیل به هدف شدهاست. در نتیجه، شاهد تعداد زیادی از دانشجوهایی هستیم که تنها با انگیزه افزایش تحصیلات، با صرف هزینه زمانی و اقتصادی تحصیلاتشان را ادامه میدهند. این قشر از دانشجوها مستعدترین مشتریهای این مؤسسهها هستند. چرا که این دانشجوها بیشتر از آن که متوجه نتایج مدرک عالی دانشگاهی باشند، به خود مدرک تحصیلی توجه دارند، و درعین حال پروژه پایاننامه را آخرین و درعین حال بزرگترین سد راه دریافت مدرک تحصیلی میپندارند.
اگرچه دانشجوها اکثریت متقاضیهای این مؤسسهها را تشکیل میدهند، اما بخشی از اساتید دانشگاهها نیز از مخاطبهای این مؤسسهها هستند. این اساتید برای کسب حداقل امتیازهای سالانه به منظور حفظ رتبه خود در دانشگاه، به دلایل مختلف زحمت تحقیق و پژوهش را به خود نمیدهند و سادهترین راه ممکن را انتخاب میکنند.
به نظر میرسد امروزه دانشگاه علیرغم هدف اولیه خود که همان تولید علم است، خود تبدیل به یک بازار شدهاست. دانشجو برای ثبت نام در دانشگاه پول پرداخت میکند، در طول تحصیل جزوههای درسی فلان استاد یا فلان مؤسسه را میخرد، در کلاسهای آمادگی کنکور کارشناسی ارشد فلان استاد یا مؤسسه شرکت میکند، پایاننامه ارشد را از مؤسسهها میخرد، ترجمه متون خارجی را به مؤسسهها میسپارد. به عبارتی دانشگاه میان تعداد زیادی از مؤسسههایی که جز سود شخصی هدفی را دنبال نمیکنند، احاطه و خود تبدیل به یک بازار شدهاست.
البته مقصود بههیچوجه عمومیت دادن مسأله به کلیت حیات دانشگاهی نیست.