میلاد خواستار بروجنی-دانشجوی دکتری سازه های آبی-بدون شک حفاظت از منابع آب، به ویژه منابع آب زیرزمینی، نیازمند همکاری بین سازمانی با ابعاد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که فرآیندی است دشوار و البته پر تنش.
همکاری بین سازمانی به منظور حفاظت منابع آب، موضوعی است که شاید در یک دهه اخیر نه تنها کمتر به آن توجه شده، بلکه در کشمکشهای سیاسی و عملکرد برخی سازمانها، افزایش بار بیشتر بر منابع آب را به همراه داشته است.
دیدگاههایی چون، افزایش محصول و سطح زیرکشت، انتقال آب بین حوضهای بدون در نظر گرفتن تغییرات اقلیمی و ملاحظات زیست محیطی، طرحهای تامین آب برای صنعت با جانمایی نادرست و غیره علاوه بر کاهش منابع آب، موجب نابودی زیست بومهای طبیعی نظیر تالابها، دریاچهها و مرغزارها شده است. بی توجهی به اصل توسعه پایدار، نبود آمایش سرزمین، توافقهای سیاسی در اجرای برخی طرحها و سوء مدیریت را میتوان از مولفههای اصلی بحران و خسارت جبران ناپذیر بر منابع آب در ایران دانست.
شاید هنوز به این باور نرسیدهایم که ایران با بارشی کمتر از یک سوم متوسط جهانی در گروه کشورهای خشک و کم آب جهان قرار میگیرد که بر این اساس لازم است برنامهریزی دقیق در خصوص منابع و مصارف صورت پذیرد. همچنین نیاز است به جای رویکرد مقابله با خشکسالی مشابه نیاکانمان بهدنبال سازگاری با این پدیده طبیعی باشیم. حتی در وزارت نیرو به عنوان متولی منابع آب در ایران این موضوع کمتر به چشم میخورد، چرا که سیاستهای آن سازمان تا کنون بیشتر در راستای طرحهای سازهای به منظور تامین آب بوده است تا اقدامات فرهنگی جهت صرفهجویی و بهینهسازی مصرف آب! اندک اقدامات فرهنگی انجام شده نیز در بخش مصرف آب شرب است. اما به راستی صرفهجویی در بخش شرب که حدود پنج درصد مصرف آب در ایران را شامل میشود تا چه اندازه بر حفظ منابع و کاهش مصرف آب از منابع تجدیدپذیر تاثیرگذار است؟
این در حالی است که ۹۰ درصد مصرف آب در بخش کشاورزی مورد استفاده قرار میگیرد. آن هم گونه ای از کشاورزی که در بیشتر نقاط کشور الگوی کشت آن بدون آمایش سرزمین و متاسفانه به صورت سعی و خطا و بدون در نظر گرفتن نیاز بازار انجام میشود؛ این موضوع موجب شده راندمان چه در بخش مصرف آب، کیفیت محصولات و توزیع در بازار حداقل ممکن باشد. همچنین موجب شده بهای تمام شده آب در بخش کشاورزی از متوسط جهانی بسیار پایینتر باشد. البته در چند سال اخیر سازمان جهاد کشاورزی با اجرای سیستمهای آبیاری تحت فشار به ویژه آبیاری بارانی سعی بر افزایش راندمان آبیاری کرده است. اما به راستی این افزایش راندمان بر کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی تاثیر گذار بوده است؟ اینطور به نظر نمیرسد چرا که با افزایش راندمان و کاهش هیدرومدول در آبیاری تحت فشار، سطح زیر کشت نیز افزایش یافته و علاوه بر اینکه استفاده از منبع آب کاهش نیافته، گاهی اراضی ملی نیز به منظور توسعه و اجرای طرح-های کشاورزی تغییر کاربری یافته است.
با وجود تلاش مسئولین در بهبود وضعیت منابع آب، ریشه اصلی بحران موجود در کجاست؟ تغییر اقلیم و خشکسالی تا چه اندازه بر این بحران تاثیرگذار است؟ سیاستگذاریهای دهه اخیر چگونه بحران آب در ایران را تشدید کرده است؟
به نظر میرسد حلقه گمشده در مدیریت منابع آب و بحرانهای به وجود آمده، بحث حکمرانی آب باشد تا بر اساس آن سیاستگذاریها به صورت کاملا علمی و کارشناسی و خارج از هر گونه فشار سیاسی صورت پذیرد. حکمرانی آب را میتوان قوانین و رویکردهایی مدیریتی که با هدف حفاظت و بهبود منابع آب در طیف وسیعی از سیستمهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اداری صورت میگیرد، تعریف نمود. حکمرانی آب مشخص میکند که چه کسی در چه زمانی و چگونه به آب دسترسی داشته باشد. در واقع وجوه حکمرانی آب از منظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بهترتیب فرصت برابر، استفاده برابر و استفاده کارا از منابع را شامل میشود که نهایتا موجب استفاده پایدار از منبع آبی میشود. همچنین مدیریت منابع آب و مدیریت به هم پیوسته به شرط وضع قوانین جدید و رویکرد علمی ارتباط خوب و نزدیکی با حکمرانی آب دارد. در این شرایط طرحهای سازهای نظیر انتقال آب بین حوضهای، دیگر تنها راه چاره نیست و با تغییر رویکرد در قوانین و مصرف آب در بخش کشاورزی میتوان نیازهای آبی حوضه را تامین کرد. تغییر سبک کشاورزی از حالت سنتی و روباز به کشاورزی مدرن گلخانهای را میتوان به عنوان راهکار اصلی صرفهجویی مصرف آب در بخش کشاورزی بر شمرد.
با این حال، در شرایط کنونی و با این وضعیت آب این سوال پیش می آید که آیا دیگر فرصتی باقی مانده است؟ و واقعا قوانین موجود تا چه اندازه در راستای حکمرانی و بهبود وضعیت منابع آب است؟ آیا قوانین در راستای حکمرانی آب قابل اجراست و مهمتر از آن حکمرانی آب در ایران تا چه اندازه تحت تاثیر لابیگری و رابطه های سیاسی و مافیای آب قرار میگیرد؟