جمعه 31 فروردین، 1403

کدخبر: 66777 12:47 1396/05/23
آرش حیدری: جامعه احساس خطر می کند/ با وضعی طبیعی مواجه نیستیم

آرش حیدری: جامعه احساس خطر می کند/ با وضعی طبیعی مواجه نیستیم

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
آرش حیدری: جامعه احساس خطر می کند/ با وضعی طبیعی مواجه نیستیم

آرش حیدری: جامعه احساس خطر می کند/ با وضعی طبیعی مواجه نیستیم

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

شفقنا نوشت: گاهی با «هیس»، گاهی با «ترس و اضطراب» و گاهی با «قتل» و پس از آن فریادی در سطح خرد و کلان می گذرد و مدام در حال تکرار شدن است. تعرض به کودکان که اخیراً نمونه هایی از آن به قتل کودک منجر شد، فغانی را در خانواده و پس از آن در سطح جامعه ایجاد کرد، فارغ از درک دردی جبران ناپذیر، علل گسترش این مسایل نه تنها خانواده بلکه جامعه را به اضطراب و خاموشی فرو می برد. دکتر آرش حیدری، جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی معتقد است: در هر اجتماع، جامعه و گروهی درجاتی از انحراف و آسیب وجود دارند. وجود این درجات از انحراف تا جایی که به کلیتِ زندگیِ اجتماعی آسیب نرساند در برخی از رویکردهای جامعه شناختی طبیعی تلقی میشود. اما به نظر نمی رسد مسئلۀ ما اینگونه باشد. یک اتفاق عجیب در فضای تحلیلی ما رخ داده است و آن هم این است که هر زمان که از شر و معضلی سخن گفته میشود کشورهای دیگر مثال آورده میشوند که در همه جای دنیا فلان شر وجود دارد و از این طریق شر را تبدیل به مسئلهای طبیعی میکنند. در نقطۀ مقابلش زمانی که با پدیدهای مثبت در کشورهای دیگر مواجه میشویم، گفته می شود که ما شرایط خاص خودمان را داریم. این یک سفسطۀ تمام عیار است برای سرپوش گذاشتن بر مسائل.

دکتر آرش حیدری، درباره قتل های اخیر که در جامعه ایران رخ داده، اظهار کرد: اساساً بروز و شدت جرایم نشان از وضعیتی دارد که در آن پیوندهای اجتماعی سست شده اند. سست شدن پیوندهای اجتماعی مجموعه ای از آسیب های اجتماعی را تولید میکند. زمانی که جامعه به عنوان یک کل توانِ تنظیمِ روابط انسانی را نداشته باشد جرم و آسیب اجتماعی سکۀ رایج بازار میشود. آمار آسیب های اجتماعی و خشونت در جامعۀ ایران نشان از چنین پدیده ای دارد.

بالا رفتن آمار جرایم نشان از تحول و تغییری اجتماعی است

او افزود: به نظر می رسد ایران طی دو دهۀ اخیر از نظر اجتماعی-فرهنگی دچار معضلات اساسی شده است. این بروز و ظهورهای اجتماعی-فرهنگی قطعاً با مسائل اقتصادی و نابرابریها رابطه ای انکار ناشدنی دارند. بروز جنایتهایی از قبیل خشونت علیه کودکان اگرچه تظاهری روانشناختی دارد، اما این تظاهر روانشناختی علتهای اجتماعی دارد. بعد از بروز این پدیده ها و واکنش جامعه غالب اظهارنظرها از منظری روانشناختی به پدیده میپرداختند حتی طرح هایی مثل غربالگریِ روانیِ جامعه نیز مطرح شد بدون اینکه پیامدهای اجتماعی چنین اظهارنظرهایی در نظر گرفته شود و یا زمینه های اجتماعیِ بروز جرایم خشن بررسی شود. بروز این جرایم و بالا رفتن آمار آنها نشان از تحول و تغییری اجتماعی است به ضرر جامعه. این تحولات محصول دگرگونی های اقتصادی عظیم و رشد نابرابری ها از یک سو و دگرگونیهای نظام فرهنگی از دیگر سو است.

ناکامی همیشه به پرخاشگری میانجامد

او گفت: محرومیتها و مهمتر از آن احساس محرومیت در جامعه از جنبه های مختلف (نه فقط اقتصادی) موجب ناکامی است و ناکامی همیشه به پرخاشگری میانجامد. این پرخاشگری یا درون ریزی میشود و بدل به افسردگی و اعتیاد و در مجموع آسیب به خود میشود یا برون ریزی شده و بدل به آسیب به دیگری. اینها معضلاتی اجتماعی اند و معضل اجتماعی راه حل اجتماعی دارد.

شر را تبدیل به مسئله ای طبیعی کردیم

حیدری در پاسخ به اینکه آیا این قبیل اتفاقات را می توان طبیعی شمرد و مثلا گفت در هر جامعه ای افراد قاتل در این حد وجود دارند؟ گفت: در هر اجتماع، جامعه و گروهی درجاتی از انحراف و آسیب وجود دارند. وجود این درجات از انحراف تا جایی که به کلیتِ زندگیِ اجتماعی آسیب نرساند در برخی از رویکردهای جامعه شناختی طبیعی تلقی میشود. اما به نظر نمی رسد مسئلۀ ما اینگونه باشد. یک اتفاق عجیب در فضای تحلیلی ما رخ داده است و آن هم این است که هر زمان که از شر و معضلی سخن گفته میشود کشورهای دیگر مثال آورده میشوند که در همه جای دنیا فلان شر وجود دارد و از این طریق شر را تبدیل به مسئله ای طبیعی میکنند. در نقطۀ مقابلش زمانی که با پدیدهای مثبت در کشورهای دیگر مواجه میشویم، گفته می شود که ما شرایط خاص خودمان را داریم. این یک سفسطۀ تمام عیار است برای سرپوش گذاشتن بر مسائل.

با وضعی طبیعی مواجه نیستیم

حیدری ادامه داد: شدت و حدت جرایم و احساس ناامنی در اجتماع آنقدری هست که به جرات می توان گفت با وضعی طبیعی مواجه نیستیم. جامعه در نسبت با بروز و ظهور جرایم احساس خطر زیادی دارد. مهم نیست که آمار واقعیِ برایِ مثال بچه دزدی چقدر است در اینجا احساس عمومی خانواده ها که مدام بچۀ خود را در معرض دزدیده شدن تصور میکنند مسئله است. مسئله اینجا است که این احساس خطر بخش بزرگی از روابط اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده است و اجتماعی شدن و تربیت کودک را با مسئله مواجه کرده است.

او با بیان اینکه کودک و کودکی در جامعۀ امروز ایران و خاصه در کلانشهرها در حال دود شدن و به هوا رفتن است، خاطرنشان کرد: تجارب اجتماعی ای که کودک باید بیاموزد تا فرایند فرهنگپذیری و اجتماعی شدن را در نسبت با اجتماع طی کند در نتیجۀ این احساس ترس از بین رفته است. نتیجۀ این فرایند واضح است تولید بی رویۀ مجموعۀ بزرگی از انسانهای خودمدار و خودمحور که از هرگونه مشارکت و همکاری طفره میروند. جامعۀ ما به خاطر احساس مخاطره در وجوه مختلف در حال تبدیل شدن به مجموعه ای از جزایر تک افتاده به نام افراد است. دیگری (همسایه، شهروند، همکار، همکلاسی، هم محله و…) بیش از آنکه نمودی از آشنایی و اعتماد باشد به عنوان دشمن بالقوه دیده میشود که باید از آن پرهیز کرد. این یعنی پیوندهای اجتماعی تضعیف شده و این پدیده ای اجتماعی است ولو اینکه در سطح روانی تجربه شود. این پدیده علل اجتماعی دارد و راه حل های اجتماعی نه راه حل های روانشناختی.

جامعه ایران از نظر ارزش های اخلاقی دچار معضل شده است

این جامعه شناس در پاسخ به اینکه جامعه ما به لحاظ ارزش های اخلاقی و انسانی در معرض خطر جدی است؟ گفت:

به نظر می رسد که بتوان ادعا کرد جامعه ایران از نظر ارزش های اخلاقی دچار معضل شده است. جامعه از اساس یک هستیِ اخلاقی است و از طریق همین اخلاق است که امکان حیات دارد و از وضعیتِ طبیعی و پیشا هنجاری فاصله میگیرد. از اساس قرار گیری مجموعه ای از انسان ها کنار یکدیگر پدیده است که اگر به قید و بند اخلاقی (در معنای اجتماعی و مراعات حقوق یکدیگر) مقید نشود بلا شک دچار انحطاط میشود.

او اظهار کرد: اخلاق در یک تعریف عام یعنی الگویی از ارتباط بین انسان ها به شکلی که جایگاه و هستیِ آنها از جانب دیگری در مخاطره نباشد (این هستی می تواند یک هستی اجتماعی، اقتصادی و… باشد) در فضای موجود به نظر میرسد که با مخاطره ای مداوم مواجهیم. این احساس مخاطره این هستی اخلاقی را به محاق میبرد. در بسیاری از موارد تلاش می شود با ارئۀ آمارها نشان دهند که مشکل اساسی نیست. یک چیز عمده اینجا وجود دارد که برخی بدان توجه ندارند یا نمی خواهند توجه کنند: «ادراک غیر واقعی از موقعیت واقعی پیامد واقعی دارد». به این ترتیب حتی اگر آمار بسیاری از جرایم و معضلات به اصطلاح در حد بحرانی نباشد (خود این مسئله باید بررسی شود که چه کسی و چگونه تعیین میکند حد بحرانی چیست)، احساس مخاطره و بحران پیامدهایی واقعی دارد که بر جامعه اثرگذار است.

آموزش، آخرین حلقه از سلسله اقداماتی است که باید انجام شود نه اولین گام

حیدری در پاسخ به اینکه اطلاع رسانی درباره قتل هایی از جنس آتنا به جامعه کمک می کند که هوشیارتر باشد یا بالعکس موجب اضطراب خواهد شد، گفت: متاسفانه فضای راهبردی ما برای حل این تیپ مسائل در اسطورۀ آموزش غرق شده است. تقریبا از هر معضلی سخن گفته میشود راه حل نهایی آن آموزش است. حالا این مسئله میخواهد ویران شدن محیط زیست به دست صنایع و الگوهای غیرقانونی برداشت و استفاده از طبیعت باشد یا معضل اعتیاد و طلاق و… فرق نمیکند. راه حل همیشه یکی است: آموزش. این فهم به این خاطر است که ما جامعه را تشکیل شده از تک تک افراد میفهمیم نه یک هستیِ عام که بر فراز افراد است. هستی جامعه کلی تر از تک تک افراد است. ولو اینکه تک تک افراد آموزش ببینند رفتار اجتماعی را افراد تعیین نمیکنند منطق ساختاری و کلیِ حاکم بر جامعه و گروه آن رفتار را تعیین میکند. اگر همۀ رانندگان را آموزش دهیم (که داده ایم) باز هم در زمینۀ ترافیک دچار معضل خواهیم بود چون رفتار ترافیکی یک رفتار جمعی است نه فردی و مقید به مجموعه ای از عوامل ساختاری است نه روان شناختی. به همین ترتیب در زمینۀ خشونت نیز چنین است آموزش، آخرین حلقه از سلسله اقداماتی است که باید انجام شود نه اولین گام.



  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |