میر مصطفی سید رنجبرسقزچی* - نبود تعادل در ارزشگذاری و ارزش زدایی، از مهمترین نارساییهای فرهنگی مرتبط با هویت و فرهنگ در جامعهی ایرانی است، و به عبارت دیگر مکانیسم ارزشگذاری در جامعه ما متعادل نیست، به گونهای که به یک نفر آنقدر اهمیت و ارزش میدهیم و او را بزرگش میکنیم و زمانی که او را بالا بردیم و بزرگش کردیم چون از او، آن نوع انتظاری که داریم متناسب با واقعیت نیست (موهومی) است و بنابراین در دنیای واقعی نمیتواند انتظار ما را برآورده کند که نتیجه اش جز سرخوردگی از آن و بی اعتنایی و بی تفاوتی نسبت به آن چیز دیگری نخواهد بود و ما متأسفانه در همه چیز این گونه عمل میکنیم. به عنوان مثال همان اشخاصی که زمانی یک مومن دوآتشه بودند، ارزشهای دین، روحانیت و اسلام را آن قدر بزرگش کردند و بالا بردند که حتی دست ما هم به آن نرسید. به نظر میرسد این نوع مکانیسم ارزشی باید تعدیل شود. بنابراین در جامعه این نوع مکانیسمهای ارزشی که تعادل ندارد همهی ارزشها را بی ارزش کرده، و منجر به ایجاد جوانانی سرخورده شده که نمیتوانند انتظاراتشان را برآورده کنند و در نتیجهی آن هویت ملی و مذهبی خدشه دار میشود. درحالی که آن نوع فرهنگی متعادل است که به شخصیتها و عناصر فرهنگی و دینیاش در جای خودش و در حد خودش ارزش قائل بوده و انتظارات از آن نیز بجا و واقعی است و نه مثل نظام فرهنگی و ارزشی ما که آن قدر ارزش میگذارد و سرانجام ارزشزدایی میکند. و به به گفته این ضربالمثل عامیانه که یا از این طرف بوم به زمین میافتیم و یا از آن طرف بوم. چنان که امروز ارزش و اعتبار پزشک بالاست و دلیل قبولی یک حرف و نظری هم این است که چون فلانی مدرک پزشکی دارد یا این که فلان مدرک دانشگاهی دارد.
چرا امروزه در جامعه ایران دین در مناسبات اجتماعی جایی ندارد و فقط در حد شعار باقی مانده؟ زیرا آن قدر به آن تقدس داده شد که دست هیچ کس به آن نرسد و پس از آن، چون در واقعیت جواب نداد و در نتیجهی این بی تعادلی در مکانیسم ارزشگذاری، آنقدر دین را عرفیاش کردیم که سرانجامش جز از دست رفتن کارکرد معنابخش آن در جامعه، چیز دیگری را عاید جامعهی ما نکرد. با این وجود اگر امروز میبینیم جوانان که به ادیان و یا سایر عرفانهای کاذب روی میآورند و یا اگر امروز هویت ملی و مذهبی ما دچار خدشه شده که نتیجهی همین بی تعادلی در نظام فرهنگی و مکانیسم ارزشگذاری است. تقدس دادن بی جا و غیرواقعی(موهومی) به دین منجر به سکولاریزه (دنیوی) کردن دین میشود و نتیجهی تفسیر مادی از دین و عرفی کردن آن، همین است. در واقع هویت و فرهنگ امری سیال است و همواره در حال ساخته شدن، همانطور که قبلا توضیح داده شد لزوم تعادل در نظام فرهنگی و ارزشی در جامعهی ایرانی یک مسئلهای مهم است تا بتواند همواره همراه با تحولات جدید علمیو فنی و انسانی، آن را بازسازی کرده و به روز بکند.
خاصیت فرهنگ و جامعهای نامتعادل این است که زمانی به یک نوع فرهنگ آنقدر تاکید و تقدس میبخشد که سرانجام بعد از مدتی از آن روی گردانده و به نقطه مقابلش کشیده میشود. تجربه دین مسیحیت و مذهب کاتولیک که منجر به مذهب پروتستان شد یک واقعیت تاریخی است که ما مسلمانان باید از آن عبرت بگیریم و تاریخ را دوباره تکرار نکنیم و تکرارشدن تاریخ باعث نهایت تأسف است.
چالش اساسی هویت و فرهنگ ایرانی، فقط محتوای رسانهها و ماهواره و شبکههای مربوط به آن و اینترنت و هر وسایل ارتباطات جمعی دیگر نیست، به عبارت دیگر مشکلات را نباید فقط در محتوای این رسانهها که وارد جامعه ایرانی میشود جست وجو کرد، بلکه به نظر میرسد اگر وسیلهی ارتباطی که وارد جامعه ما شده و این همه سر و صدا ایجاد میکند و مشکلاتی که به بار میآورد متهم کردن این وسایل ارتباطی جز یک نوع واقعیتگریزی و مسئولیتگریزی، چیز دیگری نیست. بنابراین سبب تهدید شدن فرهنگ و هویت ما فقط مربوط به محتوای آن نوع رسانهها نیست بلکه به سبب کمبودها و نارساییهای فرهنگی و اجتماعی که ما داریم و نه فقط محتوای آن رسانهها است.
زمانی که یک جوان بیست و چند ساله درفضای مجازی سر از سایتهای مستهجن در میآورد، یا شکلگیری این همه شبکهی اجتماعی مجازی در ایران دلیلش نبود تامین نیازهای بیولوژیکی و اجتماعی، و در نتیجهی عقدهگشایی آن جوان ایرانی در فضای مجازی چیز دیگری نیست. آبراهام مازلو که ۵ دسته نیاز دریک جامعه و فرهنگ بر میشمرد، در جامعه و فرهنگی متعادل، آن نیازها به نسبت تامین و تعدیل میشود. درحالی که نبود شکلگیری هویت جمعی در ایران به دلیل نبود تامین این نیازها بهویژه نیازهای نسل جوان، است نه فقط هویتها و فرهنگهای دیگر، به نظر میرسد به کارگیری وسایل ارتباطات جمعی مثل ماهواره، اینترنت و... دریک جامعه نمایانگر شرایط اجتماعی و فرهنگی درآن جامعه است. و نوع حضور یک جامعه در فضای مجازی نشانگر وضعیت اجتماعی و فرهنگی در آن جامعه است. بنابراین با ورود تکنولوژیهای جدید به جوامع و فرهنگهای بسته و نامتعادل، نخستین کارکردی که آن تکنولوژی در فرهنگ و جوامع نامتعادل دارد، پرکردن خلاءهای موجود درآن جامعه است. نیازهای انسانی و اجتماعی که درجامعه ایران آن چنان که باید تامین نمیشود نتیجهای جز این که نوع به کارگیری تلفن همراه و کارکرد اجتماعی SMS در ایران و صحبت کردن بیش از حد نرمال جهانی با تلفن ثابت و یا تلفن همراه چیز دیگری در بر نخواهد داشت و این نوع سبک مصرفی از تکنولوژی و رسانههای ارتباطی و اطلاعاتی به نظرم یک هشدار به جامعه ماست که خبر از نارساییهای فرهنگی و اجتماعی موجود را به ما میدهد ما به جای این که فقط به متهم کردن رسانهها و امکانات آن بپردازیم در ابتدا خودمان را باید متهم کنیم و علل اساسی مشکلات را ریشهیابی کنیم.
مدرن شدن درایران بازتاب کنندهی آن نوع شرایط فرهنگی – اجتماعی است که نشان میدهد این روند به شکلی طبیعی و متعادل نبوده و متأسفانه بیشتر به شکلی ناقص، سطحی و کاذب در آمد. با این وجود به نظر میرسد که مدرن شدن در ایران فقط در نوع سبک زندگی مصرفی همراه بوده و نه در تولید، یعنی جامعه ایران به جای عبور از مرحله تولید انبوه و بدون طی این مرحله، اکنون به مرحله مصرف انبوه رسیده است. مصرف به سبک غرب در ایران متأسفانه و شکلگیری نیازهای کاذب و مصرفگرایی شدید، همراه با وضعیت نامطلوب فرهنگ کار در ایران یک معضلی جدی است و با این وجود نمیتوان برای آیندهی توسعهی ایران امیدوار بود.
و به دلیل این نوع از بیتعادلی ناشی از مصرف انبوه و نبود تولید باعث شکست و وابستگی اقتصادی و در نتیجهی آن از خود باختگی اجتماعی و فرهنگی و وارد شدن خدشه به هویت و فرهنگ ایرانی در بین جوانان که نتیجهای جز گرایش به نظام ارزشی و فرهنگ غرب شده و شکست برنامههای دولتی و ... عاید کشور نشده است. و در پایان امیدوارم توانسته باشم نشان دهم که ریشههای مشکلات اقتصادی مانند تورم یا رکود و بیکاری را تنها در ساختارهای اقتصادی و سیاسی دیدن، نه تنها یک اشتباه بسیار بزرگ است، بلکه ریشه همه این مشکلات، در مسائل و زمینههای اجتماعی و فرهنگی ما وجود دارد.
*کارشناس جامعهشناسی
خاصیت فرهنگ و جامعهای نامتعادل این است که زمانی به یک نوع فرهنگ آنقدر تاکید و تقدس میبخشد که سرانجام بعد از مدتی از آن روی گردانده و به نقطه مقابلش کشیده میشود. تجربه دین مسیحیت و مذهب کاتولیک که منجر به مذهب پروتستان شد یک واقعیت تاریخی است که ما مسلمانان باید از آن عبرت بگیریم و تاریخ را دوباره تکرار نکنیم و تکرارشدن تاریخ باعث نهایت تأسف است