مهران جورابلو
مدرس تعاون و کارآفرینی
برنامه ریزی بر اساس ظرفیت های جغرافیایی و انسانی یک منطقه، یکی از انشعابات نوین ساحت دانش است که تلاش دارد به تحلیل واضحی از تغییرات اجتماعی و اقلیمی در نقاط مختلف اعم از نواحی شهری و روستایی یک کشور یا مجموعه ای از کشورها بپردازد. تجزیه و تحلیل صاحب نظران رشته های مختلف علمی در همه ی ابعاد تاثیرگزار بر زندگی انسان ها نه تنها به چگونگی بقای آنها از سال های گذشته تاکنون و فهم تحولات زیستی افراد در مناطق متفاوت محیطی از منظر نقاط اشتراک یا افتراق، کمک می نماید بلکه می تواند زمینه ی افزایش آگاهی -به عنوان پیش نیاز توسعه- در مورد روش های بهتر زیستن هریک از کنشگران امروز و فردا، را فراهم کند.
اگر طرح " ۱۰۰۰ روستا، ۱۰۰۰تعاونی" را از دیدگاه تفسیری آخرین آمایش سرزمینی کشور مورد دقت نظر قرار دهیم، به آنچه در پهنه و حواشی یک یا چند پارچه آبادی "هست و نیست" دست می یابیم که شوربختانه برنامه ریزی با تکیه بر نتایج حاصل از گزاره های مورد هدف آن را به حرکت در مسیر رشد تک بعدی هدایت نموده و امکان ارائه ی طرح جامع با توجه به محدودیت زمان و منابع، میسر نخواهد شد.
آنچه در راستای فراتحلیل پژوهش های کاربردی و توسعه ای می بایست به صورت نتایج قابل اتکا برای برنامه ریزی در حوزه ی تشکیل ساختارهای اقتصادی با رویکرد اجتماعی که الگوی مشخص آن شرکت های تعاونی هستند، مورد توجه قرار گیرد، اضافه نمودن دیدگاه هنجاری برای مشخص شدن نوع فعالیت های تولیدی، توزیعی و خدماتی متناسب با نیاز های ملی و بین المللی است. متخصصانی که با نگاه هنجاری، آمایش سرزمینی را ابزار مهمی برای افزایش بهره وری بر می شمارند، به "بایدها و نبایدها" در برنامه ریزی چگونگی استفاده از روش های مناسب مداخله ای تاکید دارند.
به نظر می رسد ترکیب دیدگاه های تفسیری و هنجاری، همچون دو بال برای پرواز تا قله های توسعه را بتوان در طرح تاسیس کسب و کار جمعی هزار روستایی که مطابق آمایش سرزمینی ظرفیت ایجاد درآمد و رونق اقتصادی برای ساکنان کارآفرین، بیکاران منطقه یا جویندگان شغل، شناسایی شده اند، اثربخش و کارا باشد.
موفقیت در پروژه ی ۱۰۰۰ روستا ۱۰۰۰ تعاونی با ترکیب هست ها و نیست ها با باید ها و نباید های استخراج شده از آمایش سرزمینی توسط کارشناسان خلاق و مجریان دلسوز، امکان پذیر است.