حامد هدائی_روانکاو فروش ایران
تغییرات سازمانی با چه سرعتی امکان پذیر است؟
مایلم با طرح پرسشی بحث را شروع کنم، اگر قرار باشد بزرگترین اختراعهای قرن گذشته را فهرست کنید؛ اختراعهایی که زندگی ما را عوض کردهاند و زندگی بدون آنها قابلتصور نیست، شما چه اختراعهایی را در این فهرست قرار میدهید؟ مطمئنم چیزهایی مانند موتور سوختی، نیمهرساناها، داروهای گوناگونی که زندگی ما را آسانتر کردهاند، اینترنت و بسیاری از موارد دیگر را نام میبرید که زندگی را راحتتر و لذتبخشتر کردهاند. من هم با شما موافقم ولی معتقدم مهمترین اختراع در ۱۰۰ سال گذشته، اختراع مدیریت است. «گری همل» دانشمندی که در حوزه مدیریت دست به نوآوریهای فراوانی زده میگوید: شاید این گفته کمی عجیب بهنظر برسد چون کمترکسی فکر میکند که مدیریت یک اختراع باشد اما اگر به ابزار و روشهایی که ما استفاده میکنیم تا افراد را گردهم آوریم و امکانات را برای رسیدن به هدفی مولد بسیج و سازماندهی کنیم نگاهی بیندازیم، میبینیم که مدیریت هم یک اختراع است و اعتقاد من این است که ما حالا باید مدیریت را دوباره اختراع کنیم. به عبارتی نحوه رهبری، برنامهریزی، سازماندهی، استخدام و انگیزشبخشی را باید دوباره اختراع کرد، چون امروز سازمانها با چالشهایی روبهرو هستند که مشابهی در طول تاریخ نداشتهاند. بگذارید کمی به گذشته برگردیم. با من به سال ۱۲۶۸ خورشیدی بیایید، حدود ۱۲۰ سال پیش، اگر در آن سال در امریکا، آلمان، انگلیس یا به عبارتی در دنیای توسعهیافته آن روزگار زندگی میکردید، میدیدید که ۹۰درصد از مردم مشغول کشاورزی بودند و شرکتهای تولیدی کمتر از ۴ کارمند داشتند. بنابراین در سال ۱۲۶۸ خورشیدی سازمانها کوچک بودند. با گذشت یک نسل همه چیز تغییر کرد. در سال ۱۲۹۳خورشیدی یعنی ۲۵ سال بعد شرکت فورد سالانه بیش از نیم میلیون خودرو تولید میکرد و «یواساستیل» نخستین شرکت در جهان بود که به سرمایه یک میلیارد دلاری رسید و در این مدت کوتاه یعنی به اندازه تغییر یک نسل تمام ابزارهای مدیریت مدرن اختراع شدند. پرداخت در برابر عملکرد، بودجهبندی سرمایه، طراحی وظایف، تقسیمبندی، مدیریت برند، تمام ابزارها و روشهای مدیریت که هنوز هم در سازمانهای گوشهوکنار جهان دیده میشوند، پیش از سال ۱۲۹۸ خورشیدی اختراع شدهاند و بیشتر آنها را افرادی اختراع کردهاند که در اواسط قرن نوزدهم میلادی به دنیا آمدهاند و این چیزی است که به آن مدیریت ۱.۰ میگویم. درحقیقت اگر تکامل مدیریت را در ۱۰۰ سال گذشته روی نمودار ببریم به یک منحنی کلاسیک شبیه به منحنی فناوری میرسیم، یعنی ۱۰۰ سال پیش تعداد اختراعها و تفکرهای جدید بسیار زیاد بود ولی با گذشت زمان این روند تکاملی آهسته و آهستهتر شد و در زندگی کاری ما، یعنی حدود ۵۰ تا ۶۰ سال پیش، روش مدیریتی به ندرت دچار تغییر شده است. بنابراین اصول، ابزار و روشهایی که ما در سازمانهایمان استفاده میکنیم، از بسیاری جهتها میراث و آموزههای استادان، مدیرعاملان پیشین و متفکرانی هستند که خیلی وقت است یا مردهاند یا بازنشسته شدهاند اما دیدگاههایشان درباره مدیریت هنوز هم محرک سازمانها است. بهنظر میرسد نخستین چالشی که امروزه با آن روبهرو هستیم که مشابهی هم در تاریخ ندارد، این است که ما نخستین نسل در تاریخ بشریت هستیم که با نرخ رو به رشد تغییر روبهرو هستیم، تغییر به معنای واقعی کلمه تغییر کرده است و این تغییر در دوران زندگی ما روی داده است. ما در دنیایی زندگی میکنیم که تعادل خود را از دست داده است. تغییر، طغیانگر، سرسخت و همواره غافلگیرکننده است. چالش دوم که حقیقتی بنیادین و درعینحال جدید برای شرکتها است، تشدید رقابت است. اگر چند سال به عقب بازگردیم، سدهایی وجود داشتند که جلوی تخریب شرکتها را میگرفتند؛ سدهایی که از حاشیه سود شرکتها محافظت میکردند و به آنها اجازه میدادند قیمتها را بالا نگه دارند اما وقتی این سدها شکسته شد، شرکتها وارد جنگ با یکدیگر شدند تا از حاشیه سود و موقعیتشان در بازار دفاع کنند و تنها راه پیروزی در این جنگ، نوآوری است. بنابراین شرکتها باید بیشتر با تغییر سازگار شوند و با خلاقیت جلوی تخریب خود را بگیرند چون شرکتها باید موقعیت خود را هرروز دوباره در بازار بهدست آورند. سومین و دشوارترین چالشی که بهنظر میرسد شرکتهای امروزی با آن روبهرو باشند، این است که در دنیای امروزی، دانش هم تبدیل به کالایی روزمره شده و برای سازمانها سخت است که خود را از سایرین متمایز کنند و ایدهای نو و منحصربهفرد را وارد بازار کنند. امروزه مزایای دانش کم و کمتر میشوند و کارمندان خوب میروند و برای رقبا کار میکنند، چون در سراسر جهان ارتشی از مشاوران وجود دارند که به سرعت الگوبرداری میکنند و آن دانش را از شرکتهای سریع به شرکتهای آهسته و از شرکتهای هوشمند به شرکتهای نهچندان هوشمند انتقال میدهند. ازآنجاکه تمام شرکتها به شبکهای یکسان از شریکان و متصدیان کسبوکار دسترسی دارند این موضوع، انتقال دانش را خیلی آسان کرده است، بنابراین در چنین دنیایی بیش از آنکه نوع مزایای دانش کنونی شما اهمیت داشته باشد، سرعت شما در تولید دانش جدید مهم است و تاکید من روی واژه خلق کردن است.در آخر درباره ۳ چالش مهم که شرکتها با آنها روبهرو هستند صحبت شد، پس باید شرکتی بسازیم که مانند خود تغییر، به سرعت تغییر کند، شرکتی که نوآوری وظیفه همیشگی و روزانه همه باشد و کارمندان خلاقیت و اشتیاقشان را با خود سر کار بیاورند. بهنظر میرسد شرکتهایی که در دهه آینده روی این مسائل کار کنند، پیشرفت خواهند کرد. شرکتهایی که مدلهای مدیریتی خود را زودتر از رقبایشان تغییر دهند، تا مکانهایی سازشپذیرتر، نوآورتر و مشارکتیتر برای کار کردن باشند. مسئله مهم این است که چطور باید این فرآیند را تسریع کرد؟
-پایان-
http://instagram.me/hamedhodaei