جمعه 10 فروردین، 1403

کدخبر: 75986 17:51 1396/10/17
تاملی بر معضل اجتماعی بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی

تاملی بر معضل اجتماعی بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی
تاملی بر معضل اجتماعی بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی

تاملی بر معضل اجتماعی بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی

دسته‌بندی: بدون دسته‌بندی

علی شیرین آبادی کارشناس ارشد برنامه ریزی رفاه اجتماعی یکی از پیامدهای ناگوار توسعه کمی دانشگاه های کشور در دهه های اخیر، معضل بیکاری بسیاری از جوانان فارغ التحصیل دارای مدارک دانشگاهی است. اجرای سیاست توسعه کمی و افزایش تعداد صندلی های دانشگاه های کشور در دهه های اخیر در قالب دانشگاه های سراسری، آزاد، پیام نور، علمی کاربردی، غیر انتفاعی و موسسات مختلف آموزشی، سبب پذیرش و ورود تعداد بسیاری از داوطلبان دختر و پسر در رشته های گوناگون به این دانشگاه ها گردیده است و این جوانان با هدف اخذ مدرک دانشگاهی و به دنبال آن، اشتغال در مشاغل­ با درآمد و منزلت بالا، چند سال از عمر ارزشمند جوانی را صرف تحصیل در این قبیل دانشگاه ها در مقاطع مختلف نموده اند. اما با گذشت زمان شواهد حاکی از آن است که اجرای این گونه سیاست آموزشی نتوانسته است رویاهای جوانان را تبدیل به واقعیت سازد و جوانان پس از فراغت از تحصیل با مانع مستحکم بیکاری در مسیر تحقق رویاهای خویش روبرو گردیده اند و این معضل ناگوار، نشان دهنده ناکارآمدی و سوء تدبیر این سیاست آموزشی می باشد. آن زمان که  از نگاه سیاست گزاران و مجریان آموزشی کشور، وجود تحصیل کردگان دانشگاهی یک حسن و مزیت برای اقتصاد کشور تلقی می شد،کم تر کسی این نگرانی و اندیشه را در سر داشت که اجرای این قبیل برنامه ها پیامد ناگوار بیکاری را گریبان گیر بسیاری از خانواده ها و به خصوص جوانان می نماید و به یکی از معضلات اجتماعی عصر کنونی تبدیل می گردد. به نظر می رسد اگر آن زمان مسئولین و سیاستگزاران، نگاهی علمی، نقادانه و توام با واقع بینی نسبت به این قضیه داشتند، شاید هیچ گاه چنین پیامد ناگواری گریبان گیر جوانان و خانواده های آنان  نمی گردید. با قدری تامل و تعمق در این مساله درمی یابیم که از یک طرف خروج بسیاری از جوانان فارغ التحصیل از دانشگاه ها به عنوان نیروی کار جدید و از طرف دیگر مقتضیات و نیازهای بازار کار عملا سبب بروز عدم توازن بین بازار کار و نیروی انسانی تحصیل کرده گردیده است. زیرا بازار کار، نیروی کار با مهارت کافی، توانمند و مجرب را طلب می کند، اما جوانانی که از دانشگاه ها فارغ التحصیل می گردند، عملا فاقد مهارت های کافی و ضروری جهت اشتغال و نقش آفرینی در مشاغل مورد نیاز هستند و این طور به نظر می رسد که این پیامد محصول عدم نگاه و بینش کیفی به مساله آموزش عالی و نادیده گرفتن آموزش باکیفیت از سوی متولیان امر بوده است.  این موضوع سبب بیکاری ده ها هزار نفر با مدارک تحصیلی دانشگاهی در جامعه گردیده است که سالانه بر تعداد آن ها افزوده می شود. در برخی از رشته های دانشگاهی مشاهده می گردد که عملا کشش و نیاز بازار کار آن قدرها نیست که تمام فارغ التحصیلان را جذب خود نماید و اغلب این رشته ها در گروه های علوم انسانی و علوم پایه جای           می گیرند که ارائه آن ها در دانشگاه ها صرفا به صورت نظری و عملا بدون آموزش مهارت های خاص به دانشجویان این قبیل رشته ها صورت می گیرد. امروزه بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاهی را مشاهده می کنیم که در این گونه رشته ها تحصیل کرده اند و فاقد مشاغل مرتبط و متناسب جهت نقش آفرینی در رشته تخصصی خویش هستند و به مشاغل کاذب و غیر مرتبط روی می آورند و یا در صف آزمون های استخدامی برای تصدی مشاغل دولتی قرار می گیرند. این در حالی است که هر ساله تعداد ردیف های استخدامی دولت برای جذب نیروهای جدید آن قدر کم است که از بین هزاران شرکت کننده این آزمون ها فقط تعداد محدودی آن هم با گزارندن مراحل سخت جذب مشاغل دولتی می گردند. بیکار ماندن جوانان تحصیل کرده سبب بروز حالات افسردگی، بی هدفی، ناامیدی، بی انگیزگی و بی ارزشی برای این قبیل افراد می گردد. زیرا کار و شغل از جمله موقعیت هایی است که سبب ایجاد انگیزه، خلاقیت، هویت و ارزشمندی در بین افراد می شود و تا زمانی که جوان بیکار باشد، سعی در انزوا و عدم حضور در میان افراد خانواده و اجتماع می کند، زیرا احساس می کند فرد بی ارزش و بی هدفی است که عمر خود را بیهوده در راه تحصیل صرف نموده است و این حالات می تواند زمینه ساز گرایش به آسیب هایی هم چون اعتیاد را نیز در پی داشته باشد. علاوه بر این که جوانان نسبت به آینده خویش احساس نگرانی می کنند، خانواده های ایشان نیز نسبت به آینده فرزندانشان چنین احساسی را دارند. بحث بیکاری جوانان تحصیل کرده به عنوان یک معضل جدی تلقی می شود که اگر چاره اندیشی صحیح و اصولی برای آن نشود، می تواند در آینده به یک بحران جدی برای کشور تبدیل شود. نتیجه ای که از بحث بالا می توان گرفت این است که اگر سیاست گزاران و متولیان امر آموزشی، به جای توسعه صرفا کمی دانشگاه ها و موسسات آموزشی مختلف و صرف هزینه های بسیار، همت و کوشش خود را متمرکز بر تربیت نیروی انسانی ماهر و کارآفرین در قالب آموزش های فنی و حرفه ای و مهارتی می نمودند و دانشگاه ها نیز متناسب با نیازهای موجود اقدام به پذیرش دانشجو می کردند هم اکنون به جای این که شاهد جمعیت بی شماری از بیکاران تحصیل کرده باشیم، تعداد زیادی از افراد شاغل در مشاغل فنی و تولیدی و صنعتی را مشاهده می کردیم که هم اقتصاد کشور و هم خانواده ها و جمعیت جوان کشور از آن نفع می بردند.


  • دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
  • افزودن دیدگاه


JahanEghtesadNewsPaper

جستجو


  |